uncritically

جمله های نمونه

1. Politicians want a lap-dog press which will uncritically report their propaganda.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران خواهان مطبوعاتی هستند که تبلیغات آنها را بدون انتقاد گزارش کند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران اصرار دارند که یک گروه رسانه ای که تبلیغ خود را گزارش دهند، تبلیغات خود را گزارش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These official statistics should not be accepted uncritically.
[ترجمه گوگل]این آمارهای رسمی را نباید بدون انتقاد پذیرفت
[ترجمه ترگمان]این آمار رسمی نباید مورد قبول واقع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't soak up everything uncritically.
[ترجمه گوگل]همه چیز را بدون انتقاد خیس نکنید
[ترجمه ترگمان]همه چیز را خیس نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Why had she accepted so uncritically the version of events which Dad had fed her?
[ترجمه گوگل]چرا او اینقدر غیرانتقادی نسخه رویدادهایی را که پدر به او تغذیه کرده بود پذیرفته بود؟
[ترجمه ترگمان]چرا این چنین چیزهایی را قبول کرده بود که بابا او را سیر کرده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She even adopts uncritically an apolitical, humanist version of psychological democracy.
[ترجمه گوگل]او حتی یک نسخه غیرسیاسی و انسان گرایانه از دموکراسی روانشناختی را بدون انتقاد پذیرفته است
[ترجمه ترگمان]او حتی uncritically را نیز به عنوان یک نسخه غیر سیاسی از دموکراسی روان اتخاذ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Woman-centred methods also tend to rely uncritically on the particular kinds of scientificity that therapeutic and humanist methods have developed.
[ترجمه گوگل]روش‌های زن محور نیز تمایل دارند که به طور غیرانتقادی بر انواع خاصی از علمی که روش‌های درمانی و اومانیستی توسعه داده‌اند، تکیه کنند
[ترجمه ترگمان]روش های مبتنی بر زن همچنین تمایل دارند بر انواع خاصی از scientificity تکیه کنند که روش های درمانی و humanist توسعه یافته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They check feminism's tendency to draw uncritically on psychological explanations.
[ترجمه گوگل]آنها تمایل فمینیسم را به استفاده غیرانتقادی از توضیحات روانشناختی بررسی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها گرایش زنان فمینیسم را برای جلب توجه به توضیحات روانشناسی بررسی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Since all of these doctrines were accepted uncritically, new ideas were either not entertained or failed to gain a hearing.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که همه این دکترین ها به صورت غیرانتقادی پذیرفته شدند، ایده های جدید یا مورد توجه قرار نگرفتند یا شنیده نشدند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که همه این اصول پذیرفته شدند، عقاید جدید نه سرگرم شدند و نه نتوانستند یک جلسه دادرسی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Those who defend the Palestinians uncritically are enablers of murder.
[ترجمه گوگل]کسانی که بدون انتقاد از فلسطینی ها دفاع می کنند، عامل قتل هستند
[ترجمه ترگمان]کسانی که از فلسطینی ها دفاع می کنند enablers قتل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Once again the mainstream media reported this uncritically as fact.
[ترجمه گوگل]یک بار دیگر رسانه های اصلی این موضوع را بدون انتقاد به عنوان واقعیت گزارش کردند
[ترجمه ترگمان]رسانه های عمومی بار دیگر این uncritically را به عنوان حقیقت گزارش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It favours free markets, but not uncritically, and is concerned to mitigate inequality.
[ترجمه گوگل]به نفع بازارهای آزاد است، اما نه بدون انتقاد، و به کاهش نابرابری می پردازد
[ترجمه ترگمان]این شرکت طرفدار بازارهای آزاد است، اما فاقد عمومیت است و نگران کاهش نابرابری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He accepted her decisions uncritically.
[ترجمه گوگل]او تصمیمات او را بدون انتقاد پذیرفت
[ترجمه ترگمان]او تصمیمات خود را uncritically پذیرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is probably true; but we can now see that we must not interpret this word magic too uncritically.
[ترجمه گوگل]این احتمالا درست است؛ اما اکنون می بینیم که نباید این کلمه جادو را خیلی غیرانتقادی تفسیر کنیم
[ترجمه ترگمان]این احتمالا درست است؛ اما اکنون می بینیم که نباید این کلمه جادویی را خیلی ساده تعبیر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They define a good patient as one who accepts their state-ments and their actions uncritically and unquestioningly.
[ترجمه گوگل]آنها یک بیمار خوب را فردی تعریف می کنند که اظهارات و اعمال آنها را بدون انتقاد و بدون چون و چرا می پذیرد
[ترجمه ترگمان]آن ها یک بیمار خوب را به عنوان کسی تعریف می کنند که ments و فعالیت های آن ها uncritically و unquestioningly را می پذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Such a perspective also undermines any analysis which sees the audience or classes as uncritically receiving the content of the mass media.
[ترجمه گوگل]چنین دیدگاهی همچنین هرگونه تحلیلی را که مخاطب یا طبقات را به طور غیرانتقادی محتوای رسانه های جمعی را دریافت می کند، تضعیف می کند
[ترجمه ترگمان]چنین دیدگاهی، هر تجزیه و تحلیلی را که مخاطب یا کلاس را به عنوان uncritically که محتوای رسانه های جمعی را دریافت می کند، تضعیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an uncritical manner, without judging according to relevant standards

پیشنهاد کاربران

چشم بسته
بدون هر گونه نقادی
بی چون و چرا
بی رحمانه

بپرس