اسم فارسی - صفحه 9
دارنده ی اسب آماده، نام پدر داریوش بزرگ پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) نام پسر لهراسب پادشاه کیان که خو ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن امیرشایان
ترکیب دو اسم امیر و شایان ( پادشاه و شایسته )، پادشاه و امیر لایق و شایسته، حاکم و سردار در خور و س ...
پسر
فارسی، عربی آیتن
ماه بدن، ماه پیکر، برابر با ماه، ( به مجاز ) زیبارو، به معنی ماه بدن، آی ( ترکی ) + تن ( فارسی ) مه ...
دختر
ترکی، فارسی
کهکشانی نکیسا
نام موسیقیدان مشهور در زمان خسرو پرویز پادشاه ساسانی، ( = نگیسا ) ( اَعلام ) [قرن میلادی] نام یکی ا ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن دنا
نام قله ای معروف از رشته کوه های زاگرس در استان فارس، ( اَعلام ) ) قسمتی از کوهستان شمال غربی فارس ...
دختر
فارسی
طبیعت گل بوته
گل، ( به مجاز ) محبوب و معشوق، ( به مجاز ) خوب و دوست داشتنی، گل و بته، بوته گل
دختر
فارسی
طبیعت، گل آرمینه
منسوب به آرمین، ( آرمین، ه/، e/ ( پسوند نسبت ) )، ( آرمین + ه/، منسوب به آرمین آرمین، ارمنی، دختر ا ...
دختر
فارسی، ارمنی جهاندار
خداوند، نگهبان جهان، پادشاه، ( به مجاز ) بزرگ و قدرتمند، جهان دارنده، مدبرِ امور جهان، ( اَعلام ) ش ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن مزدک
آورنده آیین مزدکی در زمان پادشاهی قباد که به دستور انوشیروان او و پیروانش را کشتند، ( = مژدک ) ( اَ ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن انوشه
جاویدان، شادمان، خوشحال، از شخصیتهای شاهنامه، جاوید، باقی، پایدار، ( در حالت قیدی ) به طور همیشگی، ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن مادیار
یاور و کمک کننده مادر، ( ماد = مادر، یار = کمک کننده، یاور، مددکار ) یاور و کمک کننده مادر، مددکار ...
پسر
فارسی امیرارشیا
ترکیب دو اسم امیر و ارشیا ( پادشاه و تخت و اورنگ پادشاهان )، حاکم و پادشاه درست کردار، امیر درستکار
پسر
فارسی، عربی مهرک
شبیه به خورشید، ( به مجاز ) زیبارو، ( مِهر = خورشید، ک/ ak ـ/ ( پسوند شباهت ) )، ( مِهر = خورشید + ...
دختر، پسر
فارسی محمد آرین
ترکیب دو اسم محمد و آرین ( ستوده و آریایی )، از نام های مرکب، ا محمّد و آرین
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی شیرویه
از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی، شکوهمند، شجاع و دلیر، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) ) پهلوان ای ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن مهیاد
تداعی گر بزرگی، کسی که زیبایی او یاد آور ماه است، دارای چهره ای زیبا چون ماه، ( مِه = مِهتر، بزرگتر ...
پسر
فارسی روح افزا
آنچه به روان انسان شادابی و طراوت می بخشد، جانبخش، مفرح، گوشه ای در موسیقی ایرانی
دختر
فارسی، عربی
هنری ایمانه
منسوب به ایمان، باور، گرایش، اعتقاد، ( ایمان، ه ( پسوند نسبت ) )، م ایمان
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی ماه پیکر
آن که پیکری زیبا مانند ماه دارد، ( به مجاز ) معشوق زیبا، صفت آن که پیکرش مانند ماه زیبا و دل انگیز ...
دختر
فارسی
کهکشانی محمد آرتین
ترکیب دو اسم محمد و آرتین ( ستوده و پاک )، از نام های مرکب، ک محمّد و آرتین
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی آینه
شیشه تصویرنما، آیینه، ( = آیینه و آئینه )
دختر
فارسی امیدوار
آرزومند، متوقع، منتظر، ویژگی آن که احساس دلگرم کننده نسبت به برآورده شدنِ خواسته هایش دارد، یا آن ک ...
پسر
فارسی گلشکر
( به مجاز ) لب گلگون معشوق، گل زیبارو، [گل، شکر= ( در قدیم ) ( به مجاز ) لب معشوق، زیبارو]، گلِ زیب ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل فرینا
مهرورز، مهربان، دلبر، ستایش، بخشش، با شکوه، شکوهمند
دختر
فارسی فاطمه نورا
ترکیب دو اسم فاطمه و نورا ( رانده شده از آتش و نورانی )، از نام های مرکب، ز فاطمه و نورا، فاطمه ی ن ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی فاطمه یاس
ترکیب دو اسم فاطمه و یاس ( رانده شده از آتش و گلی خوشبو )، از نام های مرکب، فاطمه و یاس
دختر
فارسی، عربی
گل، مذهبی و قرآنی رامینا
منسوب به رامین، دختر خوشحال و با نشاط، ( رامین، الف ( نسبت ) )، دخترِ طربناک، ( رامین + الف ( نسبت ...
دختر
فارسی، آشوری پری سیما
فرشته رو، زیبا مثل پری، ( به مجاز ) زیباروی، ( = پری چهر )، پری ( فارسی ) + سیما ( عربی ) پریچهره، ...
دختر
فارسی، عربی رامبد
نگهبان آرامش، آرامش دهنده، ( رام، بد /، bod/ ( پسوند نگهبان و مسئول ) )، رئیس رامشگران، ( رام + بد ...
پسر
فارسی هونیا
دارای نیای خوب، نیکوتبار، نیک نژاد، ( هو = خوب، نیا )، ( در پهلوی ) ( = هونیاک ) به معنی خوب نیا، د ...
دختر
فارسی، کردی محمد پوریا
ترکیب دو اسم محمد و پوریا ( ستوده و بسیار دارنده )، از نام های مرکب، ا محمّد و پوریا
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی نیک زاد
پاک نژاد، زاده نیکی ها، پاک سرشت، پاک گوهر
پسر
فارسی
تاریخی و کهن محمد نیکان
ترکیب دو اسم محمد و نیکان ( ستوده و نیک )، از نام های مرکب، ا محمّد و نیکان
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی آلینا
زیبا و سرخ روی
دختر
فارسی وفادار
با وفا، آن که یا آنچه به تعهد، دوستی و عشق پای بند باشد
پسر
فارسی، عربی دیدار
ملاقات، دیدن یکدیگر، دیدن، مشاهده، ( به مجاز ) چهره، روی و چشم، صورت
پسر، دختر
فارسی
تاریخی و کهن هیربد
آموزگار، معلم، شاگرد، آموزنده، پیشوای دینی در دین زرتشتی، رئیس آتشکده، ( اَعلام ) نام دانایی پاکدل ...
پسر
فارسی، اوستایی کاووس
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیقباد پادشاه کیانی، ( = کیکاووس )، کیکاووس
پسر
فارسی
تاریخی و کهن یاسمینا
منسوب به یاسمین، گلی خوشبو، ( یاسمین، ا ( پسوند نسبت ) ) منسوب به یاسمین، یاسمین و یاسمن، یاس و مین ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل پریان
منسوب به پری، فرشتگان، ( به مجاز ) زیبا، پری ها
دختر
فارسی جانا
خطاب به کسی که مانند جان عزیز باشد، ای جان، ای عزیز، عزیزا، محبوبا
دختر
فارسی فرنود
برهان و دلیل، [از برساخته های دساتیر ـ برهان چ معین]، برهان، دلیل
پسر
فارسی افروزه
افروز، شهاب، تابان و سوزاننده، آنچه بدان آتش گیرانند، آتش گیره
دختر
فارسی ارشک
شاه سلسله ی هخامنشی، پسر و جانشین اردشیر سوم، مؤسس خاندان اشکانی، بزرگ مرد، ( اَعلام ) ) شاه سلسله ...
پسر
فارسی، پارتی
تاریخی و کهن دالیا
گل کوکب، نوعی از گلِ کوکب، نام گلی است
دختر
فارسی
طبیعت، گل بارمان
شخص محترم و لایق دارای روح بزرگ، شخص محترم و لایقِ دارای روح بزرگ، ( اَعلام ) ) از سرداران تورانی د ...
پسر
کردی، فارسی
تاریخی و کهن محمد کیا
ترکیب دو اسم محمد و کیا ( ستوده و پادشاه )، از نام های مرکب، ا محمّد و کیا، کسی که در عظمت و بزرگی ...
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی امیرکسرا
ترکیب دو اسم امیر و کسرا ( فرمانروا و خسرو )، از نام های مرکب، امیر و کسری
پسر
فارسی، عربی محمد نیما
ترکیب دو اسم محمد و نیما ( ستوده و نامور )، از نام های مرکب، ا محمّد و نیما
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی فرهمند
دارای شکوه و وقار، ( به مجاز ) خردمند و دانا، نورانی و با شکوه، دارای فر، دارای شکوه و نور خیره کنن ...
پسر
فارسی پریچهره
آن که چهره ای زیبا چون پری دارد، زیبا رو، ( = پری چهر )
دختر
فارسی آرشاویر
مرد مقدس، نام هفتمین پادشاه اشکانی، مرد نرمنش، ( اَعلام ) هفتمین پادشاه اشکانی ایران که شاید همان ف ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن گلریز
دارای نقش گل به ویژه گل سرخ، گل ریختن بر جایی یا بر سر و پای کسی، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در د ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل، هنری کارینا
چهارمین سرزمین از سرزمین های تابعه ی پارت، ( اَعلام ) چهارمین سرزمین از سرزمین های تابعه ی پارت که ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن دانیار
دارنده ی دانش و آگاهی، [ ( دان ( بن مضارع ) = دانستن ) ( به مجاز ) آگاهی و دانش، یار ( پسوند دارندگ ...
پسر
فارسی همیلا
نام یکی از شخصیت های زن در داستان «خسرو و شیرین» نظامی، ( اَعلام ) نام یکی از ندیمه های شیرین در خس ...
دختر
فارسی آرسان
نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی، ( اعلام ) نام پسر اردشیر که از زنان غیر عقدی وی بود
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سنبل
نام گلی خوش بو، ( در گیاهی ) گلِ خوشه ای بلند، به هم فشرده و معطر به رنگهای قرمز، آبی، سفید و زرد، ...
دختر
عربی، فارسی
طبیعت، گل ژوبین
نوعی نیزه کوچک با سر دو شاخه و نوک تیز، نام پسر پیران، ژوپین، زوبین، نیزه ی کوچک که در جنگهای قدیم ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن محمد مهراد
ترکیب دو اسم محمد و مهراد ( ستوده و جوانمرد )، از نام های مرکب، ا محمّد و مهراد
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی دلناز
نوازشِ دل، دلنواز، مایه نوازش و آرامش دل، موجب فخر و مباهات دل، زیبا، ( دل، ناز = نوازش )، ( دل + ن ...
دختر
فارسی فرگل
دارای شکوه و زیبایی گل، نوعی پیراهن [برخاسته از فرنگ] که خوشایند و زیبنده و شکوه افزا بوده ( است )
دختر
فارسی
گل محمد ارشیا
ترکیب دو اسم محمد و ارشیا ( ستوده و تخت پادشاهی )، از نام های مرکب، ا محمّد و ارشیا
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی امیر همایون
ترکیب دو اسم امیر و همایون ( فرمانروا و خجسته )، امیر فرخنده و خجسته، پادشاه و حاکمی که دارای تاثیر ...
پسر
فارسی، عربی اردیبهشت
نام دومین ماه از سال خورشیدی، نام سومین روز از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته ای که نماینده پ ...
دختر
فارسی
طبیعت دلیر
شجاع، دارای جرأت و جسارت، ( در قدیم ) گستاخ، بی پروا
پسر
فارسی
تاریخی و کهن فرین
( به مجاز ) دارای شکوه و جلال، با شکوه، ( فر= شکوه و جلال، ین ( پسوند نسبت ) )، تابه ای از سفال برا ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن اورنگ
تخت پادشاهی، ( به مجاز ) فر و شکوه، ( در قدیم ) تخت و سریر ( پادشاهی )، ( به مجاز ) فر، شأن، شکوه، ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن توران دخت
دختر توران، نام دختر خسرو پرویز، ( توران، دخت = دختر )، دختر تورانی، ( اَعلام ) نام دختر خسرو پرویز ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن ارشین
دوست ترین، دوست داشتنی، نام یکی از شاهدخت های با درایت هخامنشی، ( اَعلام ) نام یکی از شاهدخت های هخ ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن سرفراز
سر افراز، سربلند، با عزت، بلند مرتبه، ( مخففِ سر افراز )
پسر
فارسی شاداب
با طراوت، تازه، شاد، مسرور، شادان
دختر
فارسی زرین دخت
دختری از جنس زر، زیبا، ( = زری دخت )، زری دخت، مرکب از زرین ( طلایی یا از جنس زر ) + دخت ( دختر )
دختر
فارسی گران ناز
دارای ناز و زیبایی فراوان، ( به مجاز ) جذاب، دارای ناز، کرشمه و غمزه ی فراوان، دارنده ی قشنگی و زیب ...
دختر
فارسی گرد آفرین
گرد آفرید، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر گژدهم از مرزداران ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی، فرم ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن مهروش
مانند خورشید، ( به مجاز ) زیبا رو، ( مهر= خورشید، وش ( پسوند شباهت ) )، مثل خورشید، ( مهر = خورشید ...
دختر
فارسی
کهکشانی سیرانوش
خوشنودی و رضایت مندی جاودان، [سیر ( در پهلوی ) راضی و خشنود، انوش= جاویدان]، ( سیر در پهلوی به معنی ...
دختر
فارسی، پهلوی
تاریخی و کهن امیرسامان
ترکیب دو اسم امیر و سامان ( پادشاه و ترتیب )، ( به مجاز ) حاکم و امیری که امور او به سامان باشد، پا ...
پسر
فارسی، عربی شکیب
تحمل، بردباری، صبر، آرام، شکیبیدن، آرام و صبر
پسر
فارسی مشکناز
زیبا و خوشبو، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر بهرام گور پادشاه ساسانی، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) نام ...
دختر
فارسی، سانسکریت
تاریخی و کهن نیلسا
شبیه به نیل، مثل نیل، ( سنسکریت ـ فارسی ) ( نیل، سا ( پسوند شباهت ) )، ر نیل
دختر
فارسی پیوند
پیوستن، عهد و پیمان، ( بن مضارعِ پیوستن )، پیوسته بودن دو یا چند کس، ازدواج، ( در قدیم ) خویشی، بست ...
دختر
فارسی آرا
آراستن، زیور، زینت و آرایش، آرایش کننده، آراینده، ( مخفف آراینده )، [این واژه با واژه ی عربی آرا ( ...
دختر
فارسی امیراشکان
ترکیب دو اسم امیر و اشکان ( فرمانده و نام مؤسس سلسله اشکانیان )، از نام های مرکب، ه امیر و اَشکان
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی، تاریخی و کهن بهسا
نیک چون خوبان و نیکان، دختر زیبا رو، ( به، سا ( پسوند شباهت ) )، ( به + سا ( پسوند شباهت ) )، بانوی ...
دختر
فارسی مهان
منسوب به ماه، زیبارو، ( مَه = ماه، ان ( پسوند نسبت ) )، [چنانچه این واژه مِهان ( mehān ) تلفظ شود ج ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن آسمان
عالم بالا، درگاه قدس خداوند، عالم غیب، جایگاه فرشتگان، سپهر، فضای لایتناهی که منظومه ها و صورت های ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی چمران
نام شخصیتی عالم و پارسایی باتقوا، ( اَعلام ) ) نام پارسایی در یشتِ سیزدهم ( اوستا )، ) چمران ( = مص ...
پسر
فارسی، اوستایی
تاریخی و کهن ماهین
منسوب به ماه، ( به مجاز ) زیبارو و دوست داشتنی، ( ماه، ین ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیبارو، ( م ...
دختر
فارسی
کهکشانی سامیا
نام ماه یازدهم از سال ایرانیان در دوره ی هخامنشی، نام ماه یازدهم از سال ایرانیان در زمان هخامنشیان
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن روشان
روشن، درخشان، بینا، شاد، مسرور، درست کار، معتمد، ( = روشن )
دختر
فارسی سمن رخ
آن که چهره ای سفید و لطیف چون سمن دارد، ( = سمن چهر )، ( سمن چهر، سمن چهره
دختر
فارسی سرمه
گردی سیاه رنگ برای آرایش چشم، مخلوطی از کانه های آنتیموان که سیاه رنگ است و از آن برای آرایش پلک چش ...
دختر
فارسی بزرگ
برجسته، مشهور، بزرگوار، شریف، دارای اهمیت و موقعیت اجتماعی، والا، برجستة، نام شاعری کرد ( نگارش کردی
پسر
فارسی، کردی نازنین معصومه
ترکیب دو اسم نازنین و معصومه ( بسیار دوست داشتنی و بی گناه )، از نام های مرکب، نازنین و معصومه
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی پرینا
به نرمی و لطافت پر، ( واژه مرکب از پر = نرمی و لطافت، ین نسبت، الف اسم ساز ) به معنای «به نرمی و لط ...
دختر
فارسی محمد آرمان
ترکیب دو اسم محمد و آرمان ( ستوده و آرزو )، از نام های مرکب، محمّد و آرمان
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد مهدیار
ترکیب دو اسم محمد و مهدیار ( ستوده و محافظ )، از نام های مرکب، ا محمّد و مَهدیار
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی فرجام
سرانجام، عاقبت، پایان
پسر
فارسی امیرسینا
ترکیب دو اسم امیر و سینا ( پادشاه و سوراخ کننده )، امیر و پادشاه دانشمند، حاکم عالم و دانشمند
پسر
فارسی، عربی