پیشنهاد‌های مهدی عباس پور (٢١٦)

بازدید
٣٨٢
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤١

آقای حسنلو؛ بنظرم ساحت را با واژه "صحت" اشتباه گرفته اید. ساحت در اینجا به معنی: حدِ/اندازه ی/میزانِ/درجه ی/سطحِ/مقیاسِ/کمیتِ/وسعتِ/درازای/طولِ/مدت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

دو و میدانی ( همچنین: Track )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

بمب انداختن ، خبر ناگهانی و غافلگیر کننده دادن ، آشوب و هرج و مرج ایجاد کردن . . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

پیمودن ، درنوردیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

خرد کردن ، ضایع کردن، لطمه زدن و. . . . every time I tried to tell you my feeling, i was clobbered هر بار سعی کردم حسم رو بهت بگم، خورد شدم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

چند لایه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مطلقا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

همچنین در اصطلاح به معنی باعث تعجب شدن. مثال: the film raised some eysbrows فیلم، موجبِ تعجب برخی شد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

بعنوان اسم ( noun ) هم میتونه استفاده بشه. However, most are usually worth at least a chuckle or two i'd like to think so . he said with a chuckle

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

tough , robust

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤٠

گذشته از ، جدای از ، سوای از ، فارغ از و. . . . apart from = aside from

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

درود when things have stopped happening . and the results can be clearly seen وقتی اتفاقاتِ در حال وقوع، متوقف شوند و نتایج به وضوح قابل مشاهده باش ...

پیشنهاد
٣٧

اصلاحی برای اشاره به : دروغ گفتن ، غیر صادقانه یا فریبنده صحبت کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

درود. warmonger : جنگ طلب ( اسم ) مثال : Those people are warmongers آن افراد، جنگ طلب هستند warmongering : جنگ طلبی ( اسم ) مثال : A country's ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

ضد و نقیض ، متناقض ، مغایر ، هم ستیز و. . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

ریشه کلمه از آلمانی است. آلمانی : واندرلوست انگلیسی : واندرلاست ( البته تلفظ w نیز در این دو زبان متفاوت است ) به معنی علاقه و میل قوی ( و غالبا د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

شربت ( به گفته برخی، ریشه این کلمه از فارسی است. )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

جاذبه مهم ، منبع جذابیت بزرگ ، منبع جذب a big attraction _ a big source of attraction _

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

دوباره مورد توجه قرار گرفتن ، دوباره پدیدار شدن ، دوباره بر سر زبان ها افتادن ،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

آقای جدیدی اطلاعات غلط ندید . . . . aubergine بادمجان در بریتیش هست، نه خیار!!!😐

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

ترجمه ای قرضی از یک عبارت اسپانیایی است که وارد انگلیسی شده است. ولی کاربرد آن در انگلیسی فراتر از کاربرد اسپانیایی آن، ( ( یعنی زمان کشتن گاو توس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

سرزنده کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

دنده عقب reverse gear دنده عقب زدن to put into reverse دنده عقب رفتن back up

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

این دوتا رو اشتباه نگیرید ( تفاوتشون در حروف e و a هست ) confectionary : شیرینی confectionery : شیرینی فروشی ، قنادی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

با نیم نگاهی دیدن یا فهمیدن، به سادگی متوجه شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

در جریان ، جاری ، پیش رو ، در شرف وقوع ، محسوس و. . . . . .

پیشنهاد
١٨

به راحتیِ پوست کندن نخود فرنگی معادلِ " به سادگیِ آب خوردن" در فارسی. همچنین : as easy as pie یا a piece of cake

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

گل یاس بنفش _ وام گرفته شده از فارسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

خواه ناخواه ، ناگزیر ، به ناچار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

حکاکی کردن ، حک کردن Example : a name was cut into the gravestone

پیشنهاد
١٧

مسئله مرگ و زندگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

به معنی منتظر بودن هم هست. مثال: look out for me at 8 o'clock

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

درخت خرما ( نخل ) یا درخت نارگیل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

علاوه بر "درآوردن لباس"، معنی "فیت شدن در یک لباس" یا "اندازه شدن" هم میده. : how are you pulling this off یا i don't think you can pull the jeans ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

معادل فارسی "خوره" برای این کلمه مناسبه. . . یعنی کسی که موضوعی، کسی یا چیزی رو به شدت دنبال میکنه و ازش اطلاعات زیاد داره.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

پرافتخار مثلا: the most decorated athletes پر افتخار ترین ورزشکاران

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

این غلطه دوستان. درستش fall asleep به معنی: به خواب رفتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

دور از میادین، از کار افتاده، بدون فعالیت، خراب،

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

عصیان کردن ، سرکشی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

شنیده ، گزارش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

به عنوان فعل : نقش مهمی ایفا کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

تحکیم کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

قشر ضعیف ، قشر آسیب پذیر

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

آلت تناسلی مرد، در لهجه بریتیش.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بی تعارف بددن تردید و دودلی رُک و بی پرده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

chancellor : صدراعظم همچنین در آلمانی : Kanzler

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اصطلاحی برای بیان جوانی و بی تجربگی. ex: he was a greener than grass player

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

to have resonance with یا resonate with با کسی یا چیزی ( ( مطابقت، همخوانی، موافقت، قرابت، سازگاری ) ) داشتن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

این کلمه غلطه. . homework حالت جمع نداره.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

کالسکه یا درشکه