پیشنهاد‌های ابوالفضل عشقی (٥٦٥)

بازدید
٢٤٤
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

این واژه می تواند معانی دیگری نیز داشته باشد: 1. فریادزدن: " . . . He bayed and jeered as much as was necessary at the Prime Minister" 2. اصرار در در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

( در دنیای کسب و کار ) : همه پذیری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

کد رهگیری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مفهوم کلی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

In one's best intrest ( to do sth ) : به نفع ( شخص ) است ( که . . . را انجام دهد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مدیر ارشد اجرایی

پیشنهاد
٨

روی اعصاب/ مخ کسی راه رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

( به نوعی و بسته به بافت جمله شاید ) : اظهار وجود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

طبق دیکشنری کمبریج اشاره به نرخی دارد که کارمندان یک شرکت به دلایلی مانند نارضایتی یا ناتوانی آن را ترک می کنند و دیگرانی جایگزینشان می شوند. بنابرا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

طبق فرهنگ کمبریج: بالاترین میزان یا سطحی که چیزی به آن رسیده است. مثال: . The Dow Jones index closed at a record high on Monday

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

Binky می تواند به معنای نوعی حرکت از خرگوش ها باشد که در آن می پرند و درحالیکه همچنان در هوا هستند مثل آکروبات ها پیچ می خورند. این حرکت، خوشحالی خرگ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

این واژه به معنای �جلو و عقب رفتن در فایل های صوتی و ویدئویی� نیز می باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

تغییری چشمگیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

طبق فرهنگ وبستر می تواند به معنای پست شغلی نیز باشد ( professional or official position ) : . His job combines the functions of a manager and a worker

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اگر در متنی بیاید می توان به صورت عامیانه �رفتن سر اصل مطلب� ترجمه اش کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

فروشگاه حضوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

عین آدم رفتار نکردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

خنگ خدا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تمام وکمال

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

کنش غیربیانی ( غیرمستقیم، منظوری )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

توانایی و استعداد ذاتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

توجه داشته باشید که این واژه طبق فرهنگ وبستر می تواند بار معنایی مثبت �باهوش و مبتکر� را هم داشته باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

مصورسازی داده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

در زبان غیررسمی ایالات متحده بعضاً از این واژه برای اشاره به آمریکایی - ایتالیایی ها و سفیدپوست نبودنشان استفاده می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اقدامات

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٤

مثل خرما پخش کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

به باور رسیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

لو دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

( حقوق ) حدود اختیارات و وظایف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اصطلاح pay to do sth دارای سه معنی است: 1. کسب سود یا صرفه جویی با انجام کاری: . It just wasn't paying to keep a brick - and - mortar storefront run ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ابزار بلاغی * توجه داشته باشید که در مترادف های این واژه �persuasive device� و �stylistic device� هم آمده اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

سهم داشتن، دخیل بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

این واژه در حوزه های مختلف معنی خاص خودش را دارد، اما در معاملات ملکی کوتاه شدۀ Comparables است و اشاره به آن املاکی دارد که در ناحیه ای مشخص دارای و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

کشورهای عضو سازمان های سیاسی، اقتصادی، بازرگانی و. . . خاص مانند سازمان اتحادیهٔ اروپا را گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

خرد ( حکمت ) عامیانه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تفاوت anticipate و foresee طبق فرهنگ وبستر: Although the words anticipate and foresee have much in common, anticipate implies taking action about or ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

معنای چهارم این واژه در فرهنگ وبستر: شخصیت مثال: . The CEO must be very aware of their tenor

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Medium term

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ترجمه قرضی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تحویل سفارش به مشتری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

واکنش فلیمن یا پاسخ فلیمن ( Flehmen response ) رفتاری است که در آن حیوان، لب بالای خود را جمع کرده و دندان های جلو را به نمایش می گذارد؛ درحالیکه معم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مخابره کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Knowledgeable about the basics of ( something ) مثال: . She is well/solidly grounded in mathematics سررشته داشتن در چیزی، سر در آوردن از چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

عائد شدن: . What had puzzled me was what the companies got out of the deal

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نادرست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اِعمال کردن مثال: Perhaps we can avoid a confrontation with the rule by refusing to allow the requester to commission its force against us in the fir ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مشاور املاک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

استاندارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

( طبق فرهنگ وبستر ) کنار گذاشتن: . To remove ( people or things that are not wanted ) from a group

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

برگ برنده