پیشنهادهای ابوالفضل عشقی (٦٣٢)
Vast majority
باعث شونده
نشانگر چیزی بودن مثال: The reduced production points to declining efficiency within the plant.
نمودارسازی
خبر دادن از چیزی
شناخت آگاهی
دنبال گرفتن
گردشگری صنعتی
بسنده کردن
بهترین در نوع خود
جمع ( گروه افراد )
( بسته به بافت متن ) : شاخه/ حوزه/ زمینۀ فعالیت
به قیمتِ
لازم
دستبرد فکری با استفاده از هوش مصنوعی
reallocation ( مترادف )
طبق فرهنگ آکسفورد: To take a particular direction or often have a particular quality مثال: His views tend towards the extreme.
تغییر
به طور هدف مند
تنوع پذیری
طبق فرهنگ وبستر: Done or made in a quick or cursory manner
طبق توضیحی در فرهنگ کالینز: You use less than to say that something does not have a particular quality. For example, if you describe something as les ...
غافل ماندن
واحد
تمکین تخصص/ مهارت احترام به تخصص/ مهارت
زنده ( به معنای کنونی، حال حاضر و. . . )
( طبق فرهنگ کمبریج ) : در جست وجوی کسی/ چیزی بودن
( اصطلاح ) : مانند فشنگ از جا در رفتن
به قیمتِ چیزی بودن/ تمام شدن مثال: Accomplishing production objectives to the detriment of the safety of assets.
تب نفاسی/ پس از زایمان ( مترادف با puerperal fever )
پایش پذیری
فشار
سرپیچی کردن
( در نقش صفت و ) طبق فرهنگ وبستر: Involving or using step - by - step procedures whose rationale is usually not explained. مثال: A cookbook approach
طبق فرهنگ آکسفورد: In a way that shows that you really mean the opposite of what you are saying.
ناکارآمد مشکل دار معیوب
موشک کمکی
موشک سوخت جامد/ جامدسوز
چیزی را از سر گذراندن
علت کاوی
آسیب/ خطر را در پی داشتن
معیار موفقیت
در مسیر درست قرار دادن/ راهنمایی کردن
گارد داشتن در مقابل نظرات دیگران ( غرور )
در یک کلام
تشویق شده حمایت شده
نقطه ضعف و آسیب پذیری
شرکت هواپیمایی
زیرساخت عملیاتی