پیشنهادهای neda (٣٥)
تحمیلی
چشم بسته
با توجه نظر به اینکه
ندانم گرا لاادری گر
در زبان شناسی : اسم معنا
در همین راستا در امتداد آن
بدین ترتیب بدین سان به نوبه خود
1 - تمیز دادن 2 - یکی شدن یکی کردن یکسان پنداشتن 3 - شناسایی 4 - همذات پنداری کردن با شخصیت رمان یا فیلم
تمسک توسل پناه بردن
نمونه بارز
به درد چیزی خوردن به کار چیزی آمدن
کاویدن تمام و کمال مسئله یا چیزی
کوره راه
قاعده رفتار اصل اخلاقی
حمل در گزاره منطقی
بسط دادن
ترسل نامه نگاری
از آن خود کردن
همان دم اینک دیگر
ادعای چیزی. . . alleged usability of this thing یعنی ادعای کارا بودن این چیز
فرد - پیدایش
معوج
به تملک خود درآوردن
tip over: متمایل شدن - سرازیر شدن - سوگیری کردن - تاختن به چیزی - . . . tip over into sth: بدل به چیزی شدن
باریک بینی ژرف نگری مداقه
جسمانی
هرچه باشد
محک زدن در بوته آزمون گذاشتن
زیسته
عزم خود را جزم کردن
بازنگریسته
تقریر
تن یافته
نامیدن
بهای سنگین به بهای گزاف