پیشنهادهای امیرعلی ماز (٥٢)
وجه شبه
بدن درد، از علایم سرماخوردگی و آنفولانزا
( عامیانه ) نامعلوم، نامشخص، جای خالی، به مجاز گاهی به معنای نامحدود هم به کار می رود. مثلاً There are umpty number of beautiful placers in Iran
Dish something out یا Dish someone out یعنی سخنی و مخصوصاً انتقادی را بدون فکر زدن به زبان آوردن
somebody is golden یعنی فرددر موقعیت خیلی خوبی قرار دارد و احتمالاً موفق می شود.
غیرعادی و ایده آل گرایانه
تارک دنیا و در عین حال، گزنده و طعنه زن
زمین کشاورزی مطبّق روی تپه ها و سطوح شیب دار
تجسّم، مظهریت، آیینه تمام نما بودن، توصیف بودن، نمونه بودن، تجسّد، تبلور، انگارگی
یک واژه اختصاری است که از سرواژه های Volatility ( تغییرپذیری سریع ) ، Uncertainty ( عدم قطعیت ) ، Complexity ( پیچیدگی ) و Ambiguity ( ابهام ) تشکیل ...
تکیه گاه سازی، داربست آموزشی، پشتیبانی آموزشی
حل شده
نزاکت اجتماعی
از آزمون زمان سربلند بیرون آمدن، بعد از گذشت زمانی طولانی همچنان محبوب بودن، گذشت زمان باعث بطلان چیزی نشدن یا خدشه ای وارد نکردن
خوش بین ( غیرواقع بینانه ) ، خیالاتی، توهمّی
در کمال تعجّب، با کمال تعجّب، عجیب است که، به طور عجیبی، شاید باورتان نشود ولی، جالب است که
میانجی گر
عاقل، منطقی، با تجربه
بازی پرتاب چوب
تعلق خاطر
تحصل گرایی، یافت باوری
کنار گذاشتن قضاوت، سوگیری ها و پیش فرض ها
زیبا، غمگین و به یادماندنی، تأثربرانگیز
تفسیر یک موضوع شفاهی، نوشتاری یا هنری به عنوان یک تمثیل.
تحت تأثیر، منقلب، دارای احساس ناراحتی یا همدردی شدید بعد از شنیدن یا خواندن یک مطلب مثلاً When she told about her brother's death, I was too moved ev ...
هویت فردی، خود بودن
فاقد فردیت، کلیشه ای، فرموله و مانند هم، طبق برنامه و الگوی قبلی Taking cookie - cutter approach همه را با یک چوب راندن
توجیه ناپذیر، بی مورد، غیرقابل قبول، ناموجه، بی اساس، نابحق، ناروا، بی جهت، بیهوده
تن آسایی، لذت جویی، تنبلی، بی بندوباری، خودخواهی، ضعیف النفسی، تن پروری، ناپرهیزگاری، هوسرانی، خودغرقگی
مخفف بودن، تحمل کردن، اعتقاد داشتن، نامزد شدن
پیشِ رو، مورد نظر
مثلا در True or False Thinking سیاه و سفید، دوقطبی، یا این یا آن
طرح زیگزاگ افقی
واثق
قربانی سازی و قربانی شدگی ( هر دو معنی را می دهد ) ، آزار و اذیت
خانمان سوز، خردکننده، مخرب، ناگوار، داغان کننده
خودزنی، جرح خویشتن، خودآسیبی، خودجرحی، آسیب به خود، تیغ زنی، خون بازی
بدون محدودیت بودن، بی قید بودن :let someone run free آزاد گذاشتن
تأمل کردن، نظریه پردازی کردن، حدس زدن، گمانه زنی کردن، فکر کردن
تعلیق، وقفه، توقف موقت
خجالت، کمرویی، دستپاچگی
قطعه قطعه، پاره پاره، تکه تکه، متناوب، گاه و بیگاه، آشفته، پراکنده، مختل، ناپایدار، چندپاره، شکسته، متفرق، تجزیه شده، خرد شده، متلاشی
( روانشناسی ) حس سیالیت، تچان، حس جاری بودن، غرقگی
هم آهنگی، هم سازی، همسویی
تحت کنترل، خوددار
فرد بله گو، بله قربان گو
وجه اشتراک، عامل پیوند، نخ تسبیح
مربوط به بازتوانی کودکان دچار اختلالات هیجانی شدید یا عقب ماندگی ذهنی
خفقان آور، دست و پا گیر
میله های بارفیکس