پیشنهادهای علی ضمیری حسین زاده (١٨٦)
فاَحش
زباَنزد
افساَن
رُماَن
داَستاَن
اناَر
انعاَم. حق مالی دریافت شده بابت چهارپا
احساَن
اکراَم
احتراَم
فساَد
تباَهی
تباَه
جهت
زودپخت
مکان خالی از جاندار
غیرقابل کشت است
کلمه ای است عربی، قَدَرَ
اِنقدر بوده که شده این قدر
اشاره به مصداقی با اسم اشاره این
انقد وجوه ؛ نقدترین پولها اشاره به مثالی از مصداق مورد نظر گوینده
ترکیب دو اسم اشاره فارسی ( آن/اِنَ ) با کلمه ی عربی قد شده است قراردادی برای اشاره به این و آن
من شنیدم گفتند اِنَ برای اشاره به نزدیک.
کلمه ای قراردادی
گهر کردار یا گفتار دیدم به وَژد آمدم
یا وجُد اینگونه برداشت کردم
vajd، وَجِد، به صورت جدی برداشت کردم
داَشدن
کلمه قَدِّ را به معنی مشابه برداشت کردم
کلمه ها برای صفت نقش جمع را هم بازی می کند زخرفها، بهتر ها، نیک ها و. . .
حتی اذا اخذت الارض زخرفها اذا اشاره به زمان حال اخذت گرفتی : تو گرفتی رسول الله محمد خطاب به قوم عرب : همین زمین شما عالی است
سَرف، اسراف کلماتی هستند متناسب رفتار های زیان آور متضاد آن قَصد و اقتصاد است
اسم یک جایگاه
حال جا
حال
واو تاَکید احد
نسب با ت ضمیر به معنی اصل تو
فعل مورد پسند شخص الحق هم نام می گیرد.
اَلاحق : نتیجه
نقل فاعل اَ = درحال نقل کننده
فِعل است
معنی نزدیک گواه
شُهادت : شُهُد تو
شَهادت : علت فوت تو
کنش
تاَکید و تاَیید
فاعل
فعل
اجراییه
استفاده برای اشاره