پیشنهاد‌های علی اکبر منصوری (١,٣٠٦)

بازدید
٢,٠٠٨
تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

از عهده چیزی به خوبی برآمدن، از پس چالشی به خوبی برآمدن، چالشی را با موفقیت پشت سر گذاشتن، مترادف با اصطلاحات رایج 1 - Make it 2 - pull something off ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

از عهده چیزی برآمدن، To rise to the challenge

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

از عهده چیزی برآمدن، to Pull something off،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

از عهده چیزی ( معمولا دشوار و غیر منتظره ) با موفقیت بر آمدن، از عهده کار دشوار برآمدن،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

1 - خوردن یا نوشیدن چیزی، مثال can I get 3 hot dogs here, please میتونم اینجا سه تا دونه هات داگ بخورم لطفا? 2 - نوشتن چیزی مثال ، get my number down ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

بدور خود چرخیدن، بدور خود غلتیدن، تاب خوردن به دور خود، روی پاشنه خود چرخیدن ( در رقص مثلا رقص باله ) flopping around

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

مهم نیست، بی خیال، فکرشو نکن!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١

خوش گذراندن، راحت بودن یا شدن، رهایی از بند مثال Come on! Let's get loose guys بیخیال بابا! بیائید خوش بگذرونیم بچه ها!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

بذار به حال خودم باشم،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

Falsifiers، Talker of vanities

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

اهل باطل، منحرفان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨١

بطور همزمان، توأمان،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

داد و ستد وسایل سرگرمی ( برای کودکان ) ، مبادله اسباب بازی ها، ( این اصطلاح یک استراتژی در برابر مقاومت کودکان برای بازی با یک اسباب بازی خاص است، که ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

علاوه بر معانی فوق عامیانه ) پول هنگفتی به جیب زدن، سود زیادی بردن مثال، He helped me clean up the joint activities او بهم کرد تا از فعالیتهای ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

عامیانه ) 1 - داغون کردن، شکست دادن، بدجوری دهن سرویس کردن، 2 - صفت ) فوق العاده، محشر ، I had a whip ass experience یک تجربه فوق العاده ای داشتم. مث ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

منصوب کردن یا گماردن ( بعداز معارفه )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تداخل زمانبندی، تداخل برنامه ای، تعارض زمانبندی ( وقتی زمانبندی برنامه ها باهم تداخل داشته باشند از این اصطلاح استفاده می شود ) I really liked to see ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

اختیار تام، اختیار کامل، Do you have full authority to act behalf on her? آیا برای اقدام از طرف او، اختیار تام دارید?

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

با شتاب عقب نشینی کردن، با عجله جایی را ترک کردن ( برای عدم رویارویی با یک چیز ناخوشایند ) مثال I beat a hasty retreat when I saw my ex - boyfriend w ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

کابوس شبانه، مثال Did you get a nightmare کابوس دیدی? ( get nightmare or have nightmare یعنی کابوس داشتن، کابوس دیدن ) I have nightmares every night ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

Taking a stand، مثلا موضع گیری علیه اهانت و توهین کسی taking a stand against the one's insult

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

موضع گیری

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

اصطلاح ) اگر چیزی put years on someone یعنی باعث شده که اون شخص پیرتر به نظر برسد ، به قول خودمون پیرش کرده ، مثلا ، Being tired and unhappy puts yea ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

The car maxed out at 85 mph ماشین به حداکثر سرعت 85 مایل بر ساعت رسید

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

Max out on something یعنی زیاده روی کردن، افراط کردن ، تا انتها یا آخر ، چیزی را مصرف کردن مثال I maxed out on my credit card من کل کارت اعتباری ام ر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

Sign something over to someone یعنی سند مالکیت چیزی را به نام کسی زدن، یا انتقال دادن. مثلا I have signed the house over to my wife من سند خانه را به ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

سند ( مالکیت ) زدن به نام کسی ، انتقال سند ( به کسی ) مثال Her dad signed the car over to her پدرش سند ماشین رو به نامش کرده یا پدرش سند ماشین رو بهش ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

اصطلاح ) hardest - to - score table در رستوران یا جاهایی که میزی برای ارائه خدمات وجود دارد یعنی " جایی که رزرو کردن میز خیلی سخت است"

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠٥

1 - پر کردن حساب یا کارت اعتباری، شارژ مجدد اعتبار، پر کردن حساب بانکی ( به منظور گرفتن وام و. . . ) ، اضافه کردن مقداری پول یا تسهیلات بیشتر به مقدا ...

پیشنهاد
٩

کارایی و اثربخشی خود را از دست دادن،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

شیرین، خوب، آرام، دلنواز، با مزه، بی دردسر، ملایم

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٨١

دیگر، دیگه، به این زودی، هنوز هیچی نشده، تا حالا، فعلا، قبلا، ( بسته به نوع جمله برای ترجمه به فارسی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

خداوند قادر،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

رستوران تلفیقی یا ترکیبی، رستورانی که در آن ترکیبی از انواع دست پختها ی سنتی و مدرن مربوط به تمام کشورهای جهان ارائه میشود.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

اصطلاح ) ترکیب غذا و مزه سازی، تکنیک جفت کردن یا مچ کردن غذا ها، شیوه یا روشی برای شناسایی اینکه کدام غذاها با همدیگه جور در میان و ترکیب فوق العاده ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

گذشته فعل barf یعنی قی کردن، استفراغ کردن، بالا آوردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

تلاش کردن، تیری تو تاریکی انداختن، ( وقتی از کسی یک سوالی پرسیده شود یا کمکی از او درخواست شود و آن شخص این عبارت را بکار ببرد "I'll take a stab" ی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

Hackneyed

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٨

لوث، لوث شدن، چیزی که در اثر تکرار زیاد، پافشاری بیخودی از حد بگذرد و بی معنی به نظر برسد.

پیشنهاد
٤

خدا حافظت باشد، خدا نگهدارت باشد، خدا نگهدارت.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٢

وسط زمستان، چله زمستان ( اینجا dead به معنای سردترین قسمت زمستان است ) مثال ‘golf can be an unpleasant experience in the dead of winter بازی گلف در چ ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

نیمه شب، دل شب، تاریکی نیمه شب، ظلمت نیمه شب. ( اینجا dead بصورت مجازی یعنی تاریک ترین و ساکت ترین قسمت شب ) . مثال ، . I woke up at the dead of night

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

حس لامسه، touch بطور کلی شامل حس گرمی ، سردی، درد ، فشار ، نرمی و زبری که همگی در پوست قرار دارند.

پیشنهاد
٦

با توجه به رایج بودن این اصطلاح در زبان فارسی و تعارفی بودن ما ایرانیان ، اکثر کسانی که دارند زبان انگلیسی یاد می گیرند این اصطلاح را زیاد می پرسند ک ...

پیشنهاد
٥

اصطلاح " قدم رنجه فرمودین" یا "خیلی زحمت کشیدید تشریف آوردید" که در زبان فارسی بسیار رایج است. You took the trouble to come here

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

تنزیل جریان نقدی ، یک اصطلاح اقتصادی است جریان نقدی Cash Flow در علم اقتصاد به ورود و خروج نقدینگی در یک تجارت یا کسب و کار گفته می شود. تنزیل جریان ...

پیشنهاد
١٠

اگر اتفاق غیرمنتظره ای رخ ندهد، با در نظر گرفتن شرایط برابر،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگر داشته بودم ( اگر داشتم ) had I had= If had had

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

1 - من آمادگی اش را دارم، من آمادگی انجامش را دارم، 2 - من مشغول اونم، 3 - من براش نقشه دارم! ) منظور از نقشه، یعنی نقشه شیطانی، توطئه و. . . up to n ...

پیشنهاد
٢

خیلی سرم شلوغه، یه عالمه کار دارم، ( البته بجای elbow، از neck هم استفاده می شود که آن هم به همین مفهوم است ) .