اسم دختر فارسی - صفحه 30

ویژگی کسی که نصیحت، سفارش و توصیه های او خوب است، ( به مجاز ) پند و اندرزگوی خوب، ( هو = خوب، پند = ...

نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی، به ضم ت، آتوسا، همسر داریوش و مادر خشایارشا

آتوسا، نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی، همسر داریوش و مادر خشایارشا

دارای صورت خوب، خوبرو، ( هو = خوب، چهر = صورت، چهره، نژاد )، ( به مجاز ) زیبارو، دارای نژاد و اصل خ ...

نیک اندیش، نیک خواه، دانا، بخرد

راست، درست

خورشید، مهر، خور، از شخصیتهای شاهنامه، نام دانایی پرهیزکار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی

خورشید آسا، مثل خورشید، زیبارو، ( هور = خورشید، آسا ( پسوند شباهت ) )

آفریننده خورشید

دختر زیبای بهشتی

آواز زیبا

تاج ماه، قمر ( عربی ) + تاج ( فارسی ) تاج ماه

ماه ناز، اسمی است مرکب عربی فارسی دخترانه به معنی ماه ناز، قمر ( عربی ) + ناز ( فارسی ) آن که چون م ...

بنفشه

مکینا، بنفشه

دختر خورشید، دختری که مانند خورشید است، ( به مجاز ) زیبارو، ( میترا = مهر، خورشید، دخت = دختر )

مایه ی افتخار خورشید، ( به مجاز ) بسیار زیبا و درخشان، ( میترا = مهر، خورشید، ناز = افتخار )

مهر جاوید، خورشید جاویدان، ( به مجاز ) زیبارو و زیبایی جاویدان و همیشگی، ( میترا = مهر، خورشید، نوش ...

در گویش مازندران گنجشک

آنچه که مزه ترش و شیرین دارد، ملس، دارای مزه ی ترش و شیرین

گلی زینتی و پُرپَر به رنگهای سرخ، سفید، و صورتی

امیرانه، شاهانه، میر ( ازعربی ) + انه ( فارسی ) امیرانه

نام همسر سیامک پسر کیومرث پادشاه پیشدادی

ویژگی آن که صورتش چون گل نسرین است، ( به مجاز ) زیبا روی و با طراوت، ( نسرین، رخ = چهره )

زیبا و درخشان چون گل نسرین و خورشید

زیبا چون گل نسرین و شیرین چون عسل، نام دختر پادشاه سقلاب و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی

نسرین، ( به مجاز ) صورت معشوق، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نسرین

نام هر یک از بیست و یک بخش کتاب اوستا

صاحب نسب، اصیل، ( نسیب = صاحب نَسَب، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نسیب، ( به مجاز ) صاحب اصل و نَسَ ...

آنکه چون خورشید نورانی است، هور ( فارسی ) + تاش ( ترکی ) آنکه چون خورشید نورانی است

آن که تن و بدنی پاک و درخشان چون خورشید دارد

خورشید چهره، آفتاب روی، ( در اعلام ) نام جوانترین پسر زرتشت، آن که چهره و سیمایی درخشان و نورانی چو ...

فرد نیک رو

آفتاب عالم تاب، ( هو = خوب، رخش، رخشان ) روی هم به معنی «نیک روشن» که صفتی است برای آفتاب، ( هو = ه ...

دختری زیبا چون خورشید، ( هور = خورشید، دخت = دختر )، دختر خورشید، دختر آفتاب، ( به مجاز ) زیبا، ( ه ...

زیبا و روشن چون خورشید

هورچهر

همانند خورشید، زیبارو، ( هور = خورشید، سان ( پسوند شباهت ) )

زیباروی تابناک، خورشید، آفتاب، ( هور = خورشید، شید = آفتاب )، نور خورشید، ( هور = خورشید + شید = آف ...

خورشید، زیباروی مهربان، ( هور = خورشید، مهر= خورشید، مهربانی، محبت و دوستی )، ویژگی کسی که مثل خورش ...

خورشید زیبا

درخشان و زیبا چون خورشید، ( هور = خورشید، وش ( پسوند شباهت ) )، مثل خورشید، شبیه آفتاب، ( به مجاز ) ...

به مانند نیک

شخص خوب، جذاب، دلپذیر و گیرا، ( هو= خوب، فریا= خجسته، شکوهمند، دلپذیر، گیرا )، شخص خوب و دارای اقبا ...

باطراوت و زیبا، ( هو = خوب، گل )، گلِ خوب، گلِ نیک

خوب گون، ممتاز، رنگارنگ

نیک نامی، خوش نامی

خورشید

دختر ناهید

نسیم و یا باد بهاری

دختر زندگی و زندگانی، ( هستی = زندگی، زندگانی، دخت = دختر ) دختر زندگی و زندگانی

مادر خوشبو

مانند خورشید، هل ( فارسی ) + نسا ( عربی ) زنان معطر

نام یک گیاه، ( در گیاهی ) شاه ترج، شاهتره که مصرف دارویی دارد

هدیه با شکوه خداوند، ( عربی ) ملایم، آهسته ( نسیم )

آرزو، حاجت

فرشته طوفان

تنها و یکتا، ( وتر = تنها، طاق، یکتا، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به وتر

یکی یکدانه

درختی با برگ های همیشه سبز معطر، مورد

منسوب به مرمر، ساخته شده از مرمر یا از جنس مرمر، به رنگ مرمر، ( مرمر، ی ( پسوند نسبت ) )، ساخته شده ...

مرمری، ساخته شده از مرمر، ( مرمر، ین ( نسبت ) )، ( = مرمری )، ساخته شده از مرمر یا از جنس مرمر

هر دارویی که روی زخم بگذارند

هویدا، پیدا، آینه

دارای چهره ای مانند نگین زیبا و درخشان، ( به مجاز ) ویژگی آن که چهره اش چون نگین، زیبا و قشنگ است، ...

دختری مانند نگین، ارزشمند، زیبا، درخشان، ( نگین، دخت = دختر )، دختری که چون نگین است، ( به مجاز ) ز ...

دارای چهره ای مانند نگین زیبا و درخشان، ( = نگین چهره )، ( نگین چهره

مانند نگین، نگین + های تشبیه

آلوی ترش و کوهی، ( = نلک ) ( در قدیم ) ( در گیاهی ) میوه ای از نوع گوجه، آلوچه ی کوهی

رنگین کمان

منسوب به نهار، ( به مجاز ) روشن و زیبا، ( عربی ـ فارسی ) ( نهار ( در قدیم ) = روز، ا ( پسوند نسبت ) ...

پنهان، مخفی، باطن، پوشیده، ( در قدیم ) در نهان، پنهانی، مخفیانه، ( در قدیم ) ناپیدا، نامرئی، ( در ق ...

آفریننده نغمه و آواز

نام پهلوان و سپهداری در منظومه ویس و رامین

نام مجموعه کتابهای چهارگانه هندوان، به کسر واو، نام مجموعه کتابهای چهارگانه هندوان که به زبان سانسک ...

گل، هم ریشه با

گلی سرخ رنگ که همیشه روی به آفتاب دارد

آفریده گل

مرکب از ورد ( گل ) + آور ( آورنده )

گلِ سرخ، ( = گل وَرد )

دختری که معشوق است و مورد آرزوست، ( کام = آرزو، معشوق، دخت = دختر )، ویژگی دختری که معشوق است و مور ...

مطلوب و دلپذیر، ( کام = آنچه خواسته ی دل است، آرزو، ناز = زیبا و قشنگ )، خواسته ی زیبا و قشنگ، آرزو ...

خواسته، آرزو، هدف، مراد، خواهش

خوشحال، سرزنده، خوش بیان، به نظر می رسد مقلوب واژه شادی کامی ( با تخفیف حرفه ی از کلمه شاد ) باشد، ...

کامین، آرزومند، دارای اراده و قصد، توانا، ( کام، ینه ( پسوند نسبت ) ) ( = کامین )

منسوب به نقش، اشیای گران بها

ترکیب دو اسم نگار و افروز ( نقش رنگین و تابنده )، ( نگار، افروز= افروزنده )، افروزنده ی نقش و تصویر ...

بانوی زیبا، دختر خوش صورت، کنایه از محبوب است

نقشی که زنان با حنا بر دست و پای خود می بندند

ترکیب دو اسم نگار و زهرا ( نقش رنگین و نیکو )