اسم با حرف م - صفحه 13

وزن شده، سنجیده شده، متناسب، هماهنگ، آهنگ دار، دارای اجزای منظم، متناسب و زیبا، دارای آهنگ موسیقی، ...

آنچه که مزه ترش و شیرین دارد، ملس، دارای مزه ی ترش و شیرین

نور درخشان

منسوب به میش، دارای رنگ قهوه ای مایل به سبز

به رنگ می، همرنگ شراب، سرخ رنگ، مخمور، خمار آلود ( چشم )

باران، نام مادر منذر پسر امری القیس از پادشاهان عرب

مانند ماه، معجن، ماهگان، نام قدیم رودی در اطراف شاهرود

گلی زیبا به رنگ سفید

مریم، انگلیسی از عبری

ساقه ی اصلی گیاهانی که مثل پیچک به دور هر چیزی می پیچند، ( اعلام ) نام روستایی در شهرستان گچساران

حکایت، قصه، داستان

نور مهتاب

گیاهی همیشه سبز با برگ های پهن و براق و گل های زیبا و معطر به رنگ زرد یا ارغوانی، گل های این گیاه، ...

مؤنث مالک، از شخصیتهای شاهنامه، آن که دارنده و صاحب اختیار چیزی یا کسی باشد، نام دختر طایر غسانی

درختی با گل های سفید و برگ هایی شبیه برگ بادام که مصرف دارویی دارد، سیاه، درختی است باریک و دراز که ...

نام زنی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی

نام یک گیاه، گیاهی با برگهای پوشیده از کرک، و دارای گلهای نارنجی رنگ و میوه ای دراز

دختر ازدهاک پادشاه ماد و زن کبوجیه پادشاه فارس و مادر کورش بزرگ، ( = ماندانا ) ( اَعلام ) دختر ازده ...

مانگ، ماه

بی نظیر و بی همتا، دهی از دهستان جلگا در بخش کوهک شهرستان فیروزآباد، همچنین بی نظیر و بی همتا

آفریده ی ماه، ( در شاهنامه ) نام دختر تور، نام دختر بزرگ برزین و نام همسر ایرج و مادر بزرگ منوچهر پ ...

ماه ( فارسی ) + جبین ( عربی )، مه جبین

آنکه چهره ٔ او مانند ماه تابان باشد، ماه چهره، ماهرو، زیبارو، صاحب چهره ٔ تابان و درخشان همچون ماه، ...

ترکیب دو اسم ماه و چهره ( زیبا و صورت )، ماه چهر، آن که چهره اش چون ماه تابان و درخشان است، زیبارو

ماه ( فارسی ) + خانم ( ترکی ) بانویی که چون ماه زیباست

نام فرشته ای

ماهرو، ماهرخ، ماه چهر، زیبارو، ( = ماه چهر )

ماه و روشنایی ماه، ( مجاز ) زیبارو، به معنی ماه و روشنایی ماه است چنانکه خورشید، یعنی روشنایی خور، ...

ماه ( فارسی ) + لقا ( عربی )، مه لقا مه لقا

روشنی ماه، روشنی ماه و مهتاب

ماهوی

دانش و خرد

نام روستایی در استان اصفهان، ( در گویش شیرازی ) همان فلکه یا بادریسه، ( اَعلام ) نام روستایی در شهر ...

لغت زند و پازند به معنی شهر است

گل همیشه بهار، گل میشه بهار

شادمانی و فرح

ریحان

درختی با برگ های همیشه سبز معطر، مورد

خرمای تر که در آب و شیر و جز آن نهاده شود، چیزی لغزان و تابان

الهه زیبایی و خوش قلبی

مؤنث مسلم، پیرو دین اسلام، مسلمانان

مشک ( سنسنکریت ) + دانه ( فارسی ) دانه خوشبویی که آن را سوراخ می کنند و به رشته می کشند، نام یکی از ...

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی

مؤنث مقبل، خوشبخت، خوش اقبال

زنی که دانا و معلم باشد

زیباخردک، جمیل و ظریف و زیبا، زیبای کوچک، ( ملوس، ک/ ak، / ( پسوند تحبیب ) )، در خطاب به کودک به وی ...

ملک ( عربی ) + بانو ( فارسی ) شاه بانو

نرم کوفته شده، نیک ساییده و سحق شده، ( عربی ) ( در قدیم ) ساییده و نرم شده، همراه ماه

آن که موجب مهر و محبت شود، آورنده محبت

شهری در استان یزد، زیباروی کوچک، ماه کوچک، ( اَعلام ) نام شهری در استان یزد که در گذشته مهرگرد، مهر ...

زن کدبانو، زن اصیل زاده

بنفشه

آفتابی و روشن