اسم دختر طبیعت - صفحه 3
دانه ی انار، ( مجاز ) اشک خونین، دانه انار
دختر
فارسی
طبیعت ماه رخسار
ماهرو، زیبارو، ماه چهر
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی ترنج
نام گیاهی ( بالنگ )، مرکّب از طرح های اسلیمی و گل و بوته ای در میان قالی و قالیچه، ( در گیاهی ) بال ...
دختر
فارسی
طبیعت ابریشم
رشته ای که از تارهای پیله برای دوختن و بافتن سازند، حریر، نوعی ساز زهی، ( پهلوی )، ( در گیاهی ) گلی ...
دختر
فارسی، پهلوی، عبری
طبیعت الیکا
هل، قاقله ی صغار، شکوفه، ( سنسکریت )، هیل [= هِل، دانه ی معطر گیاهی از تیره ی زنجبیلی ها]، ( در هند ...
دختر
مازندرانی، عربی، سانسکریت، فارسی
طبیعت الیا
شحم المرج، گل خطمی صحرایی، ( یونانی )، الیاس، خدای من یهوه است، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل و د ...
دختر، پسر
عربی، یونانی، عبری
طبیعت، گل نوبهار
آغاز فصل بهار، گل و شکوفه ی تازه روییده، ( در قدیم ) سبزه ی نو رسته، نو بهار ( از سنسکریت ) ( در قد ...
دختر
فارسی
طبیعت مهستی
ماه خانم، ماه بانو، ( فارسی ـ عربی ) ( مَه = ماه، ستی = مخفف سیدتی )، ( اَعلام ) مهستی گنجوی [قرن ه ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، کهکشانی مهدیسا
مهدیس، مانند ماه، ( مَهدیس، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مَهدیس، ( مَهدیس + ا ( پسوند نسبت ) )، منس ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی پینار
چشمه، ( ترکی ) به معنی چشمه، سرچشمه
دختر
ترکی
طبیعت روزا
تابنده، زیبا، ( روز، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به روز، ( به مجاز ) تابنده و زیبا، ن، ک، روژا
دختر
فارسی
طبیعت ثمر
میوه، بار، نتیجه و حاصل، ثمره
دختر
عربی
طبیعت مرمر
نوعی سنگ آهکی و سخت، ( مجاز ) سفید چهره و زیبا، ( در علوم زمین ) نوعی سنگ دگرگون شده ی آهکی که به ع ...
دختر
فارسی
طبیعت حاصل
نتیجه، بدست آمده، نفع، سود، باقی مانده، فراهم و موجود یا به دست آمده، آنچه در طول عمر به دست آمده ی ...
پسر، دختر
عربی
طبیعت آلما
سیب، درخت سیب جنگلی، [درخت سیب جنگلی را در رودسر سیب، هسیب و هسی و در توالش سف و در ارسباران و آستا ...
دختر
ترکی
طبیعت کانیا
کسی که سرچشمه و منشأ است، زایا و بارور، [کان ( به مجاز ) سرچشمه، منشأ، ی ( پسوند نسبت )، ا ( پسوند ...
دختر
کردی
طبیعت چمن
سبزه زار، مرغزار، زمین سبز و خرم، ( در قدیم )، باغ و بوستان مرغزار، ( در گیاهی ) نام گیاهی از تیره ...
دختر
فارسی
طبیعت گل دانه
بذر گل، آنکه ویژگی گل شدن دارد، ( مجاز ) زیبا و لطیف، ( گل، دانه = بذر )، بذرِ گل، ( به مجاز ) آن ک ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل پیروزه
فیروزه، سنگ معدنی گران بها، ( = فیروزه )، در اوستا لقب هوشنگ پسر سیامک پادشاه داستانی ایران، عنوان ...
دختر، پسر
فارسی
طبیعت مهدخت
ماه دخت، دختر ماه، ( مَه = ماه، دخت = دختر ) ( = ماه دخت )، ( مَه = ماه + دخت = دختر ) ( = ماه دخت ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی دردانه
عزیز، سوگلی، مروارید درون صدف، بسیار گرامی، ( به مجاز ) بسیار محبوب و گرامی، عزیزکرده، ناز پرورده، ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت نجما
منسوب به نجم، ( مجاز ) زیبا و درخشان مثل ستاره، ( عربی ـ فارسی ) ( نجم = نام سوره ی پنجاه و سوم از ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی، کهکشانی گلین
به رنگ گل سرخ، ( مجاز ) زیبا و شاداب، عروس، ( در ترکی ) /galin/ عروس
دختر
ترکی، فارسی
طبیعت، گل ونوس
زهره، ناهید، رب النوع عشق در نزد یونانی ها، ( فرانسوی:venus )، ( در میتولوژی ) [اسطوره شناسی] ونوس ...
دختر
فرانسوی
طبیعت، کهکشانی شیده
آفتاب، درخشان، درخشنده، ( به مجاز ) زیبارو، نام پسر افراسیاب، ( شید= خورشید، ه ( پسوند نسبت ) )، من ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت، کهکشانی ماه تابان
ترکیب دو اسم ماه و تابان ( زیبا و روشن )، آن که چهره اش مثل ماه تابان است، ( به مجاز ) زیبارو، ماه ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی نجمیه
نجم، درخشان مثل ستاره، ایّه /iyye/ ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نجم
دختر
عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی، کهکشانی افرا
( به مجاز ) خوش قامت و زیبا، کلمه تحسین به معنی آفرین، مرحبا، نام نوعی درخت، ( در گیاهی )، درختی از ...
دختر
فارسی
طبیعت گوهرشاد
ترکیب دو اسم گوهر و شاد ( سنگ های قیمتی و خوشحال )، ( به مجاز ) آن که ارزشمند و ارجمند و خوشحال است ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت گیلان
سرزمین گیل ها، ( گیل = قوم ساکن گیلان، ان ( پسوند مکان ) ) سرزمین گیل ها
دختر
فارسی
طبیعت نارگل
گل انار، ( گلنار )
دختر
فارسی
طبیعت، گل ملورین
در بلورین، رویه شفاف، در بعضی از مناطق سیستان و بلوچستان به معنی دانه مروارید و مروارید سیاه می باش ...
دختر
فارسی
طبیعت گل صبا
زیبا و لطیف و خوشایند، گل یا شکوفه ای که نسیم صبا با خود می برد
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، گل شب بو
نام نوعی گیاه که عطر گل های آن در شب بیشتر است، ( در گیاهی ) گلی معطر و زینتی در رنگ های مختلف با س ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل آوان
سرسبزی، شادابی، آباد، وسیع، آبادان، مُزد، زیاد
دختر
کردی
طبیعت روژا
روزها و آفتاب، روزها، آفتاب، ن، ک، روجا، ( کردی ) به معنی روزها و آفتاب + ن ک روجا، ستاره
دختر
کردی
طبیعت، کهکشانی انار
میوه ای خوراکی با دانه های قرمز یا سفید فراوان و مزه ترش یا شیرین، انار
دختر
فارسی
طبیعت طاووس
پرنده ای با پرهای رنگارنگ، پرنده ای از خانواده ی کبک که پرهای رنگارنگ و زیبا دارد، ( در نجوم ) یکی ...
دختر
عربی، یونانی
پرنده، طبیعت خیزران
نام مادر امام محمد تقی ( ع )، نوعی نی مغزدار با ساقه ای محکم و بلند، ( اَعلام ) نام مادر امام محمّد ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی، طبیعت سمن
چهره ی سفید و لطیف و همینطور بوی خوش، نام گیاهی ( رازقی )، یاسمن، رازقی
دختر
فارسی
طبیعت، گل نجم
ستاره، خوشه پروین، ثریا، نام پنجاه و سومین سوره قرآن مجید، نام نوعی گیاه، سوره ی پنجاه و سوم از قرآ ...
پسر، دختر
عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی زریان
باد جنوب، باد سرد، باد دبور
دختر
کردی
طبیعت آلاله
شقایق، لاله، ( در گیاهی ) گیاهی است از تیره ی آلاله ها، لاله ی نعمان، لاله ی قرمز، گلی به رنگ زرد س ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل جنان
بهشت، باغ ها، دل، قلب، ( اَعلام ) نام یکی از زنان شاعره عرب از عباسیان
دختر
عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی گل بوته
گل، ( به مجاز ) محبوب و معشوق، ( به مجاز ) خوب و دوست داشتنی، گل و بته، بوته گل
دختر
فارسی
طبیعت، گل دنا
نام قله ای معروف از رشته کوه های زاگرس در استان فارس، ( اَعلام ) ) قسمتی از کوهستان شمال غربی فارس ...
دختر
فارسی
طبیعت گلشکر
( به مجاز ) لب گلگون معشوق، گل زیبارو، [گل، شکر= ( در قدیم ) ( به مجاز ) لب معشوق، زیبارو]، گلِ زیب ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل سلوی
مریم گلی، نام گیاهی معطر و دارویی است که گل هایی به رنگ آبیِ مایل به بنفش دارد، ( در گیاهی )، گیاهی ...
دختر
عربی
طبیعت، گل یاسمینا
منسوب به یاسمین، گلی خوشبو، ( یاسمین، ا ( پسوند نسبت ) ) منسوب به یاسمین، یاسمین و یاسمن، یاس و مین ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل ساعده
آبراهه، ( مفرد سواعد ) شاخه فرعی، شاخابه، مجاری آب که به رودخانه یا دریا می ریزد، مجاری شیر در پستا ...
دختر
عربی
طبیعت دالیا
گل کوکب، نوعی از گلِ کوکب، نام گلی است
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلریز
دارای نقش گل به ویژه گل سرخ، گل ریختن بر جایی یا بر سر و پای کسی، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در د ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل، هنری تامارا
درخت خرما، نام همسر یهودا ( چهارمین پسر حضرت یعقوب ( ع ) )، ( اَعلام ) نام عروس یهودا [چهارمین پسر ...
دختر
عبری، آشوری
مذهبی و قرآنی، طبیعت سنبل
نام گلی خوش بو، ( در گیاهی ) گلِ خوشه ای بلند، به هم فشرده و معطر به رنگهای قرمز، آبی، سفید و زرد، ...
دختر
عربی، فارسی
طبیعت، گل ثمره
میوه، ( به مجاز ) نتیجه و حاصل، حاصل، نتیجه
دختر
عربی
طبیعت اردیبهشت
نام دومین ماه از سال خورشیدی، نام سومین روز از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته ای که نماینده پ ...
دختر
فارسی
طبیعت عاصفه
باد تند و شدید، تندباد، ( مؤنث عاصِف )، عاصِف، معرب از سریانی
دختر
عربی، سریانی
طبیعت، مذهبی و قرآنی ازهار
شکوفه ها، گل ها
دختر
عربی
طبیعت، گل آسمان
عالم بالا، درگاه قدس خداوند، عالم غیب، جایگاه فرشتگان، سپهر، فضای لایتناهی که منظومه ها و صورت های ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی ساحله
منسوب به ساحل، مرز بین آب و خشکی، کرانه، کنار دریا، ( عربی ـ فارسی ) ( ساحل، ه ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی، عربی
طبیعت گلبرگ
برگ گل، ( = برگ گل )، ( در گیاهی ) هر یک از برگهای یک گل، ( به مجاز ) ( دختر ) همچون برگ گل، ( به ک ...
دختر
فارسی
طبیعت برفین
سفید و زیبا مانند برف، ( برف، ین ( پسوند نسبت ) )، برفی، از جنس برف، سفید مانند برف، ( به مجاز ) زی ...
دختر
گیلکی، فارسی
طبیعت بهامین
فصل بهار، بهار، به ضم ب
پسر، دختر
فارسی
طبیعت روژیار
آفتاب، خورشید، روزگار، ن، ک، روجیار، ( کردی ) روزگار + ن ک روجیار
دختر
کردی
طبیعت، کهکشانی گلگیس
دختری با موهایی به لطافت گل، ویژگی آن که گیسوانش چون گل خوشبو، خوش رنگ و لطیف است
دختر
فارسی
طبیعت، گل سارگل
گل زرد
دختر
فارسی
طبیعت، گل ماهانا
منسوب به ماه، روشن و زیبا همچون ماه، ( ماهان، ا ( پسوند نسبت ) ) منسوب به ماهان
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی ماتینا
گل سرخ، نام ساتراپ نشینِ [ولایت تحت امر حاکم یا والی در ایران دوران هخامنشی] شمال شرقی ارمنستان که ...
دختر
مازندرانی، فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت، گل گلزری
گل طلایی، ( = گلزر )، ( گلزر
دختر
فارسی
طبیعت، گل گل بخت
شانس، اقبال خوب، ( گل، بخت = سرنوشت، طالع )، ( به مجاز ) زیبا و لطیف و دوست داشتنی
دختر
فارسی
طبیعت، گل خضرا
آبی، کبود، نیلگون، ( مؤنث اخضر )، به معنی سبز، و آبی و سبز، سبزه زار، چمن زار، سبز، سبزه وار
دختر
عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی مه اباد
نام رودی در استان آذربایجان غربی، ( اعلام ) ) رودی در استان آذربایجان غربی به طول کیلومتر، که از ار ...
دختر
فارسی
طبیعت شمشاد
نام نوعی درختچه همیشه سبز، ( به مجاز ) شخص خوش قد و قامت، ( در گیاهی ) درختچه ای همیشه سبز با انواع ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل گل سیما
گلرخ، دارای چهره ای مانند گل، زیبا روی، گل چهره، ( = گلرخ )، گل ( فارسی ) + سیما ( عربی ) آن که چهر ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، گل هلسا
مانند هل، ( به مجاز ) خوش بو و معطر، ( هِل، سا ( پسوند شباهت ) )، مانند هِل، بهسان هِل
دختر
فارسی
طبیعت کازیوه
باد خنک و سرد اول صبح، سپیدی صبح که افق را فرا می گیرد، سپیدی صبح که همه افق را فرا گیرد
دختر
کردی
طبیعت غدیره
گیسوی بافته شده، گیسوی بافته و آویخته، قسمتی از گیاه
دختر
عربی
طبیعت رسپینا
فصل پاییز، ( پهلوی، pātec ) فصل پاییز، پاییز، فصل پاییذ
دختر
پهلوی، اوستایی
طبیعت گلشا
گلشاد، گل شاد و خندان، ( به مجاز ) زیبا و با طراوت، بهترین و زیباترین گل، شاه گل ها، ( گل، شا = مخف ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل نوران
منسوب به نور، روشن، درخشان، ( به مجاز ) زیباروی، ( نور، ان ( پسوند نسبت ) )، ( عربی ـ فارسی ) ( نور ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت نارینا
منسوب به نارین، آتش، ( به مجاز ) زیبارو و سرخ رنگ مثل دانه انار، ( نارین، ا ( پسوند نسبت ) )، ( عرب ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت نوژان
فریاد، صدا و بانگ بلند، غرّان ( رود و سیل )، نام رودخانه ای، رود ( رودخانه ی ) با بانک و سهم، غران ...
دختر
فارسی
طبیعت نستر
نام نوعی گل، نسترن، نام راهبی همزمان با انوشیروان پادشاه ساسانی
دختر
فارسی
طبیعت، گل طلوع
برآمدن خورشید و مانند آن، دمیدن و برآمدنِ خورشید و مانند آن، ( به مجاز ) ابتدای روز، ( به مجاز ) آغ ...
دختر
عربی
طبیعت سرو
شاداب و با طراوت، از شخصیتهای شاهنامه، ( در گیاهی ) هر یک از انواع درختان بازدانه از خانواده مخروطی ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت، هنری زهیرا
درخت پر شکوفه، دختر زیبا و با طراوت، [ ( زهیر ( در عربی ) = شکوفه دار و درخت پرشکوفه، الف ( پسوند ن ...
دختر
عربی
طبیعت ونوشه
بنفشه، ( در طبری ) ( = بنفشه )، در گویش مازندران گل بنفشه
دختر
مازندرانی، فارسی
طبیعت، گل نعنا
نعناع، گیاهی کاشتنی و خوشبو، ( از عربی، نعناع ) ( در گیاهی ) نعناع، گیاهی علفی و کاشتنی که ساقه و ب ...
دختر
عربی
طبیعت کتانه
منسوب به کتان، ( به مجاز ) زیبا و باطراوت، ( کتان = نام گیاهی، ه ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی
طبیعت ماه نگار
ترکیب دو اسم ماه و نگار ( زیبا و معشوق )، ( ماه، نگار = معشوق ) ( به مجاز ) معشوقه ی زیبارو
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی نوژا
( به مجاز ) زیبا، سرسبز و با طراوت، ( نوژ = نوز = نوعی کاج، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نوژ
دختر
فارسی
طبیعت رزان
باغ انگور، سنجیده و با وقار، تاکستان، ( در عربی ) سنجیده شده، با وقار و آراسته، به فتح ر، نعت فاعلی ...
دختر
فارسی
طبیعت گلپر
گیاهی است معطر از تیره ی چتریان، ( در گیاهی ) دانه ی معطری به شکل پولک های زرد کوچک که دارویی است و ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل جوانه
نو، جوان، شاخه تازه درخت، تازه، به مجاز جوان، اندام نورس، فشرده، و قابل رشدی در گیاه که در انتهای ش ...
دختر
فارسی
طبیعت گلپاره
تکه گل، قطعه گل، زیبا و باطراوت، ( گل، پاره = جزء پسین بعضی کلمه های مرکب به معنی «قطعه» و «تکه» )، ...
دختر
عربی
طبیعت، گل اریکا
نخل هندی، فوفل، شاهزاده، پوفل، درختی از تیره ی نخل ها که در مناطق گرم آسیا می روید، ( در عربی ) فوف ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت شانا
باد ملایم، مقام و منزلت، مقام و شأن در حالت نصبی عربی با تخفیف تنوین آخر
دختر
کردی، عربی
طبیعت شادن
بچه آهو، آهوی بره، ( در قدیم ) آهوی جوان که تازه شاخ بر آورده، ( به مجاز ) زیبا و شاداب، ( عربی ) ( ...
دختر، پسر
عربی
طبیعت گلزر
گل طلایی، ( به مجاز ) زیبا و لطیف، گل طلا، گل طلایی رنگ
دختر
فارسی
طبیعت گلان
گل ها، جمع گل، ( به مجاز ) زیبا و لطیف، ( گل، ان/ an ـ/ ( پسوند نسبت یا نشانه ی جمع در فارسی ) )، م ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل