جنان

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

جنان. [ ج َ ] ( ع اِ ) جامه. ( منتهی الارب ). ثوب. ( اقرب الموارد ). || شب. || جنان لیل ؛ تاریکی شب.اندک تاریکی که در اول شب باشد. || از هرچیز میانه و جوف آن چیز که بنظر نمی آید. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . || حریم. ( منتهی الارب ). || قلب یا موضع فزع از قلب و روح. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( معجم البلدان ). || جنان ناس ؛ جماعت مردم. ( منتهی الارب ). معظم مردم. ( اقرب الموارد ). || ( مص ) درآمدن شب. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ).

جنان. [ ج ِ ] ( ع اِ ) ج ِجنت. ( دهار ) ( لغت نامه مقامات حریری ). ج ِ جنت ، بمعنی بهشت. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از غیاث اللغات از کشف اللغات و قاموس و منتخب ) :
آن باهنر تویی که ز هر دانشی دلت
آراسته ست همچو ز هر نعمتی جنان.
سوزنی.
مرغزاری سبز مانند جنان
سبزه رسته اندر آنجا تا میان.
مولوی.
با تو او چون است من هستم چنان
زیر پای مادران باشد جنان.
مولوی.
رجوع به جنت شود.

جنان. [ ج ُ ]( ع اِ ) سپر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). تُرْس.

جنان. [ ج َ ] ( اِخ ) کوه یا وادیی است به نجد. ( معجم البلدان ) ( مراصد ).

فرهنگ فارسی

جمع جنت، بهشت، دل، قلب، امرپنهان، درون چیزی، شب وتاریکی شب
( اسم ) ۱- جمع جنت . ۱- بهشتها فردوسها. ۲- باغهابوستانها.
کوه یا وادیی است بنجد

فرهنگ معین

(جِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ جنت .
(جَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - دل ، قلب . ۲ - درون چیزی ، باطن . ۳ - شب ، تاریکی شب ، ج . اجنان .

فرهنگ عمید

۱. دل، قلب.
۲. [مجاز] درون چیزی، باطن، ضمیر.
۳. جامه.
=جنت

پیشنهاد کاربران

جنان ( از ماده جن بر وزن فن ) به معنی پوشانیدن چیزی است به این خاطر قلب را جنان ( بر وزن زمان ) می گویند چون در میان سینه نهفته است و یا اینکه اسرار انسان را نهفته می دارد .
بهشت . . . .
جنان : بهشتها ، باغها، از اسامی قرانی.
جِنان : جِنان ( عربی ) 1 - بهشت؛ 2 - باغ ها؛ 3 - ( اَعلام ) نام یکی از زنان شاعره عرب از عباسیان. اسم جنان مورد تاییدثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است .
( jonan ) به معنی چنان. اما آموختن از وجه ترکیب، جُنان بوذ کی گفته اند. ( هدایة المتعلمین فی طب ص 14 )

بپرس