پیشنهاد‌های ابوالفضل عشقی (٦٣٢)

بازدید
٣٨٧
پیشنهاد
٠

Vast majority

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

باعث شونده

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نشانگر چیزی بودن مثال: The reduced production points to declining efficiency within the plant.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نمودارسازی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خبر دادن از چیزی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شناخت آگاهی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دنبال گرفتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گردشگری صنعتی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسنده کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهترین در نوع خود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جمع ( گروه افراد )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

( بسته به بافت متن ) : شاخه/ حوزه/ زمینۀ فعالیت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به قیمتِ

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لازم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستبرد فکری با استفاده از هوش مصنوعی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

reallocation ( مترادف )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبق فرهنگ آکسفورد: To take a particular direction or often have a particular quality مثال: His views tend towards the extreme.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تغییر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طور هدف مند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنوع پذیری

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبق فرهنگ وبستر: Done or made in a quick or cursory manner

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبق توضیحی در فرهنگ کالینز: You use less than to say that something does not have a particular quality. For example, if you describe something as les ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غافل ماندن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واحد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تمکین تخصص/ مهارت احترام به تخصص/ مهارت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

زنده ( به معنای کنونی، حال حاضر و. . . )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( طبق فرهنگ کمبریج ) : در جست وجوی کسی/ چیزی بودن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) : مانند فشنگ از جا در رفتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به قیمتِ چیزی بودن/ تمام شدن مثال: Accomplishing production objectives to the detriment of the safety of assets.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تب نفاسی/ پس از زایمان ( مترادف با puerperal fever )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پایش پذیری

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فشار

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرپیچی کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( در نقش صفت و ) طبق فرهنگ وبستر: Involving or using step - by - step procedures whose rationale is usually not explained. مثال: A cookbook approach

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبق فرهنگ آکسفورد: In a way that shows that you really mean the opposite of what you are saying.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناکارآمد مشکل دار معیوب

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موشک کمکی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موشک سوخت جامد/ جامدسوز

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیزی را از سر گذراندن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علت کاوی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آسیب/ خطر را در پی داشتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معیار موفقیت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در مسیر درست قرار دادن/ راهنمایی کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گارد داشتن در مقابل نظرات دیگران ( غرور )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در یک کلام

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تشویق شده حمایت شده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقطه ضعف و آسیب پذیری

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرکت هواپیمایی

پیشنهاد
٠

زیرساخت عملیاتی