پیشنهادهای اژدر (٢٩)
رشته ای - حوزه ای
توهین کردن
پاداش، بن، هدایای نقدی
کل گرایانه - به طور همه جانبه
نمایه
چگونگی انجام کار، حالت انجام کار، راهکار، شیوه انجام کار
مدیر ارشد - هیئت عامل
جان گرفتن - سرحال آمدن
زدگی. به عنوان مثال دریا زدگی
تزئین مرکزی - بخش عمده
خط مقدم
سهم یاری
نیرویی که ارزش برابری داشته باشد. نیروی همتراز
تبعیت، اطاعت، پایبندی
اعتیاد به کار - وابسته کار
پیوستار
چیزواره کردن - حالت مادی دادن - از ذهنیت به عینیت رساندن.
قائم مقام حوزه عملیات
دور از used to describe a situation in which two people, companies, etc. operate separately from each other
خودمختار
( روانشناسی ) کردار انگیزانه - وابسته به میل و رغبت
to spend time on problems that need to be dealt with quickly, instead of working in a calm, planned way
الزام - باید
بی همراه ، فاقد ملازم یا مشایع ، تک ، تنها، تک و تنها، بدون همراه
تامین کننده مالی a person or an organization that provides money to pay for an activity, event, or group
بسترمند - زمینه مند - دارای بستر یا زمینه - بسترگرایی
بینش دهی
تکه های بهم پیوسته
قابلیت ارجاع - ارجاع پذیری - اشاره پذیری