علی اکبر منصوری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

groundbreaking ceremony: مراسم کلنگ زنی ( برای پی ریزی ساختم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

groundbreaking ceremony: مراسم کلنگ زنی ( برای پی ریزی ساختم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

groundbreaking: ( مراسم ) کلنگ زنی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کلنگ زنی: ( مراسم ) کلنگ زنی: Ground - breaki ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کلنگ زنی: ( مراسم ) کلنگ زنی: Ground - breaki ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

juxta articular: اصطلاح پزشکی ) مجاور مفصلی، نزدیک ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

juxta articular: اصطلاح پزشکی ) مجاور مفصلی، نزدیک ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strike a pose: ژست گرفتن برای عکس برداری، ژست عکس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strike a pose: ژست گرفتن برای عکس برداری، ژست عکس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be a match for someone: هماورد کسی بودن، I was not a match ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be a match for someone: هماورد کسی بودن، I was not a match ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be under the impression that: تصور کردن اینکه چیزی درسته درحالیکه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be under the impression that: تصور کردن اینکه چیزی درسته درحالیکه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

germaphobe: روان شناسی ) وحشت از میکروب، کسی دچ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

germaphobe: روان شناسی ) وحشت از میکروب، کسی دچ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puckered: چروکیده، چروک شده،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

puckered: چروکیده، چروک شده،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rapacious: حریص، زیاده خواه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rapacious: حریص، زیاده خواه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

avaricious: زیاده خواه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

avaricious: زیاده خواه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

promise someone the earth and moon: اصطلاح ) وعده سر خرمن به کسی دادن،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

promise someone the earth and moon: اصطلاح ) وعده سر خرمن به کسی دادن،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

population of interest: جامعه آماری موردنظر،

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

outcomes of interest: نتایج موردنظر،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outcomes of interest: نتایج موردنظر،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

interest: موردنظر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not for nothing that: بی دلیل نیست که. . . ، مثال: It's n ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's not for nothing that: بی دلیل نیست که. . . ، مثال: It's n ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one jump ahead: یک قدم جلو بودن، یک گام جلو بودن ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one jump ahead: یک قدم جلو بودن، یک گام جلو بودن ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as fuck: As fuck یا af برای تاکید بر یک صفت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as fuck: As fuck یا af برای تاکید بر یک صفت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rot in hell: پوسیده در جهنم ،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rot in hell: پوسیده در جهنم ،

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't halloo till you are out of the wood: ضرب المثل ) تا زمانی که تمام خطرات ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't halloo till you are out of the wood: ضرب المثل ) تا زمانی که تمام خطرات ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smack bang: درست، دقیقا، صاف، I punched Mike sm ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smack bang: درست، دقیقا، صاف، I punched Mike sm ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

girl crush: خاطرخواهی عاطفی و غیر جنسی یک دختر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

girl crush: خاطرخواهی عاطفی و غیر جنسی یک دختر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in awe of someone: Be in awe of someone یعنی برای کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in awe of someone: Be in awe of someone یعنی برای کسی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

little old me: یک اصطلاح برای شکسته نفسی و فروتنی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

little old me: یک اصطلاح برای شکسته نفسی و فروتنی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chip seal: آسفالت کردن، جاده آسفالت شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chip seal: آسفالت کردن، جاده آسفالت شده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tar seal: جاده آسفالته، سنگفرش شده با آسفالت، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tar seal: جاده آسفالته، سنگفرش شده با آسفالت، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

see through: ماهیت واقعی چیزی را فهمیدن مثال : ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

see through: ماهیت واقعی چیزی را فهمیدن مثال : ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

your honor: عالیجناب، قربان، ( واژه ای است که ق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

your honor: عالیجناب، قربان، ( واژه ای است که ق ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fender flare: فلاپ دور گلگیر ماشین، زه پلاستیکی ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fender flare: فلاپ دور گلگیر ماشین، زه پلاستیکی ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sporty: خودرو ) کامپکت سریع، نقلی با شتاب س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sporty: خودرو ) کامپکت سریع، نقلی با شتاب س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sportiness: غیررسمی ) اسپرت، در مورد ماشین یعنی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sportiness: غیررسمی ) اسپرت، در مورد ماشین یعنی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whack job: غیررسمی ) شخص دیوانه یا کم عقل، خل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whack job: غیررسمی ) شخص دیوانه یا کم عقل، خل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nitpicking: بهانه گیری، سرکوفت زدن، خرده گیری، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whip: حرکت شلاقی یا شلاق وار!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clickbait: اصطلاح اینفرمال اینترنتی ) محتوا یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

clickbait: اصطلاح اینفرمال اینترنتی ) محتوا یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

podcast: 1 - اسم ) یک فایل صوتی دیجیتالی قاب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stalking: Stalking به معنی تحت نظر داشتن، کمی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strike an attitude: ژست گرفتن، حالت خاصی بخود گرفتن، نق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strike an attitude: ژست گرفتن، حالت خاصی بخود گرفتن، نق ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

striking a pose: ژست ( مصنوعی ) گرفتن، حالت خاصی بخو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

striking a pose: ژست ( مصنوعی ) گرفتن، حالت خاصی بخو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on behalf: 1 - به نیابت، از سوی، از جانب 2 - ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on behalf of others: 1 - به نیابت از دیگران، از جانب دیگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on behalf of others: 1 - به نیابت از دیگران، از جانب دیگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stand for: 1 - اسم ) مخفف، سمبل، علامت مثال: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crotch: ناحیه تناسلی، ناحیه ژنیتال، He gro ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crotch: ناحیه تناسلی، ناحیه ژنیتال، He gro ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

burst out crying: به یکباره زیر گریه زدن، He burst o ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burst out crying: به یکباره زیر گریه زدن، He burst o ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

burst one's bubble: اصطلاح ) تو ذوق کسی زدن، رویای کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

burst one's bubble: اصطلاح ) تو ذوق کسی زدن، رویای کسی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn the tables on someone: ورق را برگرداندن علیه کسی، ( بطوریک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn the tables on someone: ورق را برگرداندن علیه کسی، ( بطوریک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

traffik: همان Traffic هست که گاهی به این صور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

traffik: همان Traffic هست که گاهی به این صور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pathfinder: پیشگام، مبتکر، trailblazer، پیش قدم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work someone's ass off: اصطلاح ) به سختی کار کردن، I want ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

work someone's ass off: اصطلاح ) به سختی کار کردن، I want ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

undisputed: صفت ) مسلم، بی چون و چرا! The undi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

undisputed: صفت ) مسلم، بی چون و چرا! The undi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slush fund: پول رزرو شده برای استفاده در مقاصد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slush fund: پول رزرو شده برای استفاده در مقاصد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blushing: از خجالت سرخ شدن، شرمنده و خجالت زد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blushing: از خجالت سرخ شدن، شرمنده و خجالت زد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

color someone impressed: اصطلاح ) خیلی تحت تاثیر قرار گرفتن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jet lagged: صفت ) پرواز زده، جت زده! Jet lag یا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

up the momentum: افزایش شتاب، بالا بردن شتاب مثال: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up the momentum: افزایش شتاب، بالا بردن شتاب مثال: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hard wired: صفت ) 1 - ذاتی، فطری، بالفطره، طبیع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pounding: صفت ) به معنای تپنده The pounding ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

push the limits: اصطلاح ) محدودیت ها را کنار بزن، از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

push the limits: اصطلاح ) محدودیت ها را کنار بزن، از ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make an impression: اثر گذاشتن، تأثیر گذاری ( بر روی کس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

make an impression: اثر گذاشتن، تأثیر گذاری ( بر روی کس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wispy: نازک، پر مانند، کم پشت، نامنظم، مبه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

godfidence: اعتماد به خدا، توکل بر خدا، ایمان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

godfidence: اعتماد به خدا، توکل بر خدا، ایمان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

behind the wheel: اصطلاح ) پشت فرمون ( نشستن ) ، رانن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

behind the wheel: اصطلاح ) پشت فرمون ( نشستن ) ، رانن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

project car: اصطلاح مربوط به ماشین بازها ) به خو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

project car: اصطلاح مربوط به ماشین بازها ) به خو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beater: به ماشین قدیمی، ارزان قیمت و خیلی ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beater: به ماشین قدیمی، ارزان قیمت و خیلی ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

purrfect: همان perfect هست که در متن های مربو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

purrfect: همان perfect هست که در متن های مربو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stoop to someone's level: اصطلاح ) رفتار کردن با کسی به نحوی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stoop to someone's level: اصطلاح ) رفتار کردن با کسی به نحوی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put one's foot in ones mouth: اصطلاح ) حرف چرت و پرت زدن، چرت گفت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put one's foot in ones mouth: اصطلاح ) حرف چرت و پرت زدن، چرت گفت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

withstand the test of time: به همان معنای stand the test of tim ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

withstand the test of time: به همان معنای stand the test of tim ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

OLE: همون old هست اما بصورت خودمونی و غی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

back seat driver: 1 - مسافری که روی صندلی عقب نشسته و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exemplifier: اسم ) اصل این کلمه فرانسوی بوده و م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exemplifier: اسم ) اصل این کلمه فرانسوی بوده و م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chrome plated: صفت ) با پوشش کرومی، کروم اندود، با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chrome plated: صفت ) با پوشش کرومی، کروم اندود، با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

diffuser: اتومبیل ) دیفیوزر، پخش کننده هوا! ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

diffuser: اتومبیل ) دیفیوزر، پخش کننده هوا! ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slider: 1 - ساندویچ های گرد و کوچک مثل همبر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slider: 1 - ساندویچ های گرد و کوچک مثل همبر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walk the line: سر به راه باش، در راه درست قدم بردا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk the line: سر به راه باش، در راه درست قدم بردا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fake dump: Dump در اینجا یعنی رها کردن کسی، تر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

off the beaten path: مترادف با off the beaten track 1 - ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hooptie: اصطلاح قدیمی عامیانه ) ماشین قراضه، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hooptie: اصطلاح قدیمی عامیانه ) ماشین قراضه، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lemon: اتوموبیل ) اصطلاح عامیانه امریکایی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

lemon: اتوموبیل ) اصطلاح عامیانه امریکایی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hug the road: اصطلاح ) به جاده محکم چسبیدن، اصطل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hug the road: اصطلاح ) به جاده محکم چسبیدن، اصطل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blaze a trail: 1 - چراغ راه بودن، پیشگام بودن، مبت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blaze a trail: 1 - چراغ راه بودن، پیشگام بودن، مبت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

taking the dip: آب تنی کردن، غسل کردن، شنا کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a dip: شنا کردن، آب تنی کردن!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a dip: شنا کردن، آب تنی کردن!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

igniter: آتش زنه، روشن کننده آتش!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

igniter: آتش زنه، روشن کننده آتش!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

set on fire: این اصطلاح و اصطلاح Set something o ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

set on fire: این اصطلاح و اصطلاح Set something o ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set something on fire: اصطلاح Set something on fire و set ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set something on fire: اصطلاح Set something on fire و set ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set someone on fire: مراجعه به توضیحات اصطلاح Set someth ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blowing off: 1 - سر قرار، کار، مدرسه و. . . حاضر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

blow off: 1 - اعتنا نکردن به، محل نذاشتن، سلا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blow off steam: اصطلاح ) فشار عصبی، دق و دلی، خشم و ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set one's mind on fire: اصطلاح ) برانگیختن احساسات آتشین کس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ears are burning: اصطلاح ) این اصطلاح و همچنین اصطلاح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ears are burning: اصطلاح ) این اصطلاح و همچنین اصطلاح ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel one's ears burning: اصطلاح ) احساس سوزش گوشها! داغ شدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel one's ears burning: اصطلاح ) احساس سوزش گوشها! داغ شدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bucket: اصطلاح غیررسمی و عامیانه در شمال غر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rumbling: غریدن، غرش کردن، نعره کشیدن!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

soak something up: چیزی را جذب کردن، چیزی را بخود گرفت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soak something up: چیزی را جذب کردن، چیزی را بخود گرفت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chiseled: خراطی شده، اسکنه کاری شده! ( اسکن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chiseled: خراطی شده، اسکنه کاری شده! ( اسکن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fancy and free: فارغ البال، خوش و خرم، سرمست و رها!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

avant garde: Avant - garde ) آوانگارد یک کلمه فر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deadpan wit: داشتن ( هنر ) شوخ طبعی با ظاهری سرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deadpan wit: داشتن ( هنر ) شوخ طبعی با ظاهری سرد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can't help something: اصطلاح ) قادر به کنترل چیزی نبودن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

can't help something: اصطلاح ) قادر به کنترل چیزی نبودن، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can't help but: اصطلاح ) قادر به کنترل خود نبودن از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

can't help but: اصطلاح ) قادر به کنترل خود نبودن از ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave my sight: از جلو چشمام دور شو! I don't allow ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

something meets one's ears: اصطلاح ) meet one's ears, eyes یعنی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a laugh out of: Get a laugh out of someone یعنی خن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a laugh out of: Get a laugh out of someone یعنی خن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boyfriend thing: قضیه دوست پسر! وقتی کسی وانمود کند ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

weird out: فعل ) متعجب ساختن، سردرگم کردن، نا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

weird out: فعل ) متعجب ساختن، سردرگم کردن، نا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grow on someone: بیشتر از قبل دوست داشتن، کم کم به چ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grow on someone: بیشتر از قبل دوست داشتن، کم کم به چ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fluff: فلاف، یک فن فیک ( داستان پردازی خیا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fluff: فلاف، یک فن فیک ( داستان پردازی خیا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fanfiction: فن فیکشن، یا به اختصار فن فیک fanfi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fanfiction: فن فیکشن، یا به اختصار فن فیک fanfi ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fanfic: فن فیک همان فن فیکشن fan fiction یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fanfic: فن فیک همان فن فیکشن fan fiction یا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

watch the birdie: اصطلاح عامیانه و تقریبا قدیمی ) این ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

watch the birdie: اصطلاح عامیانه و تقریبا قدیمی ) این ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glimmer: کورسو، بارقه! A glimmer of hope یک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

glimmer: کورسو، بارقه! A glimmer of hope یک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mug: اصطلاح خودمانی و اینفرمال ) قیافه، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cast doubt on something: چیزی را مورد شک قرار دادن، شک برانگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cast doubt on something: چیزی را مورد شک قرار دادن، شک برانگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spawn: تخم ریزی کردن A spawned fish dies ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chalk it up: اصطلاح ) بگذارش به حساب! بنویسش به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chalk it up: اصطلاح ) بگذارش به حساب! بنویسش به ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های علی اکبر منصوری