علی اکبر منصوری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take a crack at: اصطلاح ) Take a crack at somethin ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

apear: اون appear هست که شما معنی کردید ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neuroscientist: عصب پژوه، عصب شناس، دانشمند علوم اع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

anko: آنکو یا خمیر لوبیا قرمز، یک خمیر ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scope: فعل ) اینفرمال بررسی کردن، ارزیابی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fajitas: اسم یک غذای مکزیکی است که شامل گوشت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fajitas: اسم یک غذای مکزیکی است که شامل گوشت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cast a spell on someone: اصطلاح ) cast a spell on/ over some ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cast a spell on someone: اصطلاح ) cast a spell on/ over some ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spice up: 1 - ( در مورد غذاها ) چاشنی دار کرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

FIN: علاوه بر معانی فوق باله تخته موج س ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snatch strap: تسمه بکسل، طناب بکسل!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gathas: گاتاها! کتابی از سروده های زرتشت پ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heart touching: دلنواز!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

upon the heels of: بلافاصله بعد از، اندکی پس از، پشت س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upon the heels of: بلافاصله بعد از، اندکی پس از، پشت س ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

even when still: حتی هنگام سکوت، حتی موقع خاموشی، حت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blindingly: قید ) بطور خیره کننده ای! بصورت خی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blindingly: قید ) بطور خیره کننده ای! بصورت خی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kick some ass: اصطلاح عامیانه ) Kick some ass /bu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kick some ass: اصطلاح عامیانه ) Kick some ass /bu ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take through the gauntlet: اصطلاح ) take something through the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rite of passage: بخشی از فرآیند بلوغ، رویداد یا مراس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take a bow: تعظیم کردن، خم شدن، ( معمولا برای پ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a bow: تعظیم کردن، خم شدن، ( معمولا برای پ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nabe: نبه، اسم یک غذای سنتی ژاپنی هم هست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nabe: نبه، اسم یک غذای سنتی ژاپنی هم هست ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

skip leg day: روز تمرین عضلات پا را از قلم انداخت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skip leg day: روز تمرین عضلات پا را از قلم انداخت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rash gaurd: راش گارد، محافظ امواج! لباسی مخصوص ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rash vest: نام دیگر راش گارد Rash guard و Rash ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lumbersexual: اصطلاح ) به مردی گفته میشود که طرز ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take breath away: اصطلاح Take someone's breath away ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take breath away: اصطلاح Take someone's breath away ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crop out: در مورد عکس ) یعنی قسمتی از عکس را ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trance: حالت خلسه!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grom: بچه، پسر بچه، kid

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

puristic: خلوص گرا! The puristic design طرا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lie ahead: در پیش رو بودن، در سر راه قرار گرفت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

absinthe: ابسینث! نوعی مشروب تقطیری با درصد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

justify nothing: چیزی را توجیه نکردن! بدون هیچ توجیه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

extraterrestrial: فرازمینی، فوق زمینی!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

هاریکا: اسم ترکی هست و به معناهای خوشگل، زی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plonker: صفت ) یک اصطلاح بریتانیایی نادان، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sadurday: عامیانه ) شنبه تلخ! شنبه غمناک! ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

attainable: دست یافتنی! The most attainable د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

attainable: دست یافتنی! The most attainable د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cue the confetti: اصطلاح عامیانه ) cue the confetti ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first nation: بومیان کانادا! سرخپوستان یا هندی ها ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

first nation: بومیان کانادا! سرخپوستان یا هندی ها ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blow smoke: اصطلاح اینفرمال ) 1 - چاخان کردن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow smoke: اصطلاح اینفرمال ) 1 - چاخان کردن، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

someone is up to something: اصطلاح ) وقتی میگیم Someone is up ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

someone can't shake the feeling: اصطلاح ) وقتی میگیم که Someone ca ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

someone can't shake the feeling: اصطلاح ) وقتی میگیم که Someone ca ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

someone is up against something: اصطلاح ) وقتی میگیم Someone is up ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reimagined: صفت ) تجدید نظر شده، دوباره تفسیر ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reimagined: صفت ) تجدید نظر شده، دوباره تفسیر ش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just happened to: کاملا اتفاقی، اتفاقا، بر حسب اتفاق، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just happened to: کاملا اتفاقی، اتفاقا، بر حسب اتفاق، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make it up: آشتی کردن، جبران کردن، صلح کردن! Wh ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make it up: آشتی کردن، جبران کردن، صلح کردن! Wh ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

avatar: - حلول رب النوع، تجسم عامل الهی، حل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mocking: بعنوان صفت ) تمسخر آمیز!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mocking: بعنوان صفت ) تمسخر آمیز!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

weird flex but ok: اصطلاح عامیانه مجازی جدید ) Weird ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weird flex but ok: اصطلاح عامیانه مجازی جدید ) Weird ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

having said that: - علی رغم آنچه که گفته شده! - با ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ox: گاو نر اخته شده! فرق ox با bull در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bullock: در واقع همان ox است یعنی گاو نر اخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bullock: در واقع همان ox است یعنی گاو نر اخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bull: گاو نر اخته نشده! فرقش با ox یا bu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whack: بعنوان صفت ) جایگزین wack به معنی: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whack: بعنوان صفت ) جایگزین wack به معنی: ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's ride: Let's ride بیا برونیم!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let's ride: Let's ride بیا برونیم!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snap it up: اصطلاح اینفرمال ) عجله کن! زود با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

weave: لایی کشیدن ( در ترافیک یا جاهای شلو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a ride: To take a ride سواری کردن، سوار شد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a ride: To take a ride سواری کردن، سوار شد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

side skirts: اتومبیل ) ساید اسکرت ها همان رکاب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

more than meets the eye: اصطلاح ) بیشتر از آنچه که به نظر می ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

more than meets the eye: اصطلاح ) بیشتر از آنچه که به نظر می ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

globe trotter: جهانگرد!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

globe trotter: جهانگرد!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

holidaymaker: - گردشگری که در زمان تعطیلات به مسا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take in the scenery: Take in the scenery Taking in the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take in the scenery: Take in the scenery Taking in the ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whaddaya: مخفف What do you است Whaddaya thi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whaddaya: مخفف What do you است Whaddaya thi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pellet: گندله Pelletizing گندله سازی! به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

POS: POS عامیانه ) مخفف Piece Of Shit ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

got the cake: اصطلاح عامیانه ) She got cake Or ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tick all the boxes: اصطلاح ) To tick all boxes Or To ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tick all the boxes: اصطلاح ) To tick all boxes Or To ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sustainably: قید ) بصورت مداوم و پایدار، به صور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sustainably: قید ) بصورت مداوم و پایدار، به صور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overfishing: صید بیش از حد ماهی، صید بی رویه، ما ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overfishing: صید بیش از حد ماهی، صید بی رویه، ما ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by policy: طبق سیاست، طبق برنامه ( سازمان یا ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heroine: به نظر من اون سه تا جمله اول Heroi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

heroine: به نظر من اون سه تا جمله اول Heroi ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in advence: پیشاپیش!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in advence: پیشاپیش!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

پیشاپیش تولدت مبارک: - Happy Birthday in advance - Wis ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

provocateur: شورشی، اخلالگر، تحریک کننده سایرین ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nail someone down: کسی را وادار به گفتن تصمیم نهایی اش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nail someone down: کسی را وادار به گفتن تصمیم نهایی اش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pin someone down: مترادف با اصطلاح Nail someone down ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pin someone down: مترادف با اصطلاح Nail someone down ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nail down: محکم کردن، قطعی کردن، ( تعهد یا ضما ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nail something down: اینفرمال ) 1 - چیزی را بدقت و بطور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nail something down: اینفرمال ) 1 - چیزی را بدقت و بطور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feast your eyes: لذت ببرید، چشم چرانی کنید! Feast o ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feast your eyes: لذت ببرید، چشم چرانی کنید! Feast o ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nosebleed section: اصطلاح اینفرمال ) مربوط به صندلیها ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nosebleed section: اصطلاح اینفرمال ) مربوط به صندلیها ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coursebook: کتاب درسی، درس نامه، کتاب آموزشی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coursebook: کتاب درسی، درس نامه، کتاب آموزشی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nosebleed seats: اینفرمال ) nosebleed seats معادل با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

split: با spilt اشتباه گرفته نشود! Spill, ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dutch: To go Dutch اینفرمال ) اصطلاح عامی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

to die for: عالی، فوق العاده، مطلوب، جذاب The ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to die for: عالی، فوق العاده، مطلوب، جذاب The ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hogget: اسم ) بره یکساله، بره چی! A yearli ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

opportunistic: صفت ) فرصت طلب!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

feather star: Feather sea star یا Feather star ست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thirties: One's thirties یعنی سنین سی تا سی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thirties: One's thirties یعنی سنین سی تا سی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

captured regulator: Regulatory capture Captured regula ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a spin: اصطلاح اینفرمال ) بخصوص برای اتومبی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a spin: اصطلاح اینفرمال ) بخصوص برای اتومبی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the needle: Get the needle Have the needle اصط ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give the needle: Give someone the needle اذیت کردن، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit a rock bottom: Hit/ reach a rock bottom اصطلاح ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hit a rock bottom: Hit/ reach a rock bottom اصطلاح ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

street name: 1 - نام خیابان، اسم خیابان 2 - نام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get the pip: اصطلاح اینفرمال ) Get the pip/pips ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

time out of mind: از زمان قدیم، از عهد دقیانوس، زمانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

time out of mind: از زمان قدیم، از عهد دقیانوس، زمانی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let be noticed: تابلو کردن، جلب نظر کردن!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let be noticed: تابلو کردن، جلب نظر کردن!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be fagged out: To be fagged out یعنی بسیار خسته ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

consobrini: Consobrini , Consobrinus لاتین ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw a curve: اصطلاح ) اینفرمال To throw a curve ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

throw a curve: اصطلاح ) اینفرمال To throw a curve ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be in the soup: اصطلاح قدیمی اینفرمال ) تو دردسر ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in the soup: اصطلاح قدیمی اینفرمال ) تو دردسر ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اول شخص جمع: First person plural

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ضمیر اول شخص جمع: First person plural pronoun

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ضمیر اول شخص مفرد: First person singular pronoun

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ضمیر اول شخص مفرد: First person singular pronoun

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ضمیر دوم شخص مفرد: Second person singular pronoun

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ضمیر دوم شخص جمع: Second person plural pronoun

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوم شخص جمع: Second person plural

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دوم شخص مفرد: Second person singular

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ســوم شخص مفرد: Third person singular

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ســوم شخص مفرد: Third person singular

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سوم شخص جمع: Third person plural

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

character arc: فیلم نامه نویسی ) قوس شخصیت ( کارا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

character arc: فیلم نامه نویسی ) قوس شخصیت ( کارا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

marked down: حراج شده، مشمول تخفیف، در معرض حراج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

marked down: حراج شده، مشمول تخفیف، در معرض حراج ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run small: To run small /big اصطلاح مربوط به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

run small: To run small /big اصطلاح مربوط به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حقت بود: علاوه بر اصطلاح you deserved it اص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

حقت بود: علاوه بر اصطلاح you deserved it اص ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سلام برسون: عبارت سلام مرا برسون یا از طرف من ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

سلام برسون: عبارت سلام مرا برسون یا از طرف من ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

my foot: اصطلاح غیررسمی ) این اصطلاح برای ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

my foot: اصطلاح غیررسمی ) این اصطلاح برای ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

perceived: صفت ) خیالی، فرضی، ساختگی A perce ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wicked: عامیانه جدید ) شگفت انگیز، معرکه، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on your head: اصطلاح ) این اصطلاح برای هشدار به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be on your head: اصطلاح ) این اصطلاح برای هشدار به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cast a wide net: یک اصطلاح ماهیگیری اما در موارد دیگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cast a wide net: یک اصطلاح ماهیگیری اما در موارد دیگ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shoot a little lower: اصطلاح ) - یه کم سطح توقع را پایی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shoot a little lower: اصطلاح ) - یه کم سطح توقع را پایی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

فازت چیه: What's your vibe

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit the gym: ورزش کردن، تمرین کردن I have to h ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the gym: ورزش کردن، تمرین کردن I have to h ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get around: اصطلاح ) اجتناب کردن، طفره رفتن و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clear cut: قطع کامل تمام درختان جنگلی در یک من ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clear cut: قطع کامل تمام درختان جنگلی در یک من ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pine for: اصطلاح ) 1 - دلتنگ شدن، در واقع غم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pine for: اصطلاح ) 1 - دلتنگ شدن، در واقع غم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

twerk: قر دادن، بالا و پایین انداختن باسن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

iceberg lettuce: کاهو پیچ ( سالادی )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

head turner: ( صفت ) جذاب و فوق العاده، وقتی کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

head turner: ( صفت ) جذاب و فوق العاده، وقتی کسی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mean muggin: نگاه غضب آلود، نگاه معنا دار یا از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mean muggin: نگاه غضب آلود، نگاه معنا دار یا از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wiped out: صفت ) 1 - بسیار خسته! I'm completel ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wiped out: صفت ) 1 - بسیار خسته! I'm completel ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stones throw: ( خودمانی ) :در یک قدمی ( منظور هما ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stones throw: ( خودمانی ) :در یک قدمی ( منظور هما ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the wheel: هدایت یا کنترل کردن ( رانندگی کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take the wheel: هدایت یا کنترل کردن ( رانندگی کردن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

morning blues: کسالت یا افسردگی صبحگاهی ( البته بر ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های علی اکبر منصوری