disciplinary

/ˈdɪsəpləˌneri//ˈdɪsɪplɪnəri/

معنی: اهل انضباط، نظم دهنده، انضباطی، انتظامی، تادیبی، وابسته به تربیت
معانی دیگر: وابسته به انضباط، سخت گیرانه، وابسته به تنبیه، کیفری، سزایی

جمله های نمونه

1. disciplinary action against those who have taken bribes
اقدام کیفری در مورد آنهایی که رشوه گرفته اند

2. disciplinary problems were not uncommon in our school
مسایل انضباطی در مدرسه ی ما نادر نبود.

3. Allegations of sexual harassment have led to disciplinary proceedings being taken against three naval officers.
[ترجمه گوگل]اتهامات آزار و اذیت جنسی منجر به رسیدگی انضباطی علیه سه افسر نیروی دریایی شده است
[ترجمه ترگمان]اتهامات مربوط به آزار و اذیت جنسی منجر به اقدامات انضباطی علیه سه افسر نیروی دریایی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The player was fined by the disciplinary committee.
[ترجمه گوگل]این بازیکن توسط کمیته انضباطی جریمه شد
[ترجمه ترگمان]این بازیکن توسط کمیته انضباطی جریمه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All schools have disciplinary procedures they must follow .
[ترجمه گوگل]همه مدارس دارای رویه های انضباطی هستند که باید از آنها پیروی کنند
[ترجمه ترگمان]همه مدارس رونده ای انضباطی دارند که باید آن ها را دنبال کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He has promised drastic disciplinary action if they do not mend their ways.
[ترجمه گوگل]او قول داده است که اگر راه خود را اصلاح نکنند، برخورد شدید انضباطی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]او قول داده است که در صورتی که آن ها شیوه های خود را اصلاح نکنند، اقدامات انضباطی شدیدی را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The soldiers were ordered to appear before a disciplinary council on charges of negligence.
[ترجمه گوگل]این سربازان به اتهام سهل انگاری در شورای انضباطی حاضر شدند
[ترجمه ترگمان]به سربازان دستور داده شد که در برابر یک شورای انضباطی به اتهام سهل انگاری، حضور یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The American will appear before members of the disciplinary committee at Portman Square.
[ترجمه گوگل]این آمریکایی در مقابل اعضای کمیته انضباطی در میدان پورتمن حاضر خواهد شد
[ترجمه ترگمان]آمریکا در برابر اعضای کمیته انضباطی در میدان پورتمن ظاهر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The company has drawn up a new disciplinary code.
[ترجمه گوگل]این شرکت کد انضباطی جدیدی را تنظیم کرده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت یک قانون انضباطی جدید تدوین کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A disciplinary hearing will examine charges of serious professional misconduct against three surgeons.
[ترجمه گوگل]در جلسه انضباطی، اتهامات مربوط به تخلفات جدی حرفه ای علیه سه جراح بررسی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]یک جلسه استماع انضباطی به بررسی اتهامات سو رفتار حرفه ای جدی علیه سه جراح می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You may be subjected to a disciplinary enquiry.
[ترجمه گوگل]ممکن است تحت یک بازجویی انضباطی قرار بگیرید
[ترجمه ترگمان]ممکن است در معرض یک تحقیق انضباطی قرار بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The investigation led to disciplinary action against two officers.
[ترجمه گوگل]تحقیقات منجر به برخورد انضباطی با دو مامور شد
[ترجمه ترگمان]این تحقیق منجر به اقدام انضباطی علیه دو افسر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The company will be taking disciplinary action against him.
[ترجمه گوگل]این شرکت با او برخورد انضباطی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این شرکت اقدام انضباطی علیه وی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He will now face a disciplinary hearing for having an affair.
[ترجمه گوگل]او اکنون به دلیل داشتن رابطه جنسی با دادگاه انضباطی روبرو خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اون الان با جلسه disciplinary در مورد داشتن یه رابطه با روبرو میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The soldier received a dishonourable discharge for a disciplinary offence.
[ترجمه گوگل]این سرباز به دلیل تخلف انضباطی مرخصی ناموسی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]این سرباز برای یک جرم انضباطی یک تخلیه dishonourable دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اهل انضباط (صفت)
disciplinal, disciplinarian, disciplinary

نظم دهنده (صفت)
disciplinal, disciplinarian, disciplinary

انضباطی (صفت)
disciplinal, disciplinarian, disciplinary

انتظامی (صفت)
disciplinary

تادیبی (صفت)
disciplinary, punitive

وابسته به تربیت (صفت)
disciplinary

تخصصی

[فوتبال] انضباطی

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to discipline, enforcing discipline, administering discipline
disciplinary matters are concerned with making sure that people obey rules and punishing those who do not.

پیشنهاد کاربران

انتظامی
disciplinary /ˈ‍dɪsəpləneri/: 1. connected with the punishment of people who break rules, 2. connected with an area of knowledge, especially a subject that people study in a university, انضباطی، تادیبی، جزایی، کیفری، رشته ای ( تحصیلی ) ، حوزه ای ( تحصیلی ) ، درسی، مرتبط با رشته تحصیلی
disciplinary knowledge
معنای دوستمون:
⁦✔️⁩رشته ای ( تحصیلی ) ، حوزه ای ( تحصیلی ) ،
مرتبط با یه حوزه/رشته تحصیلی خاصی
Disciplinary💥 literacy: why you need to embed it
Disciplinary💥 literacy is the key to tackling low - level reading and writing, says Kathrine Mortimore - but many schools are getting it wrong
...
[مشاهده متن کامل]

سواد مرتبط با یه حوزه/رشته تحصیلی . . .

مرتبط با رشته تحصیلی
رشته ای - حوزه ای

بپرس