اسم دختر طبیعت - صفحه 4
چادر و جامه درشت بافت، نوعی گوزن، نوعی گوزن بومی اروپا و آسیا، ( در مازندرانی ) به معنی آهو و غزال، ...
دختر
فارسی
طبیعت اریسا
معرب ایرسا، گل زنبق زیرشاخه گل سوسن، ( = ایرسا )، ( ایرسا
دختر
عربی، یونانی
طبیعت، گل ختن
زیباروی، نام گونه ای از آهوان، ( اعلام ) شهر و واحهای در جنوب باختری منطقه خودگردان سین کیانگ اویغو ...
دختر
فارسی
طبیعت بهاران
هنگام بهار، فصل بهار، موسم بهار، ( به مجاز ) زیبا و با طراوت
دختر
فارسی
طبیعت سنبله
ششمین صورت فلکی، خوشه بعضی گیاهان، ( در گیاهی ) نوعی گل آذین که گلهای بدون دم گل آن در اطراف یک محو ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی فاخته
پرنده ای خاکی رنگ کوچکتر از کبوتر، از اصول موسیقی قدیم، پرنده ای از خانواده ی کبوتر، کوکو، صلصل، فا ...
دختر
فارسی، عربی
تاریخی و کهن، طبیعت، هنری روزانا
روشنا، تابنده، زیبا، ( روزان، الف اسم ساز )، منسوب به روز، ( به مجاز ) تابنده و زیبا، ( روزان + الف ...
دختر
فارسی
طبیعت نسیما
منسوب به نسیم، باد ملایم، بوی خوش، ( نسیم، ا ( پسوند نسبت ) )، و نسیم
دختر
فارسی، عربی
طبیعت شلاله
آبشار، فواره، شلال، فوّاره
دختر
ترکی، عربی
طبیعت عقیق
نام سنگی قیمتی به رنگ زرد و صورتی یا جگری، سنگی سلیسی و آبدار و قیمتی، که رنگ سرخ آن بسیار جالب است ...
دختر
عربی
طبیعت میشا
همیشه بهار، همیشه جوان، گیاهی که همیشه سبز است، همیشه جوان و همیشک جوان، نوعی از ریاحین که همیشه سب ...
دختر، پسر
فارسی
طبیعت هدیل
صدای کبوتر وحشی، بانگ کبوتر ( بخصوص کبوتر وحشی )، بانگ قمری
دختر
عربی
پرنده، طبیعت ارشا
چالاک و گریز پا، دلیرمرد، ( عربی )، آهو بره ای که قوی گردد و همپای مادر بدود، [در ایران باستان ارشا ...
پسر، دختر
عربی، فارسی
طبیعت کانیاو
آب چشمه، زمینی که با آب چشمه آبیاری شود، گیاهی که با آب چشمه سیراب شود
دختر
کردی
طبیعت آویشن
گیاهی از تیره ی نعناعیان با گل های سفید، ( در گیاهی ) گیاهی از تیره ی نعناعیان با گل های سفید یا گل ...
دختر
فارسی
طبیعت ناردین
گیسو، زلف، ( در گیاهی ) گل خوشه ای بلند، به هم فشرده، و معطر به رنگ های قرمز، آبی، سفید و زرد، ( در ...
دختر
فارسی
طبیعت آسمین
گل یاسمن، آسمان، یاسمن ( گل )
دختر
کردی
طبیعت، گل آبنوس
چوبی سیاهرنگ و سخت و سنگین، ( در گیاهی ) درختی هم خانواده با خرمالو که بیشتر در مناطق گرمسیری آسیا ...
دختر
عبری، یونانی، فارسی
طبیعت دانیا
گشنیز، نوعی سبزی خوردنی از تیره چتریان، نام هندی کزبره
دختر
هندی
طبیعت الیما
گیاهی کوهستانی، پیازچه ی کوهی، سرزمین کوهستانی و بر گرفته از نام ایلام و قوم ایلامیان است که احتمال ...
دختر
مازندرانی، فارسی
طبیعت پونا
در گویش سمنان پونه، ( = پودنه و پونه ) ( در گیاهی ) گیاهی علفی، یک ساله و معطر از خانواده ی نعناع ک ...
دختر
فارسی
طبیعت گل سرخ
هر گلی که سرخ باشد، وَرد، ( به مجاز ) زیبارو، [گل سرخ دارای دسته های مختلف است، ورد احمر، سوری، گل ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل نیل
نام یک گیاه، ( در گیاهی ) ماده ای گیاهی و آبی رنگ که در نقاشی و برای خوش رنگ کردن پارچه های سفید پس ...
دختر
سانسکریت
طبیعت فجر
نوری که از مدتی پیش از طلوع خورشید به زمین می تابد، سپیده ی صبح، فلق، سوره ی هشتادو نهم از قرآن کری ...
دختر
عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی رشا
بچه آهو، ( صورت تخفیف یافتۀ «رَشَأ» ) بچۀ آهو، بچه آهویی که همپای مادر راه می رود، آهوبره
دختر، پسر
عبری
طبیعت بوستان
باغ و گلزار، بستان، ( در ادبیات فارسی ) بوستان یا سعدی نامه، مثنوی اخلاقی و عرفانی به فارسی، مشتمل ...
دختر
فارسی
طبیعت ایرسا
آلیسا، رنگین کمان، ( معرب از یونانی iris ) زنبق سفید، سوسن، آیرس، نام بیخ سوسن آسمون گون، به بوته س ...
دختر
یونانی، فارسی
طبیعت افنان
شاخه های درخت، شاخسار، ( در قدیم ) شاخ درخت، شاخه ها
دختر
عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی واران
باران، نامی که مورخان یونانی به پادشاهان ایرانی که نامشان بهرام بوده داده اند
دختر، پسر
پهلوی، یونانی
طبیعت گل غنچه
غنچه گل، غنچه ی گل، ( در قدیم ) گلگونه که زنان به روی خود می مالند، غازه، سرخاب
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلایل
نوعی گلی زینتی، glaïeul )، ( در گیاهی ) گل زینتیِ زیبا به رنگ های مختلف که آرایش خوشه ای یک طرفی با ...
دختر
فرانسوی
طبیعت، گل سجا
نام یک گیاه، ( در گیاهی ) گیاهی که برگ آن مانند ترب است و گل آن سرخ و شبیه گلنار است
دختر
عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی نارون
درخت انار، ناربن، انار، ن، ک، ( در گیاهی ) گروهی از گیاهان درختی برگ ریز زینتی یا جنگلی خودرو که می ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت نارون 2
نام نوعی درخت، ( در گیاهی )، گروهی از گیاهان درختی برگ ریز زینتی یا جنگلی خودرو که میوه ی فندقه ی ب ...
دختر
فارسی
طبیعت گل یاس
گلی است سفید و بغایت خوشبو، گلِ درختِ یاس، یاس، ( به مجاز ) زیبا و باطراوت
دختر
فارسی
طبیعت، گل لیلوفر
منسوب به نیلوفر، پیچک، نام نوعی گل، نام یکی از جشن های ایرانیان قدیم، ( = نیلوفر )، ( نیلوفر
دختر
فارسی، سانسکریت
طبیعت آیدیس
به زیبایی و تابندگی ماه، ( آی= ماه، دیس ( پسوند شباهت ) )، شبیه به ماه، مانند ماه، ( به مجاز ) زیبا ...
دختر
ترکی، فارسی
طبیعت آرنا
نهر و رودخانه، نام روستایی در نزدیکی نقده
دختر، پسر
ترکی، فارسی
طبیعت هورین
صدای جریان شدید آب، ( اعلام ) نام روستایی در کردستان
دختر
کردی
طبیعت پانا
قله ی کوه، پهنا، فراخی
دختر
کردی
طبیعت سوژا
گیاه سویا، ( فرانسوی، sojā )، ( در گیاهی ) سویا، گیاهی علفی یک ساله و کاشتنی، لوبیای روغنی، لوبیای ...
دختر
فرانسوی، هلندی
طبیعت گل بر
چون گل لطیف و نازک، آن که سینه و آغوشش چون گل لطیف و نازک است، ( در گیاهی ) گونه ی گل ها، چون گل سر ...
دختر
فارسی
طبیعت میلا
نام نوعی مرغابی، یکی از انواع مرغابی، لک لک
دختر
پهلوی، ارمنی، فارسی
پرنده، طبیعت گلستانه
باغ، بوستان، ( گلستان، ه/e، / ( پسوند نسبت ) )، منسوب به گلستان، ( گلستان + ه/e، نام روستایی در نزد ...
دختر
فارسی
طبیعت بهارا
منسوب به بهار، ( بهار، ا ( پسوند نسبت ) ) منسوب به بهار
دختر
فارسی
طبیعت نهاله
نهال
دختر
فارسی
طبیعت پانی
آب
دختر
هندی
طبیعت روناس
نام یک گیاه، ( در گیاهی ) گیاهی علفی، پایا و خودرو از خانواده ی روناس که از ریشه و غده ی زیرزمینیِ ...
دختر
فارسی
طبیعت فروردین
نام یکی از فرشتگان در آیین زرتشتی، نام اولین ماه هر سال خورشیدی، فروردهای پاکان و فروهرهای پارسیان، ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت رزگل
گلِ رز، رز
دختر
فارسی، فرانسوی
طبیعت، گل خزر
زیبا و با طراوت مثل دریا، ( اَعلام ) ) قومی که در سواحل غربی دریای خزر می زیستند و امروزه از میان ر ...
دختر
ترکی، فارسی، عربی
تاریخی و کهن، طبیعت بیدا
صحرا، بیابان
دختر
عربی
طبیعت خوشه
تعدادی دانه، میوه یا گل که به محور متصل باشند، ( در نجوم ) دسته ای از ستارگان، سنبله، تعدادی دانه م ...
دختر
فارسی
طبیعت افق
خطی که در محل تقاطع زمین و آسمان به نظر می رسد، ( در جغرافیا ) خطی که به نظر می رسد در محل تقاطع زم ...
دختر
عربی
طبیعت تیما
دشت، بیابان، دشت و بیابان
دختر، پسر
عربی
طبیعت آماتیس
نوعی کوارتز شفاف به رنگ بنفش یا صورتی، نوعی کوارتز شفاف به رنگ بنفش یا صورتی که در جواهرسازی به کار ...
دختر
یونانی
طبیعت انارگل
گل انار
دختر
فارسی
طبیعت آویشا
آویشن، ( آویش = آویشن، ا ( پسوند نسبت یا اسم ساز ) )، هم به معنای آویشن است و هم منسوب به آن
دختر
فارسی
طبیعت بارقه
پرتو، نور، روشنی
دختر
عربی
طبیعت بوژانه
نام گیاهی با برگ های ریز، ( کردی، بیژان ) گیاهی دارای برگ های ریز و ساقه های دراز و گل های بور رنگ ...
دختر
کردی
طبیعت بوستانه
بوستان، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به بوستان
دختر
فارسی
طبیعت پاییزان
هنگام پاییز، ( مجاز ) زیبا و قشنگ، موسم پاییز
دختر
فارسی
طبیعت پرسیانا
منسوب به پَرسیان، ( مجاز ) زیبا و لطیف، ( پَرسیان = پرشیان، گیاه پر سیاوشان، ا ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی
طبیعت پروین رخ
صاحب رخساری مانند پروین، ( مجاز ) زیبارو
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی پژال
جوانه نازک، شاخه های تازه روییده و ریز درختان، ( کردی، pižāl ) به معنی جوانه نازک، شاخه های ریز درخ ...
دختر
کردی
طبیعت پگاهان
سحرگاهان
دختر
فارسی
طبیعت پوران مهر
ترکیب دو اسم پوران و مهر ( سرخ و خورشید )، خورشید سرخ گون، ( به مجاز ) زیبارو
دختر
فارسی، پهلوی
طبیعت، کهکشانی تابان مهر
ترکیب دو اسم تابان و مهر ( روشن و خورشید )، خورشید تابان، خورشید درخشان
پسر، دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی تارادخت
دختر ستاره، دختر چون ستاره، ( به مجاز ) دختر زیبا، صاحب حسن و کمال، ( تارا، دخت = دختر )، مرکب از ت ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی تارامهر
ترکیب دو اسم تارا و مهر ( ستاره و خورشید )، ( تارا = ستاره، مهر = خورشید )، ستاره ی خورشید، ( به مج ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی تووشیار
خورشید، اشعه ی خورشید، برخورد و ملاقات، ( کردی، tušyār )، به معنی خورشید
دختر
کردی
طبیعت تیساگل
گل خالص، گل ناب، [تیسا ( در طبری ) خالی، گل] ( به مجاز ) گلِ خالص، [تیسا ( در طبری ) خالی + گل] ( ب ...
دختر
مازندرانی، فارسی
طبیعت، گل چمن رخ
چمن چهر، خوش سیما، ( = چمن چهر )
دختر
فارسی
طبیعت حریرگل
گلِ ابریشم، ( مجاز ) زیبا و لطیف
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، گل خزرناز
دختری زیبا و قشنگ از قوم خزر، [ ( خزر، ناز = ( در گفتگو ) قشنگ، زیبا، ( در قدیم ) فخر و مباهات، متن ...
دختر
فارسی
طبیعت خورشیدمهر
آن که مهر و محبتی چون خورشید دارد
دختر
فارسی
طبیعت خوروش
تابان و درخشان چون خورشید، خورشید وش، ( = خورشید وش )
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی دریامهر
ترکیب دو اسم دریا و مهر ( دریاچه و مهربانی )
دختر
فارسی
طبیعت دلشید
خورشیدِ دل، فروغِ دل، روشنایی دل، مایه ی شادی، خوشحالی و مسرت دل
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی راتینا
صمغی که از درخت جاری می شود، ( یونانی، ratino ) ( = راثینا = راتینج ) صمغی که از درخت جاری می شود
دختر
یونانی
طبیعت راژانه
نام گیاهی داروئی، رازیانه
دختر
کردی
طبیعت رونیاس
روناس، نام یک گیاه، ( = روناس )
دختر
کردی
طبیعت ریهام
باران
دختر
عربی
طبیعت آبشار
آبی که به طور طبیعی از بلندی به پستی فرو می ریزد
دختر
فارسی
طبیعت آرالیا
نام عمومی گروهی از گیاهان علفی، درختی، و درختچه ای که بعضی از آنها زینتی اند
دختر
لاتین، انگلیسی
طبیعت اقاقیا
درختی زینتی که گلهای سفید خوشه ای ومعطر دارد، ( معرب از یونانی ) ( در گیاهی ) درختی است از راسته ی ...
دختر
یونانی
طبیعت، گل پرسیان
سیان، گیاهی است که بر درخت پیچد، عشقه، ( در گیاهی ) ( = پیچک، عشقه ) گیاهی زینتی از خانوادهی عشقه ک ...
دختر
فارسی
طبیعت پودنه
پونه، گیاهی معطر، ( = پونه )
دختر
فارسی
طبیعت بستانه
منسوب به بستان و باغ، ( = بوستانه )، ( بستان، ه ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیباروی، ( بوستانه
دختر
فارسی
طبیعت گل پیرا
کسی که کارش پیرایش دادن و تربیت کردن گل است، باغبان، گل کار، گل آرا، پیرایش دهنده ی گل، آن که گل را ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل لاله سار
لاله سر، مرغی است خوش آواز و سر سرخ، لاله زار، ( لاله، سار ( پسوند مکان ) )
دختر
فارسی
پرنده، طبیعت لاله سان
مانند لاله، لاله وش، ( مجاز ) زیبارو، ( لاله، سان ( پسوند شباهت ) )
دختر
فارسی
طبیعت، گل ماهوار
مانند ماه، مثل ماه، [مجاز] زیبا، نیکوروی، ماهیانه، شهریه، ( ماه، وار ( پسوند شباهت ) )، شبیه به ماه ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی مهرافزا
افزاینده محبت، آن که بر مهر و محبت خود بیفزاید، مهر افزاینده، مهر فزاینده، آن که به محبت و مهربانی ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی ناژو
درخت کاج، صنوبر، درختی از نوع کاج و سرو که چوب آن مناسب سوزاندن است، ( در قدیم ) ( در گیاهی ) کاج
دختر
کردی
طبیعت هلیانه
نام یک گیاه، ( در گیاهی ) شاه ترج، شاهتره که مصرف دارویی دارد
دختر
فارسی
طبیعت هیری
گل همیشه بهار، ( در گیاهی ) ( = خیری ) گل شب بو، گلی که شبها بوی خوش دارد
دختر
فارسی
طبیعت بیدمشک
درختی شبیه درخت بید با شکوفه های معطر و دارویی، ( در گیاهی )، نوعی بید که گل های معطر آن در اواخر ا ...
دختر
فارسی
طبیعت پرسون
هاله، خرمن ماه، ( پهلوی، parhun )، برهون هاله
دختر
پهلوی، فارسی
طبیعت، کهکشانی انهار
جوی های بزرگ و پرآب، ( جمع نَهر ) جوی ها، یا جوی های بزرگ و پرآب
دختر
عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی