اسم دختر فارسی - صفحه 27
نازِ همه ی دنیا، موجب افتخار و مباهات در دنیا، موجب نازش و مباهات جهان
دختر
فارسی
کهکشانی نازدخت
ویژگی دختری که ناز دارد و رفتارش خوشایند و جذاب است، دختر لطیف، ( ناز، دخت = دختر )، دختر دارای کرش ...
دختر
فارسی نازدلبر
معشوق زیبا و جذاب، نام دختری در منظومه ویس و رامین
دختر
فارسی نازرخ
دارای روی زیبا و لطیف
دختر
فارسی نازروی
دختر زیبا
دختر
فارسی نازشید
ناز خورشید
دختر
فارسی نازشیرین
زیبارو و عزیزی که ناز دار و گرامی و نازنین است، ( به مجاز )، ویژگی دختری که زیبا، گرامی و عزیز است، ...
دختر
فارسی نازفاطمه
فاطمه ی ناز، فاطمه ی زیبا و قشنگ
دختر
فارسی، عربی نازفر
نازِ شکوهمند، ( به مجاز ) زیباروی باشکوه
دختر
فارسی نازگل
دختری که مانند گل زیبا و لطیف و ناز است
دختر
فارسی نازگوهر
دارای گوهر زیبا، گوهر و سنگ زیبا و قیمتی
دختر
فارسی نازگیتی
ناز جهان، نازِ همه ی دنیا، موجب افتخار و مباهات در دنیا، ( = ناز جهان )، موجب نازش و مباهات گیتی
دختر
فارسی
کهکشانی نازمهری
نازمهر، ( به مجاز ) زیبا روی مهربان، زیبا چون خورشید، ( = نازمهر )
دختر
فارسی
کهکشانی نازنوش
زیبا و شیرین
دختر
فارسی نازنیا
نازدار خاندان
دختر
فارسی نازنین بتول
ترکیب دو اسم نازنین و بتول ( بسیار دوست داشتنی و پاکدامن )، از نام های مرکب، نازنین و بتول
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی نازنین خدیجه
ترکیب دو اسم نازنین و خدیجه ( بسیار دوست داشتنی و خیر و برکت )، از نام های مرکب، نازنین و خدیجه
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی نازوالا
دارای ناز و کرشمه شایسته و پسندیده، ( به مجاز ) بسیار جذاب و دلپذیر، مایه ی فخر و مباحات بسیار
دختر
فارسی نازیاب
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن نازیار
یار زیبا
دختر
فارسی نازیدخت
دختر نازدار، دختر با ناز، ( به مجاز ) جذاب و دلپذیر، ( نازی، دخت = دختر )
دختر
فارسی نازینه
منسوب به ناز
دختر
فارسی نانیا
نفس نیاکان
دختر
فارسی نانیسا
نام روستایی در نزدیکی مراغه
دختر
فارسی ناهیرا
روشنایی و نور، روشنایی، نور
دختر، پسر
فارسی، آشوری ناوه
نام روستایی در نزدیکی خرم آباد
دختر
فارسی ناکتا
شیرین مثل گلابی، ناک ( در گویش مازندران نوعی گلابی شیرین ) + تا
دختر
فارسی نایریکا
برگزیده، پسندیده، از اسامی قدیمی ایرانی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن نرجس زهرا
ترکیب دو اسم نرجس و زهرا ( نوعی گل خوشبو و روشن تر )، ( معرب ـ عربی ) از نام های مرکب، نرجس و زهرا
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی، گل نرگس دخت
دختر نرگس، دختر مثل نرگس، ( به مجاز ) دختر زیبا و با طراوت، ( نرگس، دخت = دختر )، د نرگس
دختر
فارسی
طبیعت، گل نرگس زهرا
ترکیب دو اسم نرگس و زهرا ( نوعی گل خوشبو و روشن تر )، ( فارسی ـ عربی ) از نام های مرکب، نرگس و زهرا
دختر
فارسی، عربی
گل، مذهبی و قرآنی نرگسی
منسوب به نرگس، نوعی غذا، ( به مجاز ) عشوه به صورت زبان درآوردن معشوق در مقابل عاشق، نوعی پارچه ی لط ...
دختر
فارسی
گل نسرین رخ
ویژگی آن که صورتش چون گل نسرین است، ( به مجاز ) زیبا روی و با طراوت، ( نسرین، رخ = چهره )
دختر
فارسی
طبیعت، گل نسرین مهر
زیبا و درخشان چون گل نسرین و خورشید
دختر
فارسی نگار افروز
ترکیب دو اسم نگار و افروز ( نقش رنگین و تابنده )، ( نگار، افروز= افروزنده )، افروزنده ی نقش و تصویر ...
دختر
فارسی نگارا
بانوی زیبا، دختر خوش صورت، کنایه از محبوب است
دختر
فارسی نگارزهرا
ترکیب دو اسم نگار و زهرا ( نقش رنگین و نیکو )
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی نگارزینب
ترکیب دو اسم نگار و زینب ( نقش رنگین و نیکو )
دختر
فارسی، عربی نگارشید
نقش و نگار درخشان
دختر
فارسی نگارموژان
ترکیب دو اسم نگار و موژان ( نقش رنگین و خمار و پر کرشمه )
دختر
فارسی نگین چهره
دارای چهره ای مانند نگین زیبا و درخشان، ( به مجاز ) ویژگی آن که چهره اش چون نگین، زیبا و قشنگ است، ...
دختر
فارسی نگین دخت
دختری مانند نگین، ارزشمند، زیبا، درخشان، ( نگین، دخت = دختر )، دختری که چون نگین است، ( به مجاز ) ز ...
دختر
فارسی نگین رخ
دارای چهره ای مانند نگین زیبا و درخشان، ( = نگین چهره )، ( نگین چهره
دختر
فارسی نلکا
آلوی ترش و کوهی، ( = نلک ) ( در قدیم ) ( در گیاهی ) میوه ای از نوع گوجه، آلوچه ی کوهی
دختر
فارسی
طبیعت نلین
رنگین کمان
دختر
فارسی
طبیعت نواآفرین
آفریننده نغمه و آواز
دختر
فارسی نورآفرین
نور ( عربی ) + آفرین ( فارسی ) آفریننده نور و روشنایی
دختر
فارسی، عربی نوردخت
دختر روشنایی
دختر
فارسی نورسو
روشنایی آب
دختر
ترکی، فارسی نوش آسا
گوارا، شیرین همچون عسل، ( نوش = عسل، آسا ( پسوند شباهت ) )، همانند و شبیه عسل، ( به مجاز ) شیرین و ...
دختر
فارسی نوش آفرید
آفریده بی مرگ، آفریده جاوید
دختر
فارسی نوشناز
دارای ناز و غمزه شیرین
دختر
فارسی نوشید
نو درخشان، تازه درخشید، نودرخشید، از واژه ی ( اوستایی ) «nov، sit»، ( اَعلام ) نام مادر مانی= تازه ...
دختر
اوستایی، فارسی
تاریخی و کهن نوشین دخت
دختر شیرین و دلپسند، ( نوشین، دخت = دختر )، دخترکی که ویژگی هایش دلپذیر و دلنشین است
دختر
فارسی نویسا
نویسنده، باسواد، ( در قدیم ) قادر به نوشتن
دختر
فارسی نوینا
منسوب به نوین، تازه، جدید، ( نوین، ا ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی نکویار
معشوق خوب یار خوب
دختر
فارسی نیارا
نور و روشنایی
دختر
فارسی نیاسا
کسی که مانند نیاکان خود است، مرکب از نیا ( جد پدری یا مادری ) + سا ( پسوند تشابه )
پسر، دختر
فارسی نیسانا
باران بهاری
دختر
فارسی نیلاس
عشق بی پایان
دختر
فارسی نیلدا
آفریده شده از زلالی
دختر
فارسی، سانسکریت نیلسان
همانند نیل
دختر
فارسی نیلسو
آب آبی رنگ و شفاف
دختر
فارسی نیلما
ماه آبی رنگ
دختر
فارسی، سانسکریت
کهکشانی نیلماه
ماه آبی رنگ، ماه آسمان
دختر
فارسی، سانسکریت
کهکشانی نیم تاج
تاج کوچک آراسته به جواهر، نیم ( فارسی ) + تاج ( فارسی ) تاج کوچک آراسته به جواهر
دختر
فارسی نیوان
پهلوان و دلیر و شجاع، نیواندخت، نام مادر انوشیروان، همسر قباد پادشاه کیانی
دختر
فارسی نیواندخت
نام مادر انوشیروان، همسر قباد پادشاه کیانی، نیوان
دختر
فارسی
تاریخی و کهن نیووند
نام گیاهی است
دختر
فارسی
طبیعت نیک افروز
ترکیب دو اسم نیک و افروز ( نیکو و روشن کننده )، نیک افروزنده، ویژگی آن که خوبی و نیکی را رونق می بخ ...
دختر
فارسی نیک آفرید
آفریده خوب و نیکو، آفریننده ی نیک، خوب آفریده شده، ( به مجاز ) خوب و پسندیده، خوشبخت و سعادتمند
دختر
فارسی نیک آفرین
آفریننده خوبی و نیکی، ( نیک = خوب، نیکو، آفرین = آفرینش )، آفرینش خوب و نیکو، خوب آفریده شده، آفرین ...
دختر
فارسی نیک تاج
آن که تاج نیکو و خوب دارد
دختر
فارسی نیک تاش
نیک ( فارسی ) + تاش ( ترکی ) همتا و مانند نیکان
دختر
فارسی، ترکی نیک چهره
ترکیب دو اسم نیک و چهره ( نیکو و صورت )، ( = نیک چهر )، نیکچهر، خوبرو، نیکوروی، زیبا
دختر
فارسی نیک رخسار
آن که دارای چهره ای پاک و زیباست
دختر
فارسی نیک سیما
ترکیب دو اسم نیک و سیما ( نیکو و چهره )، خوش سیما، زیبا منظر
دختر
فارسی، عربی نیک شاد
ترکیب دو اسم نیک و شاد ( نیکو و شادمان )، نیکوی شاد، شخص صالح، خوب و نیکوی شادمان، آن که نیکو و خوش ...
دختر
فارسی نیک مهر
دارای مهر و محبت خوب و نیک، ویژگی شخصی که مهربان و نیکوست، آن که دارای محبتی کامل و شایسته است
پسر، دختر
فارسی نیکادل
خوش قلب، خوش فطرت
دختر
فارسی نیکارام
دختر نیک و آرام
دختر
فارسی نیکامهر
ترکیب دو اسم نیکا و مهر ( خوب و محبت )، از نام های مرکب، نیکا و مهر
دختر
فارسی نیکرخ
نیکرو، ( = نیکرو )
دختر
فارسی نیکو ناز
نیکناز، افتخار کننده به نیکی، ( = نیکناز )
دختر
فارسی نیکین
منسوب به خوبی
دختر
فارسی هانده
جذاب ترین و مهربان ترین
دختر
فارسی هانیتا
مسرور و شاد
دختر
فارسی هانیسا
مسرور و شاد
دختر
فارسی هانیش
ندای الهی که خبر از توفان و بدی هوا می دهد
دختر
فارسی هستیدخت
دختر زندگی و زندگانی، ( هستی = زندگی، زندگانی، دخت = دختر ) دختر زندگی و زندگانی
دختر
فارسی هلدا
مادر خوشبو
دختر
فارسی هلنسا
مانند خورشید، هل ( فارسی ) + نسا ( عربی ) زنان معطر
دختر
فارسی، یونانی، عربی هما دیس
خوش اقبال، خوشبخت و سعادتمند، ( هما، دیس ( پسوند شباهت ) )، مثل هما، شبیه به هما
دختر
فارسی همایون دخت
دختر فرخنده و مبارک
دختر
فارسی همیشه بهار
گیاهی زینتی یا خودرو با گلهای زرد یا نارنجی که در تمام مدت سال دیده می شود
دختر
فارسی هوبخت
خوشبخت
دختر
فارسی هوپند
ویژگی کسی که نصیحت، سفارش و توصیه های او خوب است، ( به مجاز ) پند و اندرزگوی خوب، ( هو = خوب، پند = ...
دختر
فارسی هوتوس
آتوسا، نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی، همسر داریوش و مادر خشایارشا
دختر
فارسی هوچهر
دارای صورت خوب، خوبرو، ( هو = خوب، چهر = صورت، چهره، نژاد )، ( به مجاز ) زیبارو، دارای نژاد و اصل خ ...
دختر
فارسی