اسم دختر فارسی - صفحه 26

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

مهدونه/mahdone/

مانند ماه


دختر

فارسی

کهکشانی
مهدیسه/mahdise/

مهدیس، مانند ماه، دختر زیبا، ( مَهدیس، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مَهدیس، منسوب به مهدیس، بانویی ...


دختر، پسر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهدینا/mahdinā/

مهدین، هم میهن، ( مَهدین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مَهدین


دختر

فارسی، عربی
مهرآگین

همراه با محبت


دختر

فارسی
مهر آیه/m.-āye/

ترکیب دو اسم مهر و آیه ( خورشید و نشانه )، ( مهر = مهربانی و محبت، آیه = نشان، نشانه )، نشان و نشان ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، مذهبی و قرآنی، کهکشانی
مهر زهرا/m.-zahrā/

ترکیب دو اسم مهر و زهرا ( خورشید و نیکو )، محبت و دوستی زهرا، ( به مجاز ) کسی که مهر، محبت و دوستی ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، مذهبی و قرآنی، کهکشانی
مهر سنا/m.-sanā/

ترکیب دو اسم مهر و سنا ( خورشید و روشنایی )، ( مهر = خورشید، سَنا = روشنایی )، روشنایی خورشید، ( به ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
مهر سیما/m.-simā/

ترکیب دو اسم مهر و سیما ( خورشید و چهره )، ( مهر = خورشید، سیما )، دارای سیمای چون خورشید، ( به مجا ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
مهر آفرید/m.-āfarid/

آفریده ی مهربانی، آفریده ی خورشید، ( به مجاز ) زیباروی مهربان، ( مهر = محبت، دوستی، مهربانی، خورشید ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهران گل/m.-gol/

( به مجاز ) ویژگی آن که زیبا، لطیف، با طراوت و مهربان است


دختر

فارسی

طبیعت، گل
مهراندیش/mehr āndiš/

آن که در فکر و اندیشه محبت و مهربانی است، ( به مجاز ) مهربان و با محبت، ویژگی آن که دارای اندیشه و ...


پسر، دختر

فارسی
مهرآوا/mehr_ava/

ترکیب دو اسم مهر و آوا ( محبت و آواز )


دختر

فارسی
مهراوه/mehr-aveh/

پرستشگاه خورشید، مرکب از مهر ( محبت یا خورشید ) + اوه ( پسوند شباهت )


دختر

فارسی
مهرآویر/mehr-avir/

خورشید سوزان


دختر

فارسی
مهرآوین/mehr-avin/

ترکیب دو اسم مهر و آوین ( محبت و عشق )


دختر

کردی، فارسی
مهربخش/m.-bākhš/

بخشنده مهر و محبت، ( به مجاز ) مهربان، ( مِهر = مهربانی و محبت، بخش )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهرتاب/mehr tab/

آنچه خورشید برآن میتابد


دختر

فارسی
مهرجانان/mehr janan/

خورشید جان


دختر

فارسی
مهردیبا/mehr diba/

دختری که مانند حریر لطیف و مانند خورشید زیباست


دختر

فارسی
مهردیس/m.-dis/

مانند خورشید، ( به مجاز ) زیباروی عزیز و گرامی، ( مهر= خورشید، دیس ( پسوند شباهت ) )، مثل خورشید


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهرراز/m.-rāz/

خورشید و آفتاب پوشیده و پنهان، ( به مجاز ) زیباروی مستور و محجوب، [مهر = خورشید، راز = ( در قدیم ) ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهرساد/mehrsad/

طلوع زندگی، خورشید ایل


دختر

فارسی
مهرسانا/mehr-san-a/

همانند خورشید


دختر

فارسی
مهرسو/mehr so/

آب درخشان


دختر

ترکی، فارسی
مهرشین/mehr-shin/

خورشید نورانی


دختر

فارسی
مهرشینا/mehr-shina/

ترکیب دو اسم مهر و شینا ( محبت و کوشش )


دختر

فارسی
مهرلقا/m.-laqā/

ترکیب دو اسم مهر و لقا ( خورشید و چهره )، معشوقی که چهره اش مانند آفتاب درخشان باشد، آفتاب لقا، ( ب ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
مهرمانا/mehr mana/

ترکیب دو اسم مهر و مانا ( محبت و جاوید )


دختر

فارسی
مهرمنیر/mehr monir/

خورشید روشن و درخشان، مهر ( فارسی ) منیر ( عربی ) خورشید روشن و درخشان


دختر

فارسی، عربی
مهرنار/mehr nar/

آتش مهربان


دختر

فارسی
مهرنگ/mehrang/

به رنگ ماه، دختر زیبا و سفید رو


دختر

فارسی
مهرنور/m.-nur/

نور خورشید، آفتاب، ( به مجاز ) زیبارو، ( مهر = خورشید، نور )


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
مهرنیک/mehr-nik/

خورشید و مهر نیک


دختر

فارسی
مهرنیکا/mehr nika/

ترکیب دو اسم مهر و نیکا ( مهربانی و زیبا )


دختر

فارسی
مهروشا/mehrosha/

مانند خورشید


دختر

فارسی
مهرکانا/mehr kana/

مهر و خورشید


دختر

فارسی
مهریار/mehr yār/

دوست و یار خورشید، دارنده ی مهربانی و محبت، ( به مجاز ) مهربان، ( مهر = مهربانی و محبت، یار ( پسوند ...


دختر، پسر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهریانا/mehr yana/

خورشید نیکی رسان


دختر

فارسی، اوستایی
مهریماه/mehri-mah/

ماه مهربان


دختر

فارسی

کهکشانی
مهسانه/mahsaneh/

آن که چون ماه زیبا و درخشان است


دختر

فارسی
مهسایه/mah sāye/

( به مجاز ) پرتو ماه، مهتاب، زیبارو، ( مه = ماه، سایه )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهست/ma(e)ha(e)st/

بزرگترین و مهمترین، نام پسر داریوش پادشاه هخامنشی، ( در قدیم ) بزرگترین، مهمترین، اعلی حضرت ( صفت ی ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
مهسو/mah su/

روشنی ماه، ( به مجاز ) زیبارو، ( مه = ماه، سو = روشنی، روشنایی )


دختر

ترکی، فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهسین/mahsin/

مانند ماه


دختر

فارسی
مهشب/mahshab/

ماه شب


دختر

فارسی
مهشیده/mah šide/

مهشید، پرتو ماه، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مهشید


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهگان/mahgan/

چون ماه زیبا


دختر

فارسی
مهنیا/mahniya/

آنکه اجداد و پدرانش از بزرگان و نیکان است، نوع:دخترانه ریشه اسم:فارسی معنی:آنکه اجداد و پدرانش از ب ...


دختر

فارسی
مهکام/meh kām/

( به مجاز ) آن که وصالش مورد آرزوست، معشوق، [مِه = مهتر، بزرگتر، کام = ( در قدیم ) ( به مجاز ) آن ک ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهکیا/meh kiyā/

پادشاه ماه، ملکه ماه، دختر یا پسر زیبا روی، ( مِه = مهتر، بزرگتر، کیا = پادشاه، حاکم، بزرگ و سرور ) ...


دختر، پسر

فارسی
مهیاره/mahyare/

آن که از ماه دست بند دارد


دختر

فارسی
مهیاز/mah yāz/

ماهِ بهاری، ماه فصل بهار، ( به مجاز ) زیباروی لطیف، ( مه = ماه، یاز = بهار، فصل بهار )


دختر

ترکی، فارسی

طبیعت
مهیتا/mahita/

زیبا و درخشان مانند ماه، زیبا و درخشان مانند ماه مرکب از مه ( ماه ) +ی نسبت + تا تشبیه


دختر

فارسی
مهیشا/mahišā/

ویژگی آن که ماه روی و شاداب است، ( مَهی، شا = شاد )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهین رخ/mahin rokh/

ماه رخ، ماه چهر، ( مَه = ماه، ین ( پسوند نسبت )، رخ = چهره )، = ماه رخ


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهین زاد/mehin zād/

مِهزاد، بزرگ زاده، [ ( مِه = مِهتر، بزرگتر، ین ( پسوند نسبت )، زاد = زاده ) ]، ( = مِهزاد )، [ مِهز ...


دختر

فارسی
مهین شاد/mahin šād/

ترکیب دو اسم مهین و شاد ( زیباروی و خوشحال )، ( مَه = ماه، ین ( پسوند نسبت )، شاد ) ( به مجاز ) زیب ...


دختر

فارسی
مهین فروغ/mahin foruq/

ترکیب دو اسم مهین و فروغ ( زیباروی و روشنی )، ( مَهین، فروغ = نور و روشنایی )، نور و روشنایی ماه، م ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
موژانا/mužānā/

موژان، چشم خواب آلوده و خمار، گل نرگس نیم شکفته، [موژان = موجان، خمار، پر کرشمه ( چشم )، ا ( پسوند ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
مکیناس/makinas/

مکینا، بنفشه


دختر

فارسی، سریانی
میترادخت/m.-dokht/

دختر خورشید، دختری که مانند خورشید است، ( به مجاز ) زیبارو، ( میترا = مهر، خورشید، دخت = دختر )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
میتراناز/m.-nāz/

مایه ی افتخار خورشید، ( به مجاز ) بسیار زیبا و درخشان، ( میترا = مهر، خورشید، ناز = افتخار )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
میترانوش/m.-nuš/

مهر جاوید، خورشید جاویدان، ( به مجاز ) زیبارو و زیبایی جاویدان و همیشگی، ( میترا = مهر، خورشید، نوش ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
میترایار

مهریار، نام شخصی در کتیبه پهلوی


دختر، پسر

فارسی
میخک/mikhak/

گلی زینتی و پُرپَر به رنگهای سرخ، سفید، و صورتی


دختر

فارسی

گل
میرانه/mirane/

امیرانه، شاهانه، میر ( ازعربی ) + انه ( فارسی ) امیرانه


دختر

فارسی، عربی
میریام/miryam/

نام دیگر حضرت مریم، قوی و فربه، نام خواهر موسی ( ع )


دختر

عبری، فارسی

مذهبی و قرآنی
میشکا/mishka/

میچکا، گنجشک در زبان مازندرانی


دختر

فارسی

پرنده
مینا دخت/m.-dokht/

دختر مینا، دختر شبیه به مینا، ( به مجاز ) زیبا و با طراوت، ( مینا، دخت = دختر ) )، د مینا


دختر

فارسی

پرنده، طبیعت، گل
میناز/mināz/

نازنین من، افتخار کن، فخر کن، تفاخر کن، ( به مجاز ) ویژگی کسی که به واسطه زیبایی و حسن می باید به خ ...


دختر

فارسی، گیلکی
مینو سرشت/minu seresht/

آن که یا آنچه طبیعتی مانند بهشت دارد


دختر

فارسی
مینو فر/m.-far/

دارای فر و شکوه بهشتی، دارای شأن بهشتی، ( به مجاز ) حوروش و زیبارو


دختر

فارسی
مینو مهر/m.-mehr/

ترکیب دو اسم مینو و مهر ( بهشت و خورشید )، ( فارسی ) از نام های مرکب، مینو و مهر


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مینورام/minoram/

آسمان آرام، نام فرشته خوشی، نام فرشته رامش و خوشی


دختر

فارسی

کهکشانی
مینورخ/minu rox/

مینوچهر، دارای چهره ای آسمانی و بهشتی، ( = مینوچهر )


دختر

فارسی
مینوزاد/minuzad/

زاده آسمان یا زاده بهشت


دختر

فارسی
مینوشا/minusha/

نوشنده می و بهشت


دختر

فارسی
مینووش/minuvash/

مانند بهشت، زیبا چون بهشت


دختر

فارسی
میهن بانو

بانوی وطن


دختر

فارسی
میهن تاج

تاج و سرور وطن


دختر

فارسی
میهن دخت

دختر وطن


دختر

فارسی
ناتا/nātā/

بی نظیر، بی مانند، بی همتا، ( نا= ( پیشوند نفی )، تا = نظیر، مانند، لنگه )


دختر

فارسی
نارا/nārā/

آتشین، ( به مجاز ) زیبارو، ( نار، ( پسوند نسبت ساز ) )


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
ناربن/nārbon/

نارون، درخت انار، انار، ( اَعلام ) شهر تجاری، در جنوب شرقی فرانسه، نزدیک ساحل مدیترانه، ناروُن


دختر

فارسی

طبیعت
نارتا/nārtā/

نظیر و مانند انار، لنگه ی انار، نظیر و مانند آتش، ( به مجاز ) سرخ گون، ( به مجاز ) زیبارو، ( نار = ...


دختر

فارسی، عربی
ناردانا/nardana/

ناردانه


دختر

فارسی
ناردخت/nar dokht/

دختر آتشین، نار ( عربی ) + دخت ( فارسی ) دختر آتشین


دختر

فارسی، عربی
ناردیس/nārdis/

همچون آتش، شراره آتش، انارگون، به شکل انار، ( نار = انار، آتش، دیس ( پسوند شباهت ) )، مثل انار ( می ...


دختر

فارسی، عربی
نارملا/narmela/

شکوفه گل انار، به کسر میم


دختر

فارسی
نارمیلا/narmila/

غنچه، شکوفه، خصوصا شکوفه گل انار


دختر

ترکی، فارسی
نارمینا/nār minā/

آتشی که در مینا است، ( به مجاز ) زیبا، شاداب و پر حرارت، [نار= آتش، مینا= ظرف شیشه ای که از مینا سا ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
ناروش/narvash/

نارگونه، مانند انار


دختر

فارسی
ناریسا/narisa/

چون آتش و انار


دختر

فارسی
ناریش/narish/

به رنگ انار


دختر

فارسی
نازآفرید/nāz āfarid/

نازآفرین، ( به مجاز ) معشوقی که ناز بسیار کند، ( = ناز آفرین )، آفریده ناز و زیبا


دختر

فارسی
نازانتا/nazanta/

عشوه گر، طناز


دختر

فارسی، آشوری
نازبانو/naz-bano/

بانوی زیبا و عشوه گر


دختر

فارسی
نازپناه/naz panah/

دختر نازداری که موجب پناه میشود


دختر

فارسی
نازتاب/nāz tāb/

نازتابنده، نام یکی از همسران بهرام گور، از نام های شاهنامه، ) نام یکی از چهار دختر آسیابان پیر که د ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
نازتیام/naztiyam/

دختری با چشمان زیبا


دختر

لری، فارسی



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر