اسم پسر عربی - صفحه 14
بسیار پاک، از نام های پروردگار
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سخا
سخاوت، ( = سخاوت )
پسر
عربی سدانت
پرده داری و دربانی و خدمت کعبه
پسر
عربی سیاف
جنگاورِ شمشیرزن
پسر
عربی شائق
راغب، مشتاق، آرزومند، ( = شایق )، کسی که شخص به دیدن او مشتاق باشد، خاطرخواه
پسر
عربی شافی
شفا دهنده، نجات دهنده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی طائر
پرنده
پسر
عربی
پرنده، مذهبی و قرآنی عدیل
بی همتا
پسر
عربی غفران
بخشایش و آمرزشِ گناهان، آمرزیدن، آمرزش
پسر
عربی ارجا
امیدوار کردن، امید بخشی، به تأخیر انداختن
پسر
عربی دین دار
کسی که دارای دین و آیینی باشد، متدین، متدین بدین اسلام، متقی، با تقوی، آن که به مبانی دینی اعتقاد د ...
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی دینوند
متصف به اوصاف دین، دیندار، دینور، ( دین، وند ( پسوند نسبت ) )
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی دینیاد
پای بند به مبانی دین و عامل بر دستورهای آن
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی رادعلی
راد ( فارسی ) + علی ( عربی ) علی جوانمرد
پسر
فارسی، عربی رافت الله
مهربانی خداوند
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی اباصلت
کنیت خادم حضرت علی بن موسی الرضا
پسر
عربی احنف
کسی که در دین پایدارتر است، ( اَعلام ) احنف ابن قیس: [قرن اول هجری] از سرداران عرب که در فتح بخشهای ...
پسر
عربی آساد
شیرها و شیران، ( اَعلام ) پسر مهر گشسب، پدر فرخ داد پارسی، ( در عربی ) آساد جمع اَسَد است به معنی ش ...
پسر
عربی اسعد الدین
خوشبخت در دین، سعیدالدین، نیک بخت در دین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی افصح
فصیح ترین، شیوا ترین، ( در قدیم ) زبان آورترین، فصیح تر
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ال یاسین
الیاس، ( = الیاس )
پسر
عربی امیر رشید
ترکیب دو اسم امیر و رشید ( فرمانروا و شجاع )، امیر و پادشاه رستگار، حاکم دلیر و شجاع، ( اَعلام ) لق ...
پسر
عربی امیر عارف
ترکیب دو اسم امیر و عارف ( فرمانروا و دانا )، از نام های مرکب، ی امیر و عارف
پسر
عربی انیم
انام، خلق، آفریدگان
پسر
عربی اورخان
پسر و جانشین امیرعثمان اول
پسر
عربی باسل
شجاع، بهادر، دلیر، مرد دلیر، دلاوری، شیر
پسر
عربی بایرام علی
ترکیب دو اسم بایرام و علی ( جشن و بلندقدر )
پسر
ترکی، عربی فیروزمند
پیروزمند، موفق، کامروا
پسر
فارسی، عربی مادح
ستایشگر و مدح کننده
پسر
عربی مبرز
فائق، برتر، برجسته، ممتاز، برتر و ممتاز از دیگران
پسر
عربی مدبر
تدبیرکننده، باتدبیر، چاره جو، از نام های خداوند، اندیشمند، چاره گر، از نام ها و صفات خداوند، ( در ق ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی معیر
سنجیده شده، نوعی پارچه ی ابریشمی منقش، عیارگیر، ( در تصدی دیوانی ) در دوره ی قاجار مسئول ضراب خانه ...
پسر
عربی مغیث
فریادرس، یاری کننده، نامی ازنام های خدای تعالی، از نام های خداوند
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ممدوح
ستایش شده، ستوده شده، پسندیده، آن که در شعر مدح یا ستایش شده باشد، تحسین شده
پسر
عربی منیف
مرتفع، بلند، برآمده، افراخته، بزرگ، والا، بلندمرتبه
پسر
عربی واصل
پیوسته شونده، رسنده، پیوندنده، متصل، پیوسته، ( در قدیم ) آرایشگر، ( در تصوف ) آن که به مقام قرب رسی ...
پسر
عربی وهاج
فروزان، روشن، ( به مجاز ) تیز، تند
پسر
عربی آبد
همیشگی، جاودانه، دائمی
پسر
عربی ابرار
نیکان، نیکوکاران، نیکان و نیکوکاران، ( در تصوف ) عده ای از مردان خدا که در مرتبه ی بالاتر از ابدال ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ابو
پدر
پسر
عربی اثیر
شریف، کریم
پسر
عربی ادب
دانش، فضل، معرفت، هنر، حسن معاشرت، آزرم، حرمت، پاس
پسر
عربی ارباب
پادشاه کارفرما رئیس
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ارشاد
راهنمایی، هدایت، ( عربی ) رهبری، هدایت کردن، راه نمودن، نشان دادن راه درست
پسر
عربی ارفع
رفیع تر، بلندتر، ( به مجاز ) ارزنده تر، ارجمندتر، بلندقدرتر، شریف تر
پسر
عربی ذوالنور
خداوند روشنایی، صاحب روشنایی، لقب یکی از صحابه پیامبر اسلام ( ص )، صاحب و خداوند نور
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی زافر
نام یکی از اصحاب امام جعفر صادق ( ع )، ( اَعلام ) نام یکی از اصحاب امام جعفر صادق ( ع ) و چند تن از ...
پسر
عربی زربان
از نام های حضرت ابراهیم خلیل ( ع )، ا، مصحف زرمان، ن، ک، زروان
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سادن
چاکر و خدمتگزار بت خانه
پسر
عربی سایق
سوق دهنده، کسی که پیش می رود، بر انگیزاننده
پسر
عربی شفیعا
منسوب به شفیع، شفاعت گر، ( شفیع، ا ( پسوند نسبت ) )، م شفیع، ( اَعلام ) نام نوعی خط فارسی ( شکسته ن ...
پسر
فارسی، عربی شیذر
یکی از نامهای خداست، ( = شیذیر )، یکی از نام های خدا، [ظاهراً مصحف و مخفف ( هوشیدر ) نخستین موعود ز ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی صفوان
روشنی، بی آلایشی، صفا، ( اَعلام ) نام برخی از صحابه و محدثان
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی عشیر
معاشر، خویش نزدیک، معاشِر
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی علی طه
ترکیب دو اسم علی و طه ( شریف و طاها )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی علی فؤاد
ترکیب دو اسم علی و فواد ( شریف و قلب )، از نام های مرکب، ا علی و فؤاد
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی غلی
جوشیدن، غلی
پسر
عربی فالق
شکافنده، [این واژه برگرفته از «فالق الاصباح» به معنی شکافنده ی صبح گاهان، روشن کننده ی صبح و همینطو ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رفیدا
نام مردی در منظومه ویس و رامین، ( رَفید، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به رفید، یار و یاور، مساعد و کمک ...
دختر، پسر
فارسی، عربی رهام الدین
بارانِ دین، ( به مجاز ) نعمت و بخشش دین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رهامیر
ترکیبی از اسم های رهام و امیر
پسر
فارسی، عربی محصون
محفوظ و استوار، درامان، ( در قدیم ) محفوظ، مصون
پسر
عربی محمد افشین
ترکیب دو اسم محمد و افشین ( ستوده و لقب پادشاهان اسروشنه )، از نام های مرکب، ا محمّد و افشین
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد ثامن
ترکیب دو اسم محمد و ثامن ( ستوده و هشتمین )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مطیعا
منسوب به مطیع، ( به مجاز ) کسی که فرمانبردار و مطیع است، ( عربی ـ فارسی ) ( مطیع = اطاعت کننده، فرم ...
پسر
فارسی، عربی مفضل
برتری داده شده، افزون کرده، ارجح، راجح، ( اَعلام ) مفَضَّل ضبی ( = مفضل ابن محمّد ) : [قرن هجری] نح ...
پسر
عربی نصوح
خالص، راست و درست
پسر
عربی نورمند
دارای نور، منور، روشن، پرنور، پور نور
پسر
فارسی، عربی وهاد
جای مطمئن و هموار، ( جمع وهده )، زمین پست و هموار
پسر
عربی بوراک
درخشش، رعد و برق منبع
پسر
عربی حامد حسین
ترکیب دو اسم حامد و حسین ( ستایشگر و خوب )، از نام های مرکب، حامد و حسین، ( اعلام ) حامدحسین، سیدمح ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی حامیم
ستوده و با عظمت
پسر
عربی خدیر
حسن و خوبی
پسر
عربی دعبل
ماده شتر نیرومند، نام یکی از شاعران شیعه، ( اَعلام ) دِعبل خزاعی [، قمری] شاعر شیعی عرب، که شعرهایی ...
پسر
عربی دین به
دین بهتر، کیش و آیین برتر، دینِ بهتر، کیش و آیینِ برتر، ( در قدیم ) دین زرتشتی، ( در قدیم ) ( به مج ...
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی ذهین
زیرک
پسر
عربی راحم
کسی که رحمت می آورد، رحم کننده، بخشاینده، آمرزنده، مهربان، ( در قدیم ) رحمت آورنده، دل سوزاننده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رادف
پیروی کننده، پیرو
پسر
عربی رامح
صاحب نیزه، نیزه زن
پسر
عربی راکع
رکوع کننده، خم شونده، سرفرودآورنده، فروتنی کننده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی رغد
خوش و فراخ
دختر، پسر
عربی رهوا
آرام گرفتن
پسر
عربی روحان
پاک و مقدس
پسر
فارسی، عربی سائب
روان، شتابان
پسر
عربی ساید
مهتر، سرور
پسر
عربی سحبان
شمشیر کش، کسی که با تبختر راه می رود و با کبر و غرور راه می رود، کسی که چیزی یا شخصی را روی زمین می ...
پسر
عربی سدیس
به معنی شش میباشد که نام قبیله ای بوده است
پسر
عربی سیرین
یکی از اصحاب پیامبر اسلام ( ص )
پسر
عربی شمس الضحی
ترکیب دو اسم شمس و ضحی ( خورشید و چاشتگاه )، ( = شمس الضحا )، آفتاب صبح گاهی
پسر
عربی شمس المعالی
آفتاب بلندی ها، ( اَعلام ) شمس المعالی قابوس ابن وشمگیر: امیر [، قمری] سلسله ی زیاریان در شمال ایرا ...
پسر
عربی شوذب
بالا بلند و نیکو خوی
پسر
عربی صبحان
مرد زیبا، مرد صبوحی کننده
پسر
عربی صبیر
شکیبا
پسر
عربی صریر
آواز، صدا، ( در قدیم ) صدایی که از قلم در وقت نوشتن ایجاد می شود، صدایی که از در هنگام باز و بسته ش ...
پسر
عربی صنیع
ساخته شده، پرورش داده شده، جامه ی پاکیزه
پسر
عربی طرفان
دو طرف چیزی، ( در ادبیات ) یکی از القاب بیست و دوگانه ی زحاف اشعار عرب که در اشعار فارسی مستعمل است ...
پسر
عربی طهمان
نام یکی از نزدیکان پیامبر اسلام ( ص )، ( اَعلام ) نام یکی از نزدیکان پیامبر اسلام ( ص ) که ابن حیان ...
پسر
عربی زائر، زایر
عربی زیارت کننده
پسر
عربی زلفعلی
زلف ( فارسی ) + علی ( عربی ) مرکب از زلف ( گیسو، موی بلند ) + علی
پسر
فارسی، عربی عاطی
بخشنده
پسر
عربی