اسم فارسی - صفحه 7
منسوب به آتش، آتشین، ( به مجاز ) زیبارو، ( آتر = آتش، ین ( پسوند نسبت ) )، ( اَعلام ) ( در دوره ی ه ...
دختر
فارسی پیروز
مبارک، فاتح، خجسته، کامیاب، خوشحال، ( = فیروز )، غلبه کننده بر حریف در جنگ یا مسابقه، فرخنده، ( در ...
پسر
فارسی امیرکیان
ترکیب دو اسم امیر و کیان ( فرمانروا و پادشاهان )، امیر پادشاهان، پادشاه پادشاهان، امیر و پادشاه بزر ...
پسر
فارسی، عربی شهین دخت
دخترِ شاهزاده، ( مجاز ) دخترِ بلند مرتبه و عالی مقام، ( شهین، دخت = دختر )
دختر
فارسی آناهید
آناهیتا، الهه پاکی، بی آلایش، الاهه پاکی، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صو ...
دختر
اوستایی، فارسی
طبیعت، کهکشانی مه جبین
پری رخسار، پریرو، خوبرو، زهره جبین، ( به مجاز ) دارای پیشانی سفید و زیبا، زیباروی، مه ( فارسی ) + ج ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، کهکشانی سانیار
دارای عزت و قدرت و کیفیت، حامی و پشتیبان، ( سان = کیفیت، چگونگی، قدرت، عزت، یار ( پسوند دارندگی ) ) ...
پسر
فارسی، کردی ماه طلعت
ترکیب دو اسم ماه و طلعت ( زیبا و چهره )، ماه سیما، ماه چهره، ( به مجاز ) زیبارو، ماه ( فارسی ) + طل ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، کهکشانی کامیاب
( مجاز ) آن که به خواست و آرزویش رسیده است، پیروز، موفق، آن که به خواست و آرزویش رسیده باشد
پسر
فارسی آیسانا
همچون ماه، ماه وش، ( مجاز ) زیبارو، ( ترکی ـ فارسی ) ( آی = ماه، سان ( پسوند شباهت )، ا ( اسم ساز ) ...
دختر
ترکی، فارسی
طبیعت، کهکشانی مروا
تفأل، فال نیک، دعای خیر، ( در قدیم ) فال خوب در مقابلِ مرغوا، پهلوی فال نیک و دعای خیر
دختر
فارسی هوشمند
باهوش، زرنگ، هوشیار، خردمند، ( هوش، مند ( پسوند دارندگی و اتصاف ) )، صاحب هوش، عاقل، بخرد، دارای هو ...
پسر
فارسی مرس ده
ملکه، ( مجاز ) زیبا، با طراوت و خرم، محل روئیدن راش، [مِرس = نام درختی، راش ( فاگوس سیلواتیکا )، ده ...
دختر
فارسی
طبیعت مدیا
سرزمین ماد، نام زن آخرین پادشاه ماد، ( اَعلام ) ) نام یونانی ایات جبال یا عراق عجم که نواحی آن عبار ...
دختر
فارسی، یونانی
تاریخی و کهن پری گل
زیبا چون گل و پری، گل رویی چون فرشته، گل رویی چون پری و فرشته
دختر
فارسی
طبیعت، گل آرتان
نام برادر داریوش و پسر ویشتاسپ، افزایش یابنده، افزوده، نام برادر داریوش پادشاه هخامنشی و پسر ویشتاسب
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رامش
شادی و طرب، عیش و خوشی، سرود و نغمه، امن و آسودگی، ( در قدیم )، سرود، نغمه، امن، آسودگی، شادی، خوشی ...
دختر
فارسی عرفانه
منسوب به عرفان، ( عرفان، ه ( نسبت ) )، ( عربی ـ فارسی ) ( عرفان + ه ( نسبت ) )، منسوب به عرفان عرفا ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی آیتک
ماه تنها، ماه بی همتا، ( مجاز ) زیبارو، ( ترکی ـ فارسی )، مانند ماه
دختر
ترکی، فارسی
طبیعت، کهکشانی مه یاس
ماهی که چون گل یاس است، یاسی که چون ماه است، ( به مجاز ) زیباروی و با طراوت، ( مَه = ماه، یاس )، زی ...
دختر
فارسی
گل، کهکشانی الماس
سخت ترین ماده ی طبیعی است و کاربردهای تزیینی و صنعتی دارد، ( مجاز ) شمشیر، ( از یونانی )، ( در مواد ...
دختر، پسر
فارسی، یونانی
طبیعت دارا
دارنده، ثروتمند، از نام های پروردگار، داریوش سوم از پادشاهان ایران، برخوردار از چیزی یا در اختیار د ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن موژان
( چشم ) خمار و پرکرشمه، گل نرگس نیم شکفته، چشم خواب آلوده، ( = موجان ) ( در قدیم ) خمار، پر کرشمه ( ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل شهزاد
شاهزاده، از نسل شاه، فرزند شاه یا از نسل شاه، عنوان برای امامزاده ها، عنوان برای امازاده ها، عنوانی ...
دختر
فارسی سلینا
سلین، ( سَلین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سَلین، به فتح سین، مرکب از سلین ترکی بعلاوه پسوند نسبت ...
دختر
ترکی، فارسی شینا
شنا و آب ورزی، شناوری، سعی و کوشش، جِد و جَهد، شیناب، سعی و کوشش و جِد و جَهد، سعی و کوشش جد وجهد
دختر
فارسی هانیا
هانی، مسرور و شاد، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به هانی، مؤنث هانی، مادر مهربان و دلسوز
دختر
فارسی، عربی ارشان
آرشان، دلیر، دلاور، نام پسر اردشیر دوم، درست، ) نام پسر ارته باز که یونانیان وی را «آرسنیس» نوشته ا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن مارینا
دارنده هرچیز ارزشمند، دارنده ی هر چیز ارزشمند، جویبار، آب
دختر
فارسی، ارمنی سامین
منسوب به سام، آتش، ( سام، ین ( پسوند نسبت ) )، ( سام )، نام روستایی در نزدیکی همدان
پسر
فارسی پریرخ
که رویی چون پری دارد، پریچهره، زیبا روی، خوبروی، پری چهر، زیبا رو
دختر
فارسی کیخسرو
پادشاه بزرگ و والامقام، پادشاه عادل، نام پادشاه سوم از سلسله کیان، ( در پهلوی ) «کی نیک نام»، ( اَع ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن دل افروز
مایه ی شادی و خوشی دل، محبوب و خوشایند، شاد و خرم، معشوق، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) دل افروز فرخ پی ...
دختر
فارسی پارمین
تکه یا قطعه ای از بلور، نام همسر داریوش پادشاه هخامنشی، ( پار، مین )، ( اَعلام ) نام زنِ داریوش، ( ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن فریال
زیباروی، خوش صدا، نام پرنده ای، دارای اندام و هیکل باشکوه
دختر
عربی، فارسی
پرنده طهمورث
تهمورث، ( = تهمورث )، از شخصیتهای نام پسر هوشنگ پادشاه پیشدادی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ماه پسند
کسی که پسندیده و مورد قبول ماه باشد، ( مجاز ) زیباروی چون ماه، ( ماه، پسند = جزء پسین بعضی از کلمه ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی ناردانه
دانه ی انار، ( مجاز ) اشک خونین، دانه انار
دختر
فارسی
طبیعت السانا
مثل ایل، مثل مردم ایل و شهر و ولایت، چون خویشان، اصیل، خانواده دار، ( ترکی ـ فارسی ) [ال = آل، شهر ...
دختر
ترکی، فارسی ماه رخسار
ماهرو، زیبارو، ماه چهر
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی ترنج
نام گیاهی ( بالنگ )، مرکّب از طرح های اسلیمی و گل و بوته ای در میان قالی و قالیچه، ( در گیاهی ) بال ...
دختر
فارسی
طبیعت ابریشم
رشته ای که از تارهای پیله برای دوختن و بافتن سازند، حریر، نوعی ساز زهی، ( پهلوی )، ( در گیاهی ) گلی ...
دختر
فارسی، پهلوی، عبری
طبیعت الیکا
هل، قاقله ی صغار، شکوفه، ( سنسکریت )، هیل [= هِل، دانه ی معطر گیاهی از تیره ی زنجبیلی ها]، ( در هند ...
دختر
مازندرانی، عربی، سانسکریت، فارسی
طبیعت درناز
زیبارو و گران بها، ( در= مروارید، لؤلؤ، ناز = زیبا و قشنگ ) ( به مجاز ) زیبا رو و گران بها، در ( عر ...
دختر
فارسی، عربی نوبهار
آغاز فصل بهار، گل و شکوفه ی تازه روییده، ( در قدیم ) سبزه ی نو رسته، نو بهار ( از سنسکریت ) ( در قد ...
دختر
فارسی
طبیعت مهستی
ماه خانم، ماه بانو، ( فارسی ـ عربی ) ( مَه = ماه، ستی = مخفف سیدتی )، ( اَعلام ) مهستی گنجوی [قرن ه ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، کهکشانی شهسوار
سوار دلاور، چالاک و ماهر در اسب سواری، ( = شاه سوار )، ماهر در سوارکاری، ( در قدیم ) ( به مجاز ) شخ ...
پسر
فارسی نیکتا
خوب، نیکو، مانند نیک، ( نیک، تا = نظیر، مانند، لنگه )، نظیر نیک، بسان نیک، ( نیک + تا = نظیر
دختر
فارسی مهدیسا
مهدیس، مانند ماه، ( مَهدیس، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مَهدیس، ( مَهدیس + ا ( پسوند نسبت ) )، منس ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی افشان
افشاننده، پریشان، پراکنده، آشفته، پاشان، ریزنده، آشفته و پریشان چنان که زلف، ( در گیاهی ) ویژگی ریش ...
دختر
فارسی بهشته
بهشت، ( مجاز ) زیبارو، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به بهشت، ( بهشت + ه ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی
مذهبی و قرآنی روزا
تابنده، زیبا، ( روز، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به روز، ( به مجاز ) تابنده و زیبا، ن، ک، روژا
دختر
فارسی
طبیعت باراد
غیرتمند و غیور، جوانمرد، نیرومند، ( اَعلام ) نام پسر کسی که در زمان شاپور اول می زیسته و نام او در ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن انوش
جاویدان، بی مرگ، بی مرگ و جاویدان، باظرافت، جاودان
پسر
فارسی مرمر
نوعی سنگ آهکی و سخت، ( مجاز ) سفید چهره و زیبا، ( در علوم زمین ) نوعی سنگ دگرگون شده ی آهکی که به ع ...
دختر
فارسی
طبیعت آرتینا
آرتین، ا ( پسوند اسم ساز ) )، منسوب به آرتین، و
دختر
فارسی فرنام
بهترین نام، بالاترین نام، دارای نام باشکوه و زیبا، نام یکی از سرداران شاپور
پسر
فارسی
تاریخی و کهن فرداد
مولود با شکوه، زاده با شکوه و جلال، زاده ی با شأن و شکوه و شوکت، داده شکوه و جلال
پسر
فارسی سپهدار
فرمانده سپاه، سپهسالار، فرمانروا، پادشاه
پسر
فارسی آصفه
آصف، بادتدبیر و خردمند، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به آصف، ه آصف، ( منسوب به آصف )، مونث آصف، مشاور ...
دختر
فارسی، عربی شاینا
شاهدانه
دختر، پسر
فارسی کاروان
گروه مسافرانی که باهم سفر می کنند، [مجاز] چیزی که اجزای آن به دنبال هم می آید، گروه مسافرانی که با ...
پسر
فارسی گیلدا
پرورش یافته مردم گیل ( گیلان )، ( گیل = قوم ساکن گیلان، دا = دادن، آفریدن، ساختن ) ( به مجاز ) پرور ...
دختر
فارسی، گیلکی، ارمنی دایانا
زیبا و گرانمایه مانند زر سرخ، ( دایا ( زر سرخ و طلا )، پسوند اسم سازِ ( نا ) )، به معنی مثل زر سرخ، ...
دختر
فارسی، یونانی فرهود
کودک پرگوشت و خوب صورت، مرد درشت اندام، پرهود، فلزی که رنگ آن به علت حرارت دگرگون شد است
پسر
عربی، فارسی چمن
سبزه زار، مرغزار، زمین سبز و خرم، ( در قدیم )، باغ و بوستان مرغزار، ( در گیاهی ) نام گیاهی از تیره ...
دختر
فارسی
طبیعت گل دانه
بذر گل، آنکه ویژگی گل شدن دارد، ( مجاز ) زیبا و لطیف، ( گل، دانه = بذر )، بذرِ گل، ( به مجاز ) آن ک ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل محمد نوید
ترکیب دو اسم محمد و نوید ( ستوده و خبر خوش )، از نام های مرکب، ا محمّد و نوید
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی پیروزه
فیروزه، سنگ معدنی گران بها، ( = فیروزه )، در اوستا لقب هوشنگ پسر سیامک پادشاه داستانی ایران، عنوان ...
دختر، پسر
فارسی
طبیعت نوا
ناله، نغمه، وسایل زندگی، روزی، یکی از مقام های اصل موسیقی، صدای موسیقیایی، ( در موسیقی ایرانی ) یکی ...
دختر
فارسی ایل ناز
افتخار ایل، نازنین ایل، ( ایل، ناز = افتخار، نوازش، زیبا )، مورد نوازش ایل، ایل ( ترکی ) +ناز ( فار ...
دختر
ترکی، فارسی سرور 2
آن که مورد احترام است و نسبت به دیگران سمت بزرگی دارد، آنکه مورد احترام است و نسبت به دیگری یا دیگر ...
پسر
فارسی مهدخت
ماه دخت، دختر ماه، ( مَه = ماه، دخت = دختر ) ( = ماه دخت )، ( مَه = ماه + دخت = دختر ) ( = ماه دخت ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی محمد مهیار
ترکیب دو اسم محمد و مهیار ( ستوده و ماهیار )، از نام های مرکب، ا محمّد و مهیار
پسر
فارسی، عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی، کهکشانی دردانه
عزیز، سوگلی، مروارید درون صدف، بسیار گرامی، ( به مجاز ) بسیار محبوب و گرامی، عزیزکرده، ناز پرورده، ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت نجما
منسوب به نجم، ( مجاز ) زیبا و درخشان مثل ستاره، ( عربی ـ فارسی ) ( نجم = نام سوره ی پنجاه و سوم از ...
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی، کهکشانی ثمینا
منسوب به ثمین، گران بها، ( عربی ـ فارسی ) ( ثمین، الف نسبت ) منسوب به ثمین، ثمین ( عربی ) + ا ( فار ...
دختر
فارسی، عربی گلین
به رنگ گل سرخ، ( مجاز ) زیبا و شاداب، عروس، ( در ترکی ) /galin/ عروس
دختر
ترکی، فارسی
طبیعت، گل شیده
آفتاب، درخشان، درخشنده، ( به مجاز ) زیبارو، نام پسر افراسیاب، ( شید= خورشید، ه ( پسوند نسبت ) )، من ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت، کهکشانی ماه تابان
ترکیب دو اسم ماه و تابان ( زیبا و روشن )، آن که چهره اش مثل ماه تابان است، ( به مجاز ) زیبارو، ماه ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی محمد سپهر
ترکیب دو اسم محمد و سپهر ( ستوده و آسمان )، ( عربی ـ فارسی ) از نام های مرکب، ا محمّد و سپهر
پسر
فارسی، عربی
طبیعت شادمان
شاد، خوشحال و مسرور، ( در حالت قیدی ) با شادی و خوشحالی، شادمانه، خوشحال، مسرور، نام برادر شیرویه، ...
پسر
فارسی امیرعرشیا
ترکیب دو اسم امیر و عرشیا ( فرمانروا و ملکوتی )، از نام های مرکب، ( امیر و عرشیا
پسر
فارسی، عربی افرا
( به مجاز ) خوش قامت و زیبا، کلمه تحسین به معنی آفرین، مرحبا، نام نوعی درخت، ( در گیاهی )، درختی از ...
دختر
فارسی
طبیعت گوهرشاد
ترکیب دو اسم گوهر و شاد ( سنگ های قیمتی و خوشحال )، ( به مجاز ) آن که ارزشمند و ارجمند و خوشحال است ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت فهمیده
باشعور، خردمند، عاقل، فهیم، لبیب، هوشیار، ( صفت فاعلی از فهمیدن )، دارای فهم، دانا، ( در حالت قیدی ...
دختر
فارسی، عربی مه بانو
سرور بانوان، بزرگ زنان، بانوی بانوان
دختر
فارسی الیار
دوست و رفیق ایل، ( ترکی ـ فارسی ) یار و یاور ایل، یار شهر و ولایت، یاور خویشان، نام یکی از پهلوانان ...
پسر
فارسی نیلیا
به رنگ نیلی، منسوب به نیلی، ( نیلی، ا ( پسوند نسبت ) )، ( سنسکریت ـ فارسی ) ( نیلی + ا ( پسوند نسبت ...
دختر
فارسی، سانسکریت گیلان
سرزمین گیل ها، ( گیل = قوم ساکن گیلان، ان ( پسوند مکان ) ) سرزمین گیل ها
دختر
فارسی
طبیعت ارژنگ
نام کتاب مانی که دارای نفش و نگار بود، ( به مجاز ) نقش و نگار، ( اَعلام ) ) ( = ارتنگ ) نام کتاب مص ...
پسر
فارسی یگانه زهرا
ترکیب دو اسم یگانه و زهرا ( بی همتا و درخشنده روی )، از نام های مرکب، یگانه و زهرا، زهرای یگانه و ب ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی نوشاد
نام شهری که زیبارویان آن معروف بوده اند، ( به مجاز ) جوان نورسته ی شاداب، ( اَعلام ) نام شهر یا موض ...
پسر، دختر
فارسی آمیتیس
نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) شاهدخت ایرانی دختر هووخشتر ( شاه ماد ) و نوه ی کیاکسار پ ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن اوستا
نام کتاب مقدس زرتشتیان، اساس، بنیاد، پناه، یاوری، ( اَعلام ) ) کتاب مقدس ایرانیان باستان و زرتشتیان ...
پسر
فارسی، اوستایی، پهلوی
مذهبی و قرآنی رسا
بلیغ، واضح، کنایه از شخص رشید و خوش قد و قامت، ویژگی صدایی که به وضوح قابل شنیدن است، موزون و بلند، ...
پسر
فارسی نارگل
گل انار، ( گلنار )
دختر
فارسی
طبیعت، گل ملورین
در بلورین، رویه شفاف، در بعضی از مناطق سیستان و بلوچستان به معنی دانه مروارید و مروارید سیاه می باش ...
دختر
فارسی
طبیعت گل صبا
زیبا و لطیف و خوشایند، گل یا شکوفه ای که نسیم صبا با خود می برد
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، گل مهزاد
بزرگ زاده، شاهزاده، زاده ماه، زیبا، ( = مِهزاده )
دختر، پسر
فارسی