تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. یچیزی که مورد تاییده، جواب مثبت، آره 2. چیزی که بعنوان صفت "صحیح، درست" یا "عالی، شگفت انگیز، خوشحالی، رضایتمندی" توصیف بشه. 3. تو حالت تعجبی مثل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خر شدن احمق بازی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

تکیه کردن، همراهی کردن. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

از دست افتاد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بزن قدش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلاش بیشتر کردن در کاری تا به نتیجه مطلوب رسیدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیشنهاد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

بعضی جاها: خبر دادن، درمیون گذاشتن. تلنگر. ترکوندن، نمایش یا اجرایی رو ترکوندن. بزن بریم. بازدید، لایک گرفتن، دیده شدن، کلیک شده، . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خبر دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یه معنیش میشه: صحبت کردن با کسی برای دادن آگاهی خاصی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بده بیاد ( دستو )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

کون دادنت. . . تو کونت گذاشتن. . . کونتو کردن. . . یجا هم میتونه اینطور معنی بده"دیگه باید خودتو بکنی چون کسی نمونده که بکنیش"

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

چه خبر؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مقدار زیاد پول ( دلار )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

به چند نفر خطاب کردن. . مثل شما مامان ها، شما بابا ها، شما پسرها، شما دانش آموزان. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

اسباب بازی رنگی چراغ دار ( ال ای دی دار )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

پایه ی کار کسی بودن، به کسی تکیه کردن، همراهی کردن با کسی، یاری کردن کسی تو کاری.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

با شکست موانع از جایی عبور کردن. You gonna get smashed out there تو با شکست دادنش از اونجا بیرون میای.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مورد تایید، آدم درستش،

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تو بین سیاه پوستا میشه "داداش" اگه سفید پوست داداشه سیاهپوسه صمیمی داشته باشه هم میگه بهش که میشه"داداش سیاهپوست" اگه سفید پوست دوست صمیمیش نباشه میش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

وقتی کسی کاری را به نحو احسنش انجام بده. ( مثلا طرف تو فروش چیزی رکورد میزنه یا خوب میفروشه میگه امروز به نحو احسن انجامش دادم یا کشتمش ) با توانایی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعطیل کردن چیزی کاری، خاتمه دادن به چیزی یا کاری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

کرکره ات رو میکشم پایین

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

کسب و کارآفریقایی آمریکایی ( طوریکه حداقل مالکیت کسب و کاری شامل 50 درصد آفریقایی آمریکایی - سیاهپوست امریکایی - باشه )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

It's call - out time! 35 dollars! زمانش رسیده که با صدای بلند اعلام کنم، آقا حراجه 35 دلار. فریاد زدن برای جلب توجه، با صدای بلند داد زدن، فراخوان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

غیره، باقی چیزها، امثالهم . . . هم معنی میده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

عقلمو از دست بدم و از کوره در برم. رو نِرو طرف رفتن و عصیانیش کردن. عقل رو از دست دادن و کار نکردن مغز.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

عقلتو از دست دادی و از کوره در رفتی. رو نِرو طرف رفتن و عصیانیش کردن. عقل رو از دست دادن و کار نکردن مغز.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

غیر قابل درکه. غیر قابل حسه. بی احساس. بی روح.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پی تو میگشتم، دنبالت میومدم تا پیدات کنم. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

پی چیزی گشتن. یا پی کسی گشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یهو ول کرد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

با سکس رابطه ای کامل شود. با سکس ازدواجی کامل شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شاید" رودر رو کردن" هم معنی بده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بگا دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

بازبینی یا مرور اتفاقات، بررسی کردن اتفاقات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یجا میشه: "مدت زیادی تو مکانی یا محله ای یا محیطی بودن" ( منظور اینه که اون بچه محلا اونو میشناسن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

محیط ( مربوط به محله ای یا کوچه ای )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اینطور میگفتم بخودم. . . اینجوری میگفتم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو باغ نبودن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تو باغ نیستی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

چه گندی میخاد بالا بیاد