اسم دختر فارسی - صفحه 24

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

فر/far/

شأن و شوکت و رفعت و شکوه


دختر

فارسی
فرا/farrā/

برخوردار از فرّ ایزدی، [فرّ ( اوستایی ) = فروغ یا موهبت ایزدی، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به فرّ، که ...


دختر

فارسی
فراته/forāte/

نوعی حلوا، حلوایی که از آب انگور و نشاسته و آرد گندم و مغز بادام و گردو درست کنند، باسلق، ( به ترکی ...


دختر

فارسی
فراچهر/farachehr/

دارای چهره و رویی برجسته و زیبا، مرکب از فرا ( بالاتر ) + چهر ( صورت )


دختر

فارسی
فرآذر/far-azar/

شکوه آتش


دختر

فارسی
فرارنگ/fara-rang/

فرانک، پروانه، از شخصیتهای شاهنامه، نام مادر فریدون پادشاه پیشدادی و همسر آبتین


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
فرازنده/farāzande/

بالابرنده و افرازنده، ( صفت فاعلی از فراختن )، ( در قدیم ) افرازنده، بر پادارنده


پسر، دختر

فارسی
فران/faran/

پرواز


دختر

فارسی
فربو/far-bo/

مرکب از فر ( شکوه )، بو، مرکب از فر ( شکوه ) + بو


دختر

فارسی
فرپرک/far-parak/

شب پره که آن را مرغ عیسی نیز می گویند


دختر

فارسی
فرتوک/fartuk/

پرستو


دختر

فارسی

پرنده
فرجهان/far-jahan/

شکوه دنیا


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
فرچهر/far čehr/

زیبارو، ( فَر، چهر = چهره )، دارای چهره ی با شأن و شکوه، دارای حسن و زیبایی


دختر

فارسی
فرح بانو

فرح ( عربی ) + بانو ( فارسی ) بانوی شادمان


دختر

عربی، فارسی
فرح بخش/f.-bakhš/

شادی بخش، فرح انگیز، فرح ( عربی ) + بخش ( فارسی ) شادی بخش


دختر

فارسی، عربی
فرح سا/f.-sā/

کامروا و خوشبخت، ( فرح، سا ( پسوند شباهت ) )، مثل فرح و شادمانی و سرور


دختر

فارسی، عربی
شاه صنم

شاه ( فارسی ) + صنم ( عربی )، شاه زیبارویان، نام همسر فتحعلی شاه قاجار


دختر

فارسی، ترکی
شاه فرید

شاه آفرید


دختر

فارسی
غزل ناز/ghazal naz/

شعر عاشقانه زیبا، غزل ( عربی ) + ناز ( فارسی ) مرکب از غزل ( شعرعاشقانه ) + ناز ( زیبا )


دختر

فارسی، عربی
فارا/fara/

نام کوهی در مغرب فلات ایران


دختر

فارسی
فارمیس/farmis/

نام دختر کورش و همسر داریوش اول


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
فاسیروس/fasiros/

نام دختر اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
فاطمه آوا/fateme-ava/

ترکیب دو اسم فاطمه و آوا ( رانده شده از آتش و آواز )


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فرحتاج/farah-taj/

تاج شادی، فرح ( عربی ) + تاج ( فارسی ) مرکب از فرح ( شادمانی ) + تاج


دختر

فارسی، عربی
فرخ بانو

بانوی بزرگوار و فرخنده


دختر

فارسی
فرخ بخت/f.-bakht/

نیک بخت، خوشبخت


دختر

فارسی
فرخ بخش

بخشنده بزرگوار، نام یکی از بهدینان یزد که در سال هشتادو هشت یزگردی می زیسته


دختر

فارسی
فرخ تاج

فرخ ( فارسی ) + تاج ( فارسی ) مرکب از فرخ ( مبارک ) + تاج


دختر

فارسی
فرخ چهر/f.-čehr/

دارای چهره فرخنده و مبارک، ( فرخ، چهر = چهره )، زیبا روی، زیبا صورت، فرخ دیم


دختر

فارسی
فرخ رو/f.-ru/

فرخ چهر، ( = فرخ چهر )


دختر

فارسی
فرخ روز/f.-ruz/

خوشبخت و سعادتمند، آن که دارای روزگار خجسته و مبارک است، ( در قدیم ) ( در موسیقی ایرانی ) نام لحنی ...


پسر، دختر

فارسی

تاریخی و کهن، هنری
فرخ ماه

ماه خجسته و مبارک


دختر

فارسی
فرخ مهر/f.-mehr/

خجسته و مبارک، خورشید ( روی )، ( به مجاز ) زیبا، خوشبخت و کامیاب


دختر

فارسی
فرخنده چهر/f.-čehr/

نیک بخت و کامروا، ( فرخنده، چهر = چهره )، آن که دارای چهره ای خوب و خوشایند است، آن که دیدارش مبارک ...


دختر

فارسی
فردیس چهر/f.-čehr/

بهشتی رو، ( فردیس، چهر = چهره )، آن که چهره اش بهشتی است


دختر

فارسی
فردیس مهر/f.-mehr/

زیبارو، خورشیدِ بهشتی، آفتابی از بهشت


دختر

فارسی
فرزان دخت/f.-dokht/

دختر فرزانه و دانا، ( فروزان، دخت = دختر )، دختر فرزانه و خردمند، دختر عاقل و حکیم


دختر

فارسی
فرسا/farsā/

نام یک گیاه، ( در گیاهی ) ( = دار فلفل، فلفل سبز ) گیاهی بوته ای از خانواده ی فلفل که ریشه و میوه ی ...


دختر

فارسی
فرستو/farastu/

نام پرنده ای که به آن پرستو، پرستوک و فرستگ می گویند، ( = پرستو )، ( در عربی ) خطاف مشهور است، پرست ...


دختر

فارسی

پرنده
فرغانه/farghane/

نام شهری در ترکستان قدیم


دختر

فارسی

هنری
فروزا/foruzā/

تابان، درخشان، ( فروز، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به فروز، ( فروز + ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
فروزاتون

فروز ( فارسی ) + خاتون ( فارسی ) بانوی روشنایی


دختر

فارسی
فروزجهان/froz-jahan/

روشنایی جهان


دختر

فارسی
فروزش/foruzeš/

فروز، روشنی


دختر

فارسی
فروزین/foruzin/

منسوب به فروز، فروغ، ( فروز، ین ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) روشن و نورانی


دختر

فارسی
فروزینه/frozine/

آتش زنه، چخماق


دختر

فارسی
فروشنک/forušanak/

نام نتیجه ایرج پسر فرویدن پادشاه پیشدادی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
فروغ بانو

بانوی روشنایی


دختر

فارسی
فروغ دخت

دختر روشنایی


دختر

فارسی
فروهنده/frohande/

نام فرشته ای است، نیکوسیرت و خوبروی


دختر

فارسی
فریاد/faryad/

صدا و آواز بلند و رسا، یاری خواستن با صدای بلند، بانگ، رسا، آواز بلند


پسر، دختر

فارسی
فریانه/faryane/

شادی در خانه، نام پادشاهی افسانه ای هم زمان با اسکندر مقدونی


دختر

فارسی
فریتا/faritā/

خجسته و مبارک، ( فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، تا = نظیر، مانند، لنگه ) ...


دختر

فارسی
فریچهر/fari čehr/

خوش اقبال و سعادتمند، ( فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، چهر = چهره )، دار ...


دختر

فارسی
فریچهره/fari čehre/

فریچهر، سعادتمند، ( = فریچهر )


دختر

فارسی
فاطمه جانا/fatemeh-jana/

ترکیب دو اسم فاطمه و جانا ( رانده شده از آتش و ای عزیز )


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه دیبا/f.-dibā/

ترکیب دو اسم فاطمه و دیبا ( رانده شده از آتش و نوعی پارچه ابریشمی )، از نام های مرکب، ا فاطمه و دیب ...


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه ستایش/f.-setāyeš/

ترکیب دو اسم فاطمه و ستایش ( رانده شده از آتش و ستودن )، از نام های مرکب، فاطمه و ستایش


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه سرور/f.-sorur/

ترکیب دو اسم فاطمه و سرور ( رانده شده از آتش و آنکه مورد احترام است )، از نام های مرکب، فاطمه و سرور


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه یاسمین/f.-yāsamin/

ترکیب دو اسم فاطمه و یاسمین ( رانده شده از آتش و یاسمن )، از نام های مرکب، فاطمه و یاسمین


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فام گل

به رنگ گل


دختر

فارسی
فتات/fatāt/

دختر جوان


دختر

فارسی
فولاد/folad/

پولاد، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرماندهان ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
عزت بانو

عزت ( عربی ) + بانو ( فارسی ) بانوی گرامی و ارجمند


دختر

عربی، فارسی
عزت زمان

عزت ( عربی ) + زمان ( فارسی )، عزت الزمان


دختر

عربی، فارسی
عشق/eshgh/

علاقه شدید قلبی


دختر

فارسی
عطرآگین/a(e)trāgin/

دارای بوی خوش، معطر، خوشبو، ( به مجاز ) دلپذیر و خوش


دختر

فارسی، عربی
عطرسای/atrsay/

معطر و خوشبو کننده، عطر ( عربی ) + سا ( فارسی )


دختر

فارسی، عربی
فرهور/farrehvar/

دارای شکوه و جلالی چون خورشید، ( فره = فر = شکوه و جلال، ور ( پسوند دارنگی ) )، دارنده ی شکوه و جلا ...


پسر، دختر

فارسی
فرهیخته/farhikhte/

ادب آموخته، آموخته، مؤدب، فرهیخته، برخوردار از سطح والایی از دانش، معرفت یا فرهنگ


دختر

فارسی
علیم ا/alimā/

علیم، دانا، ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
عنبربو

عنبر+ بو، معطر


دختر

فارسی
فرن/faran/

فراوانی، فزونی


دختر

فارسی
فرنگار/far negar/

دارای نقش و نگار با شکوه و زیبا


دختر

فارسی
فرنگیز/farangiz/

فرنگیس، دختر افراسیاب


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
فرنواز/far-navaz/

مرکب از فر ( شکوه )، نواز ( ریشه نواختن )، مرکب از فر ( شکوه ) + نواز ( ریشه نواختن )


دختر

فارسی
فرنوشا/farnušā/

شکوه و عظمت ابدی، ( فَرنوش، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به فَرنوش


دختر

فارسی
فرنیان/farniyān/

پرنیان، ابریشم و حریر، گونه دیگر واژه ی «پرنیان»، گونه دیگر واژه ی ' پرنیان '، ابریشم و حریر پرنیان ...


دختر

فارسی
فرنیک/farnik/

شخص خوب و صالح که شکوه و جلال آن موجب شگفتی است، [فر = شکوه و جلال که در بیننده شگفتی و تحسین پدید ...


دختر

فارسی
فره وش/farahvash/

دارای هوش و ذکاوت، مرکب از فره ( شکوه ) وش ( پسوند شباهت )


پسر، دختر

فارسی
فرهانه/farhane/

باشکوه عاقل


دختر

فارسی
فرهت/farhat/

شأن، شوکت و شکوهمندی، فراهت صورت دیگری از فراهت


دختر

فارسی، عربی
فرهناز/farahnaz/

بزرگمنش و نازنین، مرکب از فره ( شکوه و بزرگی ) + ناز


دختر

فارسی، اوستایی، پهلوی
قاصدک/qāsedak/

چیزی بسیار سبک و گِرد متشکل از پرهای چتر مانندی که در هوا پرواز می کند، ( در گیاهی ) چیزی بسیار سبک ...


دختر

فارسی

طبیعت
گزینه/gozine/

برگزیده و انتخاب شده، گزیده


دختر

فارسی
گشتا/gaštā/

فردوس، پردیس، بهشت، جنت، این واژه قرائتی از رسم الخط پهلوی «vahisht» به معنی بهشت است، این واژه قرا ...


دختر

فارسی
فریدل/fari del/

دارای روح و جان خجسته و مبارک، ( فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، دل )، دا ...


دختر

فارسی
فریر/farir/

گیاهی خوشبو


دختر

فارسی
فریرخ/fari rox/

فریچهر، زیبارخ، ( = فریچهر )


دختر

فارسی
فریرو/fari ru/

دارای چهره زیبا و با شکوه، ( = فریچهر )، فریچهر


دختر

فارسی
فریسان/farisān/

به سان خجستگی و مبارکی، ( فری = خجسته، مبارک، خجستگی و شکوه، شکوهمند، سان = پسوند شباهت )، ( به مجا ...


دختر

فارسی
فریشا/farišā/

ستوده شده و ستایش شده، ( فَریش = ستودن، ستایش کردن، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به فَریش، پریسا، زیبا ...


دختر

فارسی
فریمانه/farimāne/

منسوب به فریمان، دارای اندیشه خجسته، ( فریمان، ه ( پسوند نسبت ) )، منتسب به فریمان، ( اَعلام ) نام ...


دختر

فارسی
فرین دخت

مرکب از فرین+ دخت ( دختر )


دختر

فارسی
فرینار/farinār/

زیبا روی باشکوه و شکوهمند، ( فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، نار = انار ) ...


دختر

فارسی
فرینام/farinām/

دارای نام با شکوه و زیبا، ( فری = خجسته و مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند، نام )، نامِ خجسته و ...


دختر، پسر

فارسی
فرینای/farinay/

ماه با شکوه


دختر

ترکی، فارسی

کهکشانی
فرینو/farinu/

دارای شکوه و جلال، ( فرین، او /، u/ ( پسوند دارندگی ) )، ( اَعلام ) نام مزرعه ای در شاهرود


دختر

فارسی
فریهام/farihām/

همراه با خجستگی و شکوه، ( فری = خجسته، مبارک، خجستگی و شکوه، شکوهمند، هام = هم )، ( به مجاز ) ویژگی ...


دختر

فارسی
فریوار/farivār/

خجسته و با شکوه، ( فری= خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، وار ( پسوند شباهت ) )، ...


دختر

فارسی



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر