اسم دختر طبیعت - صفحه 6

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

گلبار/gol bār/

محصول گل، ( مجاز ) زیبارو، ( گل، بار = میوه، محصول )، محصولِ گل


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلبام/gol bām/

گلبانگ، نام لحنی از لحن های موسیقی ایران در قدیم، از الحان موسیقی قدیم ایران


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلبان/gol bān/

گلِ درخت بان، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، نگهدارنده و محافظ، ( گل، بان = گیاهی درختی که دانه های روغنی ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلبن/golbon/

درخت و بوته گل، بیخ بوته گل، به صورت خاص به بوته گل سرخ گویند، ( در قدیم ) بوته یا درخت گل به ویژه ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلبوی/gol buy/

گلبو، آنکه چون گل بو دهد، خوشبو، معطر، ( = گلبو ) ( در قدیم ) دارای بوی خوشی چون بوی گل


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلدشت/gol dašt/

دشتِ گل، زمین وسیع و هموار پر از گل، گلزار، ( مجاز ) خرم و زیبا و با طراوت، ( گل، دشت = پهنه ی وسیع ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلسار/golsār/

منسوب به گل، همانند گل، جایی پر از گل، ( گل، سار ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیبارو و لطیف


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلگون/golgun/

سرخ رنگ، به رنگ گل سرخ، سرخ، نام اسب گودرز، پهلوان ایرانی، همچنین نام اسب لهراسپ پادشاه کیانی


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلگونه/golgune/

مانند گل، به رنگ گل، گونه یا رخسارۀ سرخ، سرخاب که زنان به گونه های خود می مالند، ( در قدیم ) گلگون، ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلمر/gol mor/

گلِ مُر، گیاهی درختچه ای گرمسیری از خانواده ی سماق، گلِ گیاه یا درختچه ی مُر، ( مجاز ) زیبا و لطیف، ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلناری/gol nāri/

منسوب به گلنار، به رنگ گلنار، سرخ


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلوار/golvār/

چون گل، مانند گل، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل، وار ( پسوند شباهت ) )


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلور/golvar/

دارنده ی گل یا دارنده ی صفات گل، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل، وَر ( پسوند دارندگی ) )


دختر

فارسی

طبیعت، گل
ماهوار/māhvār/

مانند ماه، مثل ماه، [مجاز] زیبا، نیکوروی، ماهیانه، شهریه، ( ماه، وار ( پسوند شباهت ) )، شبیه به ماه ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماهی/mahi/

جانوری مهره دار، آبزی معروف


دختر

فارسی

طبیعت
ماهینه/māhine/

منسوب به ماه، ( به مجاز ) زیبا و دوست داشتنی، ( ماه، اینه ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مرجان چهر/m.-čehr/

ویژگی آن که چهره اش مثل مرجان سرخ گون است، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
مرجان دخت/m.-dokht/

دختر مرجان گونه، دختر سرخ گون، ( به مجاز ) زیبارو، ( مرجان، دخت = دختر )


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
مرجان رخ/m.-rokh/

مرجان چهر، زیبارو، آنکه چهره اش مانند مرجان سرخ گون باشد، ( = مرجان چهر )


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
شالیز/šāliz/

مزرعه ی برنج، پالیز


دختر

گیلکی

طبیعت
شالیزه/šālize/

شالیز، مزرعه برنج، ( = شالیز )


دختر

گیلکی

طبیعت
لعل/laal/

نام سنگی قیمتی به رنگ قرمز، گاهی سبز و زرد تا سیاه، معرب از فارسی، لال


دختر

فارسی

طبیعت
مارین/mārin/

ساقه ی اصلی گیاهانی که مثل پیچک به دور هر چیزی می پیچند، ( اعلام ) نام روستایی در شهرستان گچساران


دختر

مازندرانی

طبیعت
ماگنولیا/māgnoliā/

گیاهی همیشه سبز با برگ های پهن و براق و گل های زیبا و معطر به رنگ زرد یا ارغوانی، گل های این گیاه، ...


دختر

فرانسوی

طبیعت، گل
مالیا/māliyā/

درختی با گل های سفید و برگ هایی شبیه برگ بادام که مصرف دارویی دارد، سیاه، درختی است باریک و دراز که ...


دختر

عربی، یونانی

طبیعت
گلیا/goliyā/

گلی، منسوب به گلی، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به گل، مرکب از گل بعلاوه پسوند نسبت


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلیار/gol yār/

یار و همنشین گل، دارنده ی ( صفات ) گل، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل، یار ( پسوند دارندگی ) )، ( گل ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلینا/golinā/

گلین، به رنگ گل سرخ، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به گلین، و


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلینه/goline/

گلین، به رنگ گل سرخ، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به گلین، و


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلینوش/goli nuš/

سرخی ماندگار، گل گونه ی پایدار، ( مجاز ) زیبارو و لطیف ( همیشه )، ( گلی، نوش = جاوید )، ( گُلی + نو ...


دختر، پسر

فارسی

طبیعت، گل
میسان/maysān/

خرامان راه رفتن، متکبرانه راه رفتن، ستاره ای درخشان، ستاره ی درخشان، ستاره ای در صورت فلکی جوزا


دختر

عربی

طبیعت، کهکشانی
مینا دخت/m.-dokht/

دختر مینا، دختر شبیه به مینا، ( به مجاز ) زیبا و با طراوت، ( مینا، دخت = دختر ) )، د مینا


دختر

فارسی

پرنده، طبیعت، گل
میناگون/m.-gun/

سبز رنگ، به رنگ مینا، ( به مجاز ) زیبا و با طراوت، ( مینا، گون ( پسوند شباهت ) )، مانند مینا، شبیه ...


دختر

فارسی

پرنده، طبیعت، گل
میناوش/m.-vaš/

جلا داده و صیقل شده، شبیه به شیشه ٔ کبود، ( مینا، وش ( پسوند شباهت ) )، مانند مینا، شبیه به مینا، م ...


دختر

فارسی

پرنده، طبیعت، گل
مینو مهر/m.-mehr/

ترکیب دو اسم مینو و مهر ( بهشت و خورشید )، ( فارسی ) از نام های مرکب، مینو و مهر


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مرسین/marsin/

درختی با برگ های همیشه سبز معطر، مورد


دختر

فارسی

طبیعت
مرمری/marmari/

منسوب به مرمر، ساخته شده از مرمر یا از جنس مرمر، به رنگ مرمر، ( مرمر، ی ( پسوند نسبت ) )، ساخته شده ...


دختر

فارسی

طبیعت
مرمرین/marmarin/

مرمری، ساخته شده از مرمر، ( مرمر، ین ( نسبت ) )، ( = مرمری )، ساخته شده از مرمر یا از جنس مرمر


دختر

فارسی

طبیعت
مولیان/moliyān/

بندگان، نام رودخانه ای در بخارا، تلفظ عامیانه ی موالیان به معنی بندگان، ( اعلام ) ( = جوی مولیان ) ...


دختر

عربی

طبیعت
میترادخت/m.-dokht/

دختر خورشید، دختری که مانند خورشید است، ( به مجاز ) زیبارو، ( میترا = مهر، خورشید، دخت = دختر )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
میتراناز/m.-nāz/

مایه ی افتخار خورشید، ( به مجاز ) بسیار زیبا و درخشان، ( میترا = مهر، خورشید، ناز = افتخار )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
میترانوش/m.-nuš/

مهر جاوید، خورشید جاویدان، ( به مجاز ) زیبارو و زیبایی جاویدان و همیشگی، ( میترا = مهر، خورشید، نوش ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ناربن/nārbon/

نارون، درخت انار، انار، ( اَعلام ) شهر تجاری، در جنوب شرقی فرانسه، نزدیک ساحل مدیترانه، ناروُن


دختر

فارسی

طبیعت
نارمینا/nār minā/

آتشی که در مینا است، ( به مجاز ) زیبا، شاداب و پر حرارت، [نار= آتش، مینا= ظرف شیشه ای که از مینا سا ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
نارنج/narenj/

میوه ای آبدار و ترش از مرکبات


دختر

فارسی

طبیعت
نازبو/nāz bu/

ریحان، ضیمران، شاهسپرم


دختر

فارسی

طبیعت
نسرین رخ/n.-rokh/

ویژگی آن که صورتش چون گل نسرین است، ( به مجاز ) زیبا روی و با طراوت، ( نسرین، رخ = چهره )


دختر

فارسی

طبیعت، گل
نسرینه/nasrine/

نسرین، ( به مجاز ) صورت معشوق، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نسرین


دختر

فارسی

طبیعت، گل
ناژو/nāžu/

درخت کاج، صنوبر، درختی از نوع کاج و سرو که چوب آن مناسب سوزاندن است، ( در قدیم ) ( در گیاهی ) کاج


دختر

کردی

طبیعت
نورآفاق/nur(e) āfāq/

نور گسترده در جهان و هستی، نور گسترده در جهان، ( به مجاز ) زیباروی در جهان


دختر

عربی

طبیعت
نورالسما/nurolsamā/

نور و روشنایی آسمان، نورِ آسمان


دختر

عربی

طبیعت
نوژه/nuže/

کاج، صنوبر، درخت همیشه سبز، ( نوژ = نوز = کاج، ه ( پسوند نسبت و شباهت ) )، منسوب و شبیه به کاج، ( ب ...


دختر

فارسی

طبیعت
مشکین/mo (e) škin/

آنچه که بوی مشک بدهد، مشک آلود، ( مجاز ) خوش بو، ( مجاز ) سیاه، تیره رنگ، ( به مجاز ) معطر، ( به مج ...


دختر

فارسی، سانسکریت

طبیعت
مشکین دخت/m.-dokht/

دختر مُشک آلود و معطر، یا دختر سیه موی، ( به مجاز ) جذاب و دل انگیز، ( سنسکریت ـ فارسی )، دختر مشک ...


دختر

فارسی، سانسکریت

طبیعت
نلکا/na(e)lkā/

آلوی ترش و کوهی، ( = نلک ) ( در قدیم ) ( در گیاهی ) میوه ای از نوع گوجه، آلوچه ی کوهی


دختر

فارسی

طبیعت
نلین/nelin/

رنگین کمان


دختر

فارسی

طبیعت
نیل ای/nilāy/

ماه نیلی


دختر

ترکی

طبیعت، کهکشانی
نیووند/nivvand/

نام گیاهی است


دختر

فارسی

طبیعت
نرگس دخت/n.-dokht/

دختر نرگس، دختر مثل نرگس، ( به مجاز ) دختر زیبا و با طراوت، ( نرگس، دخت = دختر )، د نرگس


دختر

فارسی

طبیعت، گل
هلیانه/heliyāne/

نام یک گیاه، ( در گیاهی ) شاه ترج، شاهتره که مصرف دارویی دارد


دختر

فارسی

طبیعت
هیری/hiri , heyri/

گل همیشه بهار، ( در گیاهی ) ( = خیری ) گل شب بو، گلی که شبها بوی خوش دارد


دختر

فارسی

طبیعت
وارش/vāreš/

باران، باریدن باران، ( کردی ) ( = وارشت ) بارش


دختر، پسر

کردی، مازندرانی

طبیعت
مه تابان/mah tābān/

ماهِ تابان، ماهِ تابنده، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مه گونه/mah gune/

مثل ماه، مانند ماه، ( به مجاز ) زیبارو، ( مَه = ماه، گونه ( پسوند شباهت ) )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهدیسه/mahdise/

مهدیس، مانند ماه، دختر زیبا، ( مَهدیس، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مَهدیس، منسوب به مهدیس، بانویی ...


دختر، پسر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهر/mehr/

خورشید، محبت و دوستی، مهربانی، ماه هفتم سال شمسی، روز شانزدهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، ( در گا ...


پسر، دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
کاکوتی/kākuti/

نام یک گیاه، گیاهی علفی یک ساله و خودرو از خانواده ی نعناع که برگ و دانه ی معطر آن مصرف دارویی دارد


دختر

ترکی

طبیعت
کهربا/kahrobā/

نام صمغی سخت شده و زرد رنگ که خاصیت جذب کنندگی دارد، ( = کاه ربا )، ( در علوم زمین ) صمغی سخت شده، ...


دختر

فارسی

طبیعت
کلاله/kolāle/

بالاترین بخش مادگی گل، ( به مجاز ) زلف، کاکل به ویژه زلف تاب دار و مجعد، ( در گیاهی ) بالاترین بخش ...


دختر

فارسی

طبیعت
مهر آیه/m.-āye/

ترکیب دو اسم مهر و آیه ( خورشید و نشانه )، ( مهر = مهربانی و محبت، آیه = نشان، نشانه )، نشان و نشان ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، مذهبی و قرآنی، کهکشانی
مهر زهرا/m.-zahrā/

ترکیب دو اسم مهر و زهرا ( خورشید و نیکو )، محبت و دوستی زهرا، ( به مجاز ) کسی که مهر، محبت و دوستی ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، مذهبی و قرآنی، کهکشانی
مهر سنا/m.-sanā/

ترکیب دو اسم مهر و سنا ( خورشید و روشنایی )، ( مهر = خورشید، سَنا = روشنایی )، روشنایی خورشید، ( به ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
مهر سیما/m.-simā/

ترکیب دو اسم مهر و سیما ( خورشید و چهره )، ( مهر = خورشید، سیما )، دارای سیمای چون خورشید، ( به مجا ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
مهر فروز/m.-foruz/

ترکیب دو اسم مهر و فروز ( خورشید و تابش )، ( = مهرافروز )، ( مهرافروز


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهر فروغ/m.-foruq/

ترکیب دو اسم مهر و فروغ ( خورشید و روشنی )، با فروغی چون مهر، ( به مجاز ) زیبا و تابناک


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
مهر آفرید/m.-āfarid/

آفریده ی مهربانی، آفریده ی خورشید، ( به مجاز ) زیباروی مهربان، ( مهر = محبت، دوستی، مهربانی، خورشید ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهرافزا/m.-afzā/

افزاینده محبت، آن که بر مهر و محبت خود بیفزاید، مهر افزاینده، مهر فزاینده، آن که به محبت و مهربانی ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهران گل/m.-gol/

( به مجاز ) ویژگی آن که زیبا، لطیف، با طراوت و مهربان است


دختر

فارسی

طبیعت، گل
مهربخش/m.-bākhš/

بخشنده مهر و محبت، ( به مجاز ) مهربان، ( مِهر = مهربانی و محبت، بخش )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهرپرور/m.-parvar/

ترکیب دو اسم مهر و پرور ( خورشید و پرورش دادن )، پرورنده ی محبت و دوستی، مهر انگیز، ( به مجاز ) زیب ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهردیس/m.-dis/

مانند خورشید، ( به مجاز ) زیباروی عزیز و گرامی، ( مهر= خورشید، دیس ( پسوند شباهت ) )، مثل خورشید


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهرراز/m.-rāz/

خورشید و آفتاب پوشیده و پنهان، ( به مجاز ) زیباروی مستور و محجوب، [مهر = خورشید، راز = ( در قدیم ) ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهرلقا/m.-laqā/

ترکیب دو اسم مهر و لقا ( خورشید و چهره )، معشوقی که چهره اش مانند آفتاب درخشان باشد، آفتاب لقا، ( ب ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
مهرنور/m.-nur/

نور خورشید، آفتاب، ( به مجاز ) زیبارو، ( مهر = خورشید، نور )


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
مهروی/mah ruy/

مه رو، ماه روی، که رویی چون ماه دارد، ( مجاز ) زیبا و جمیل، ( = مَهرو )، ( مَهرو


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهریار/mehr yār/

دوست و یار خورشید، دارنده ی مهربانی و محبت، ( به مجاز ) مهربان، ( مهر = مهربانی و محبت، یار ( پسوند ...


دختر، پسر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهریز/mehriz/

شهری در استان یزد، زیباروی کوچک، ماه کوچک، ( اَعلام ) نام شهری در استان یزد که در گذشته مهرگرد، مهر ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن، طبیعت، کهکشانی
مهسایه/mah sāye/

( به مجاز ) پرتو ماه، مهتاب، زیبارو، ( مه = ماه، سایه )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهسو/mah su/

روشنی ماه، ( به مجاز ) زیبارو، ( مه = ماه، سو = روشنی، روشنایی )


دختر

ترکی، فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهشیده/mah šide/

مهشید، پرتو ماه، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مهشید


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهند/mahnad/

مَه پاره، ( به مجاز ) زیبارو، تکه ای از ماه، اندکی از ماه، به فتح میم و ه و سکون نون و دال، نامی خر ...


دختر، پسر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهوأن/mahvān/

مهبان، نگهبان ماه، مجازا زیبا و مهتاب رو، ( = مَهبان )، ) مَهبان


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهکام/meh kām/

( به مجاز ) آن که وصالش مورد آرزوست، معشوق، [مِه = مهتر، بزرگتر، کام = ( در قدیم ) ( به مجاز ) آن ک ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهیاز/mah yāz/

ماهِ بهاری، ماه فصل بهار، ( به مجاز ) زیباروی لطیف، ( مه = ماه، یاز = بهار، فصل بهار )


دختر

ترکی، فارسی

طبیعت
مهیشا/mahišā/

ویژگی آن که ماه روی و شاداب است، ( مَهی، شا = شاد )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهین رخ/mahin rokh/

ماه رخ، ماه چهر، ( مَه = ماه، ین ( پسوند نسبت )، رخ = چهره )، = ماه رخ


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهین فروغ/mahin foruq/

ترکیب دو اسم مهین و فروغ ( زیباروی و روشنی )، ( مَهین، فروغ = نور و روشنایی )، نور و روشنایی ماه، م ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
موژانا/mužānā/

موژان، چشم خواب آلوده و خمار، گل نرگس نیم شکفته، [موژان = موجان، خمار، پر کرشمه ( چشم )، ا ( پسوند ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر