پیشنهادهای ابوالفضل عشقی (٥٦٥)
این واژه می تواند معانی دیگری نیز داشته باشد: 1. فریادزدن: " . . . He bayed and jeered as much as was necessary at the Prime Minister" 2. اصرار در در ...
( در دنیای کسب و کار ) : همه پذیری
کد رهگیری
مفهوم کلی
In one's best intrest ( to do sth ) : به نفع ( شخص ) است ( که . . . را انجام دهد )
مدیر ارشد اجرایی
روی اعصاب/ مخ کسی راه رفتن
( به نوعی و بسته به بافت جمله شاید ) : اظهار وجود
طبق دیکشنری کمبریج اشاره به نرخی دارد که کارمندان یک شرکت به دلایلی مانند نارضایتی یا ناتوانی آن را ترک می کنند و دیگرانی جایگزینشان می شوند. بنابرا ...
طبق فرهنگ کمبریج: بالاترین میزان یا سطحی که چیزی به آن رسیده است. مثال: . The Dow Jones index closed at a record high on Monday
Binky می تواند به معنای نوعی حرکت از خرگوش ها باشد که در آن می پرند و درحالیکه همچنان در هوا هستند مثل آکروبات ها پیچ می خورند. این حرکت، خوشحالی خرگ ...
این واژه به معنای �جلو و عقب رفتن در فایل های صوتی و ویدئویی� نیز می باشد.
تغییری چشمگیر
طبق فرهنگ وبستر می تواند به معنای پست شغلی نیز باشد ( professional or official position ) : . His job combines the functions of a manager and a worker
اگر در متنی بیاید می توان به صورت عامیانه �رفتن سر اصل مطلب� ترجمه اش کرد.
فروشگاه حضوری
عین آدم رفتار نکردن
خنگ خدا
تمام وکمال
کنش غیربیانی ( غیرمستقیم، منظوری )
توانایی و استعداد ذاتی
توجه داشته باشید که این واژه طبق فرهنگ وبستر می تواند بار معنایی مثبت �باهوش و مبتکر� را هم داشته باشد.
مصورسازی داده
در زبان غیررسمی ایالات متحده بعضاً از این واژه برای اشاره به آمریکایی - ایتالیایی ها و سفیدپوست نبودنشان استفاده می شود.
اقدامات
مثل خرما پخش کردن
به باور رسیدن
لو دادن
( حقوق ) حدود اختیارات و وظایف
اصطلاح pay to do sth دارای سه معنی است: 1. کسب سود یا صرفه جویی با انجام کاری: . It just wasn't paying to keep a brick - and - mortar storefront run ...
ابزار بلاغی * توجه داشته باشید که در مترادف های این واژه �persuasive device� و �stylistic device� هم آمده اند.
سهم داشتن، دخیل بودن
این واژه در حوزه های مختلف معنی خاص خودش را دارد، اما در معاملات ملکی کوتاه شدۀ Comparables است و اشاره به آن املاکی دارد که در ناحیه ای مشخص دارای و ...
کشورهای عضو سازمان های سیاسی، اقتصادی، بازرگانی و. . . خاص مانند سازمان اتحادیهٔ اروپا را گویند.
خرد ( حکمت ) عامیانه
تفاوت anticipate و foresee طبق فرهنگ وبستر: Although the words anticipate and foresee have much in common, anticipate implies taking action about or ...
معنای چهارم این واژه در فرهنگ وبستر: شخصیت مثال: . The CEO must be very aware of their tenor
Medium term
ترجمه قرضی
تحویل سفارش به مشتری
واکنش فلیمن یا پاسخ فلیمن ( Flehmen response ) رفتاری است که در آن حیوان، لب بالای خود را جمع کرده و دندان های جلو را به نمایش می گذارد؛ درحالیکه معم ...
مخابره کردن
Knowledgeable about the basics of ( something ) مثال: . She is well/solidly grounded in mathematics سررشته داشتن در چیزی، سر در آوردن از چیزی
عائد شدن: . What had puzzled me was what the companies got out of the deal
نادرست
اِعمال کردن مثال: Perhaps we can avoid a confrontation with the rule by refusing to allow the requester to commission its force against us in the fir ...
مشاور املاک
استاندارد
( طبق فرهنگ وبستر ) کنار گذاشتن: . To remove ( people or things that are not wanted ) from a group
برگ برنده