پیشنهادهای علی ضمیری حسین زاده (١٩١)
هر الف آ نیست گاهی اَ گاهی اِ گاهی اُ است
بدون پوشش گیاهی
خلاف دستور من
غذا را روی زمین بریزی موجوداتی هستند که آن را بخورن اصراف یعنی در آتش ریختن ( اصراف یعنی سوزاندن )
به معنی و هم است. هم چایی هم رادیاتور چایی و رادیاتور
بالای لب
رحماَن
جمع بندی
خاُنه، خانه
اتوباُس
خیاباُن
ناُم
گراُن
آمریگاُ Amerigo
شکافی رو یا بین کوه
عطار از زمانی صحبت می کند که شخصی با شناخت شما از عشق، معرفت سطح استغنا شما و میزان توحید شما و اینکه از چه حیرت می کنید شما را فقیر و به فنا می رسان ...
دوری تو از وطن، دوری از میهن تو
شعبده : یک کاری می کند یه چیز دیگه نمایش داده می شود.
آماِن
روماک : روبه روی شما هستم این کلمه ساخته شده برای مواقعی است که عدم اعتماد دارد به توافقی لطمه می زند نه ناعهدی به حساب گویند زود تصمیم گرفتن که مخاط ...
ندا به امری کند
محل کوچکی از بلا
محل مانند بلا مَحلَکَ بلا
خارج
تاِپ، تاَپ، تاُپ
سی مرغی که ماندن مجلس تصمیم گیری است برای عوام. سیمرغ نماد شخص است
صحرا
لم یزرع ≠ مزروع
بیابان
به نظر من سخن گفتن با دشمن خدعه نام دارد.
ماَموریت
میداُن
قرباُن
صبحاُنه
ممناُن. ممناُنم
کمتر از میزان. مسافرت، مسافرت کذایی
توآلِت. تو داخل نه شما
حاَجی
ایواُن
قساَمه ، ه ضمیر است،
کوتاَه
طلاَق
لباَس
پوشاَک
درگاَه
سجّاَد
بارگاَه
باَب
تاَیید
داَرد
رودرباَیستی
اُفتاَده
نیروگاَه
باَنک
آلاَت
ماَشین
خاَنه
ایراُن
هاَوایی
ساَندویچ
فاَکتور
ناُن
قاَل
واَلی
حاَکم
داَم
توماَن
داَخل
باِزرگان
اِداَرِه
اَمین
نهاَد
گداَ
نداَر
داَراَ
باَزرگان
عرشیاَ
گاَه
مکاَن
مقاَم
مباَشر
قاَیم
کار گَزاَری
ستاَیشگر
حق گزاَر
شاَکِر
سپاَسگزار
ساَلِم
آماَن
خداَحاَفظ
تماَیُل
گراَییدن
علاَقهِ
املاَک
سیگاَر
جاَناَ
قراَول
حاَفظ
کاربراَن
آفریدگاَر
نهاَن
باَطن
ظاَهر
پیداَ
آشکاَر
فاَحش
زباَنزد
افساَن
رُماَن
داَستاَن
اناَر
انعاَم. حق مالی دریافت شده بابت چهارپا
احساَن
اکراَم
احتراَم
فساَد
تباَهی
تباَه
جهت
زودپخت
مکان خالی از جاندار
غیرقابل کشت است
کلمه ای است عربی، قَدَرَ
اِنقدر بوده که شده این قدر
اشاره به مصداقی با اسم اشاره این
انقد وجوه ؛ نقدترین پولها اشاره به مثالی از مصداق مورد نظر گوینده
ترکیب دو اسم اشاره فارسی ( آن/اِنَ ) با کلمه ی عربی قد شده است قراردادی برای اشاره به این و آن
من شنیدم گفتند اِنَ برای اشاره به نزدیک.
کلمه ای قراردادی
گهر کردار یا گفتار دیدم به وَژد آمدم
یا وجُد اینگونه برداشت کردم
vajd، وَجِد، به صورت جدی برداشت کردم
داَشدن
کلمه قَدِّ را به معنی مشابه برداشت کردم
کلمه ها برای صفت نقش جمع را هم بازی می کند زخرفها، بهتر ها، نیک ها و. . .
حتی اذا اخذت الارض زخرفها اذا اشاره به زمان حال اخذت گرفتی : تو گرفتی رسول الله محمد خطاب به قوم عرب : همین زمین شما عالی است
سَرف، اسراف کلماتی هستند متناسب رفتار های زیان آور متضاد آن قَصد و اقتصاد است
اسم یک جایگاه
حال جا
حال
واو تاَکید احد
نسب با ت ضمیر به معنی اصل تو
فعل مورد پسند شخص الحق هم نام می گیرد.
اَلاحق : نتیجه
نقل فاعل اَ = درحال نقل کننده
فِعل است
معنی نزدیک گواه
شُهادت : شُهُد تو
شَهادت : علت فوت تو
کنش
تاَکید و تاَیید
فاعل
فعل
اجراییه
استفاده برای اشاره
پنهان کننده ی داغ لب از نامحرم
تو مانند گیاه برای من فایده داری
ی نسبت با حال = زمان فعل اشخاص را گویند.
برای اشاره است معادل این و آن
در شروع جمله ای که معادل مصداق است
اگر شرط و چه مقدمه ای عامیانه برای جمله ی شرطیه
برای اشاره به مصداقی خارج از موضوع
لطفا مگر را از معانی فقط بردارید. فقط استفهام انکاری اشاره به مصداق دارد.
واقعی تو
شخص تو : با هر صفتی چه کرم چه رفع چه عیب چه حسن
متمرکز
آمریکا نام مکان است
به حملات جن ها جنون گویند
بارثاوا barsava
دانُش به نظر من
اساسنامه
زمان حال گوینده
ماندن
ماندِم
اسم مفعول متقرب ماده ۹۳۸ قانون مدنی اسلامی وارث متقرب به مادر
جرم به معنی بزه و جسم در کنار تقصیر و جنایت به کار رفته. نظر اینجانب : پیدایش ماهیت حقوقی در انجام تخلف را گویند جرم. خلف، خلاف، تخلف و متخلف واژگا ...
عدم انطباق لفظ با معنی. معنی به معنای محتوا
رایانه نامه
اجماع مسلمان
بدهدار
سیاه سیرت
مصداق و یا مفهوم
مطروحات می تواند مفاهیم و یا مصادیق باشد
موضوعات، مصداق ها
مصداق
مصداق
طرح کننده، اسم فاعل
آخر تو
قیام تو
طلبدار
self معنی نمی دهد