اسم فارسی - صفحه 5
گیاهی معطر از خانواده نعناع که مصرف دارویی دارد، ( در گیاهی ) گیاهی علفی، یک ساله و معطر از خانواده ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل مهشاد
ماهشاد، زیباروی خوشحال، ( = ماهشاد )، مرکب از مه ( ماه ) + شاد ( خوشحال )
دختر
فارسی
کهکشانی سعدی
فرخندگی، خجستگی، مبارکی، ( در قدیم ) سعد بودن، ( اَعلام ) سعدی [حدود، قمری] تخلّص و شهرت مشرف الدین ...
پسر
فارسی، عربی
تاریخی و کهن عنایت
مهربانی، لطف، ( عربی )، توجه به کسی همراه با مهربانی، نیکی، احسان، کمک، یاری، ( در تصوف ) توجه خاص ...
پسر
فارسی، عربی فرهنگ
آداب، رسوم، اندیشه، هنر، شیوه ی زندگی، شعور، تربیت اجتماعی، پدیده ی کلی پیچیده ای از آداب، و شیوه ی ...
پسر، دختر
فارسی، اوستایی، پهلوی
تاریخی و کهن گل جهان
( به مجاز ) زیبارو، ویژگی کسی که به لحاظ خصوصیت ویژه ای ( نظیر زیبایی ) در دنیا ممتاز و سرآمد باشد، ...
دختر
فارسی
گل آبتین
نفس کامل و انسان نیکوکار، صاحب گفتار و کردار نیک، از شخصیت های شاهنامه، ( اَعلام ) آپتین و آتبین، ( ...
پسر
فارسی، اوستایی، پهلوی
تاریخی و کهن امیرهوشنگ
ترکیب دو اسم امیر و هوشنگ ( فرمانروا و خردمند )، از نام های مرکب، امیر و هوشنگ
پسر
فارسی، عربی طه
طاها، نام سوره ٔ بیستم قرآن کریم، نام پیامبر اسلام ( ص )، ( = طاها ) ( اَعلام ) ) بیستمین سوره از ق ...
پسر
عربی، فارسی
مذهبی و قرآنی آندیا
نام همسر بابلی اردشیر پادشاه هخامنشی، دختر پاک، فرشته کوچک، ( اَعلام ) نام همسر بابلی اردشیر درازدس ...
دختر
فارسی، بابلی پوران دخت
دختر سرخ و گلگون، ( به مجاز ) زیبارو، نام دختر خسروپرویز و ملکه ایران در دوران ساسانی، ( پوران، دخت ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن امیرپارسا
ترکیب دو اسم امیر و پارسا ( فرمانروا و پرهیزکار )، امیر پرهیزگار، پادشاه زاهد و متقی، حاکم دانشمند، ...
پسر
فارسی، عربی محمد سینا
ترکیب دو اسم محمد و سینا ( ستوده و سوراخ کننده )، از نام های مرکب، ا محمّد و سینا
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی اردلان
جای و مکان مقدس، درستی، راستی و پارسایی، ( اَرد = پاک و مقدس، لان ( پسوند مکان ) )، نام طایفه ای از ...
پسر
کردی، فارسی
تاریخی و کهن ماه منیر
ماه درخشان و تابان، ( به مجاز ) زیبارو، ماه ( فارسی ) + منیر ( عربی ) ماه نورانی، ماه درخشان
دختر
فارسی، عربی
کهکشانی خشایار
دلیر، نیرومند، نام دو تن از پادشاهان هخامنشی، ( اَعلام ) نام دو تن از شاهان هخامنشی ) خشایارشای اول ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ایران دخت
دختر ایران، دختر ایرانی، دختر آریایی، ( ایران، دخت = دختر )، نام همسر فریدون پادشاه پیشدادی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن نازپری
آنکه مانند پری زیباست و ناز دارد، ( اَعلام ) نام دختر پادشاه خوارزم که همسر بهرام گور بود، ( در اعل ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن پری ماه
زیبا چون ماه و پری، زیباروی ماه مانند
دختر
فارسی
کهکشانی رادوین
جوانمرد، ( راد = جوانمرد، وین ( پسوند تصغیر ) )، جوانمرد کوچک، ( به مجاز ) راد و جوانمرد
پسر
فارسی مهرانه
منسوب به مهران، دارنده ی مهر، فروغ خورشید، ( مِهران، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مِهران، ( مِهران ...
دختر
فارسی مهنوش
ماه جاویدان و همیشگی، ( به مجاز ) زیباروی همیشه زیبا، ( = ماه نوش )، ماه نوش، دارای زیبایی دائمی، ب ...
دختر
فارسی ملک ناز
فرشته زیبا، موجب افتخار پادشاه به لحاظ زیبایی، ویژگی آن که ناز و کرشمه ای شاهانه دارد، ملک ( عربی ) ...
دختر
فارسی، عربی ماهک
معشوقک زیباروی، خوب روی دوست داشتنی و زیباروی محبوب، ( ماه، ک/، ak/ ( پسوند تصغیر و تحبیب ) )، خوبر ...
دختر
فارسی
کهکشانی زمان
روزگار، وقت، هنگام، جریانی پیوسته، غیر قابل انقطاع، رونده، و بی آغاز و بی انجام که در طی آن، حوادثی ...
پسر
فارسی، عربی
تاریخی و کهن فریماه
زیباروی سعادتمند و با شکوه، دارای زیبایی و شکوهی چون ماه، ( فری= خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، ...
دختر
فارسی
کهکشانی آفرین
تحسین، ستایش، سپاس، تبریک، آفرینش، دعا، مدح، شکر، تهنیت، نوایی در موسیقی، ( در قدیم ) درخواست و الت ...
دختر
فارسی
هنری بهنوش
گوارا، نوش و شهد نیکو، نیکو نوشنده، مرکب از به ( بهتر یا خوب ) + نوش ( عسل )
دختر
فارسی گیتا
جهان، گیتی، جهان آفرینش، آفرینش برابر با گیتی از واژه ی اوستایی «گئیتا /gaeta» برابر با گیتی، آفرین ...
دختر
فارسی سوما
ماه، نور ماه، ( به مجاز ) زیبا، نهر آب، نهر آب و مجرای قنات، به علاوه نهر آب و مجرای قنات، در گویش ...
دختر، پسر
کردی، گیلکی، فارسی
طبیعت، کهکشانی افشار
معاون و شریک، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در دستگاه شور ( آوازِ افشاری )، ( اَعلام ) ) ایل بزرگی ا ...
پسر
ترکی، فارسی، کردی
تاریخی و کهن، هنری یاس
نام گلی زینتی و بسیار خوش بو با رنگ های زرد، سرخ، سفید و بنفش، گل منسوب به حضرت زهرا ( س )، ( در گی ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل، مذهبی و قرآنی گلاب
مایع خوشبویی که از تقطیر گل سرخ و آب به دست می آید، مایع خوشبویی که از تقطیر گل سرخ و آب حاصل می شو ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل پانته آ
نام زیبا ترین زن آسیا در زمان کورش، ( اَعلام )، زن زیبایی از اهالی شوش که زیباترین زن آسیا به شمار ...
دختر
فارسی، یونانی
تاریخی و کهن طهماسب
دارنده اسب نیرومند، نام دو تن از پادشاهان صفوی، ( = تهماسب )، دارنده ی اسب قوی، طهماسب اول: دومین ش ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن بهداد
در کمال عدل و داد، بهترین هدیه خداوند، آفریده خوب
پسر
فارسی مستانه
سرخوش و شاد، همراه با سرخوشی و شادی، ( در قدیم ) ( به مجاز ) با حالت سرخوشی و سرمستی، مستی آور
دختر
فارسی مهزیار
مازیار، نام پدر علی اهوازی که توفیق ملاقات با امام زمان ( عج ) را به دست آورد، ( اَعلام ) نام پدر ع ...
پسر
فارسی
مذهبی و قرآنی مروه
بسیار خوش بو و معطر، به معنی مرَوَح است که بسیار خوشبو و معطر کننده است، خوشبوی شده، بوی عطر گرفته، ...
دختر
فارسی رونیا
آن که چهره اش مثل نیاکان است، ( به مجاز ) اصیل، مقلوب نیارو ( ی )، ( به مجاز ) اصیل و نژاده، بر وزن ...
دختر
فارسی مهربان
با مهر و محبت، نیکی کننده، رحم کننده، با محبت، با مهر، ( در عرفان ) مهربان صفت ربوبیت را گویند، ( ا ...
دختر
فارسی افراسیاب
به هراس اندازنده، ترسناک، از شخصیت های شاهنامه، نام پادشاه تورانی، شخص هراسناک، ( در اوستایی، fran ...
پسر
فارسی، پهلوی، اوستایی
تاریخی و کهن نرمین
لطیف بودن، ( به مجاز ) مهربان، ( نرم، ین ( پسوند نسبت ) )، لطافت و لطیف بودن، ملایمت و خوش رفتاری د ...
دختر
فارسی الین
منسوب به ایل، ( به مجاز ) هم نژاد و هم خون، ( ال= ایل، ین ( پسوند نسبت ) )
دختر
ترکی، فارسی شاه پری
شاه پری ها، عنبر، پری
دختر
فارسی فریما
فریبا، زیبا و دوست داشتنی، ( = فریبا )
دختر
فارسی آرنیکا
آریایی نیک پندار، آریایی نیک خو، همیشه بهار کوهی، تنباکوی کوهی، ( در عربی ) دُخانُ الفُوج، خانِقُ ا ...
دختر
فارسی
طبیعت رادمان
رادمنش، با سخاوت، از شخصیت های شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی، کریم، رادمن، ( ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن پریچهر
فرشته رو، زیبا مثل پری، ( به مجاز ) زیباروی، ( به مجاز ) زیبارو ( ی )، پریچهره
دختر
فارسی سایه
( به مجاز ) توجه، پناه، حمایت، حشمت و بزرگی، ( در فیزیک ) تاریکی نسبی که به سبب جلوگیری تابش مستقیم ...
دختر
فارسی نازنین رقیه
ترکیب دو اسم نازنین و رقیه ( بسیار دوست داشتنی و افسون )، رقیه ی دوست داشتنی، رقیه ی عزیز و گرامی، ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی سحرناز
زیبایی سپیده دم، ( به مجاز ) زیبا، سحر ( عربی ) + ناز ( فارسی ) مرکب از سحر ( زمان قبل از سپیده دم ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت گلرخ
دارای چهره ای مانند گل، زیبا روی، گل چهره، زیبا رو، آن که چهره ای زیبا چون گل دارد
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، گل محمد کسرا
ترکیب دو اسم محمد و کسرا ( ستوده و خسرو )، از نام های مرکب، ا محمّد و کسری ( کسرا )
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی پاشا
مخففِ پادشاه، بزرگ، ( اَعلام ) ( منسوخ ) در امپراتوری عثمانی، لقب و عنوانی برای مقامات لشکری و کشور ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رودابه
نام دختر مهراب پادشاه کابل، همسر زال و مادر رستم پهلوان شاهنامه، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) دختر مهر ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن چنور
نام گیاهی خوش بو، گیاهی خوشبو شبیه به شوید، که در بعضی از مناطق کردستان میروید، گیاهی خوشبو
دختر، پسر
کردی، فارسی
طبیعت دیبا
نام نوعی پارچه ابریشمی رنگین، ( = دیباه ) ( در قدیم ) نوعی پارچه ی ابریشمی معمولاً رنگین، نوعی پارچ ...
دختر
فارسی آتیلا
شجاع، نامدار، ( آت به معنی اسب، یلا ( صفت ) )، به معنی چابک، نامی، ( اَعلام ) پادشاه هون ها [، میلا ...
پسر
ترکی، فارسی
تاریخی و کهن سوزان
دارای حرارت و گرمای بسیار زیاد، ( در قدیم ) ( به مجاز ) سرشار از اندوه و اشتیاق، سوزاننده
دختر
فارسی مهبد
نگه دارنده ماه، سرور ماه، کنایه از کسی که زیباییش از ماه بیشتر است، مهبود، ( = مهبود )، کناییه از ک ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ترمه
نوعی پارچه با نقش های بته جقه یا اسلیمی، نوعی پارچه ( قیمتی ) از جنس کرک، پشم، یا ابریشم با نقش های ...
دختر
فارسی فریناز
زیباروی دارای ناز و شکوه، [فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، ناز= کرشمه و غ ...
دختر
فارسی خجسته
مبارک، سعادتمند، خوشبخت، گل همیشه بهار، فرخنده، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در دستگاه نوا، کامروا، ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت، گل، هنری هومان
هومن، دارنده ی روح خوب و نیک اندیش، از شخصیت های شاهنامه، ( = هومن )، نام پسر ویسه برادر پیران و از ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن بهبود
پیشرفت تدریجی، حرکت رو به بهتر شدن، تندرستی، سلامت، درست شدن، درستی، اصلاح
پسر
فارسی شیلان
درخت عناب، مهمانی، سور، غذا، ( در قدیم ) ( در گیاهی ) ( = چیلان )، طعام، چیلان، عناب
دختر
فارسی، مغولی
تاریخی و کهن، طبیعت نیکو
خوب، گران بها، درست، پسندیده، شایسته، زیبا، ( در قدیم ) دلپسند، مطبوع، ارزنده، گران، صحیح، شخص زیبا ...
دختر
فارسی روشن
درخشان، بینا، شاد، مسرور، درست کار، معتمد، دارای نور، تابنده، ( به مجاز ) آگاهِ با بصیرت، تابان
دختر
فارسی فرزان
فرزانه، خردمند، عاقل، حکیم، دانش، استواری، فرزانه خردمند
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آراسته
آن که دارای صفت های خوب اخلاقی است، آنچه آرایش شده و زینت و زیور داده شده است، منظم، ( صفت مفعولی ا ...
دختر
فارسی، پهلوی شاهو
آن که چون شاه بزرگ و شکوهمند است، مروارید شاهوار و نفیس، کوتاه شده ی شاهوار، ( اعلام ) نام کوهی در ...
پسر
فارسی
طبیعت دلاور
شجاع و جنگجو، ( در قدیم ) گستاخ، شجاع
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شاهپور
شاپور، پسر شاه، شاهزاده، ( = شاپور )
پسر
فارسی
تاریخی و کهن نورسته
تازه روییده، ( به مجاز ) جوان، تازه بالغ شده
دختر
فارسی
طبیعت ماه صنم
ترکیب دو اسم ماه و صنم ( زیبا و دلبر )، از نام های مرکب، ماه و صنم، ماه ( فارسی ) + صنم ( عربی ) دل ...
دختر
فارسی، عربی
کهکشانی سوفیا
عاقل، خردمند، دانشمند، فرزانه، پیروان تصوف، ( اَعلام ) ( = صوفیه ) پایتخت بلغارستان، سوفیه نام پایت ...
دختر
یونانی، فارسی صبری
صبور و شکیبا، ( صبر، ی ( پسوند نسبت ) )، منسوب به صبر
دختر
فارسی، عربی گل افشان
گل ریزنده، افشاننده گل، گل پاشیدن، ( در قدیم ) افشاننده ی گل یا ریزنده ی گل، گل فشان
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، گل روشنا
روشن، روشنایی، نور، جای روشن، آشنا
دختر
فارسی داور
آن که میان دو نفر به عدالت حکم کند، ( به مجاز ) خداوند، حَکَم، ( در حقوق ) قاضی، پادشاه، حاکم، از ن ...
پسر
فارسی دیاکو
نام نخستین پادشاه ایران از سلسله ی ماد، ( اَعلام ) ( = دیا اکو )، پسر فرورتیش، نخستین شاه ایران [حد ...
پسر
کردی، فارسی
تاریخی و کهن مانا
ماندنی، جاوید، پایدار، همانند، ( صفت از ماندن )، ( در پهلوی ) مانند و مانند بودن، ( در پهلوی ) به م ...
دختر، پسر
فارسی سارو
نام پرنده ای سیاه رنگ در هندوستان که مانند طوطی سخن گو است، طوطی، ( = ساروک ) نام پرنده ای سیاه رنگ ...
پسر
ترکی، کردی، فارسی، آشوری
پرنده پریدخت
دختر پری چهره، ( به مجاز ) زیبارو، ( پری، دخت = دختر )، دختر پری، نام دختر پادشاه چین که سام پسر نر ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن نواب
عنوانی که به شاه زادگان دوره صفوی و قاجار داده می شد، ( در قدیم ) در دوره ی صفوی و قاجار عنوانی که ...
پسر
عربی، فارسی
تاریخی و کهن شرمین
محجوب، با حُجب و حیا، خجالت زده، ( در قدیم ) شرمگین، با حجب و حیا، با شرم، با حیا
دختر
فارسی
تاریخی و کهن نوذر
از شخصیت های شاهنامه، نام فرزند منوچهر پادشاه کیانی، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) نام پسر منوچهر یکی ا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن فرزام
لایق، درخور، شایسته، سزاوار
پسر
فارسی باربد
بزرگی و منزلت، نام نوازنده نامدار دربار خسروپرویز پادشاه ساسانی، [ ( بار = رخصت، اجازه، بد/ badـ/ و ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن امیرسالار
ترکیب دو اسم امیر و سالار ( فرمانروا و رهبر )، امیر و پادشاه سپهسالار، حاکم سپهبد، فرمانده ی صاحب ا ...
پسر
فارسی، عربی آرمینا
منسوب به آرمین، دختر همیشه پیروز، بانوی مقتدر، الهه زیبایی، ( آرمین، ا ( پسوند نسبت ) )، ( اَعلام ) ...
دختر
فارسی برسام
آتش بزرگ، بالاترین سوگند، ( اَعلام ) ) از نام های شاهنامه، ) فرزند بیژن فرمانروای سمرقند که با یزدگ ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آرشا
مقدس، ( =آردا، ārdā )، آردا
پسر
فارسی صبورا
بردبار، شکیبا، صبور، ا ( الف نسبت یا تعظیم ) )، به معنی بردبار
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی مسیحا
لقب حضرت عیسی ( ع )، ( مسیح ) [در قرآن مجید کلمه «مسیح» آمده و الحاق حرف «ا» در پایان کلمه مسیح از ...
پسر، دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی لاوین
نوازشگر، آواز خواندن همراه با نوازش، ( اَعلام ) نام یکی از مناطق مرزی غرب ایران، نام منطقه ای مرزی ...
دختر
کردی، فارسی فرنیا
دارای جد و نیای باشکوه، اصیل، ( فر = ( در قدیم ) ( به مجاز ) مایه ی جلال و شکوه، نیا = پدربزرگ، جد ...
دختر
فارسی آرتمیس
نام یکی از الهه های یونانی، نام نخستین زن دریانورد ایرانی، گوینده ی راستی، ( معرب از یونانی )، ( اَ ...
دختر
فارسی، یونانی
تاریخی و کهن راستین
راستی، حقیقی، واقعی، ( در قدیم ) راست قامت، در نهایت صداقت و درستی
پسر
فارسی، عربی