اسم با حرف ا - صفحه 10

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

ارشاسب/arshasb/

دارنده اسبهای نر، از نامهای ایران باستان


پسر

فارسی
ارشاما/arshama/

پدر ویشتاسپ و پدر بزرگ داریوش یکم


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرشامه

به معنی خرس و به معنی زور، دارای زور خرس پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان ‏هخامنشی


پسر

فارسی
ارشامه/arshameh/

قدرت، آرشامه


دختر

فارسی
ارشانوش/aršā nuš/

مقدسِ جاوید، ( اَرشا = مقدس، نوش = جاوید )، ( اَرشا = مقدس + نوش = جاوید )، از نامهای باستانی


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارشاویر

ارشویر، نام یکی از پادشاهان اشکانی


پسر

فارسی
آرشاوین/āršāvin/

آرشاویر، مرد مقدس، نام هفتمین پادشاه اشکانی، مرد نرمنش، ( اَعلام ) هفتمین پادشاه اشکانی ایران که شا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارشز/arshaz/

نام سردار اشکانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارشمیدس/arashmidus/

دانشمند و ریاضیدان یونانی


پسر

یونانی
ارشن/aršan/

اسب نر، مرد، جنس نر


پسر

فارسی
ارشویر/arshvir/

نام یکی از پادشاهان اشکانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارشکان/arshakan/

لقب چند تن از پادشاهان اشکانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارشیا/aršiyā/

به لغت زند و پازند تخت و اورنگ شاهان را می گویند، گاه، تخت، تخت پادشاهی، هزوارش و هم ریشه با


پسر

آرامی
آرشیت/arshit/

مهربانی، مهربانتر، نام اتاقی در تخت جمشید


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ارشیدا

آرشیدا، بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان، مرکب از آر + شید + الف تانیث، آر به دومعنی به ک ...


دختر

فارسی
ارشیز/arshiz/

ارشز، نام سردار اشکانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرشین/arshin/

آریایی اصیل، آرشین نام یکی از زنان دوره هخامنشی می باشد که به کاردانی مشهور بوده و هم به معنای دوست ...


پسر، دختر

فارسی
آرشینا/arshina/

دوست داشتنی و عاقل ترین


دختر

فارسی
ارغان/arghan/

نام حاجب سلطان محمود غزنوی


پسر

ترکی

تاریخی و کهن
ارغش/arghash/

تاجر یا تجار سیار، از امرای ملکشاه سلجوقی


پسر

ترکی

تاریخی و کهن
ارغند/arqand/

خشمگین، غضبناک، ارغنده


پسر

اوستایی
ارغنون/arghanon/

نوعی ساز، نام سازی است


دختر

یونانی

هنری
ارغوا/arqavā/

نام جد ابراهیم خلیل ( ع )، ( اَعلام ) ابن شانخ بن فالخ بن عامر ( هود نبی ) وی جد ابراهیم خلیل ( ع ) ...


پسر

فارسی
ارغون/'arqun/

مخفف ارغنون، نام نوعی ساز


پسر، دختر

یونانی
ارفش/arfash/

نام یکی از پهلوانان گرشاسب نامه


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارفع/arfae/

رفیع تر، بلندتر، ( به مجاز ) ارزنده تر، ارجمندتر، بلندقدرتر، شریف تر


پسر

عربی
آرقون/arghon/

صاف، پاک شده، برگزیده شده


پسر

ترکی
آرگش/argash/

همچون آتش سرزنده و روشن


پسر

کردی
ارم/eram/

دختر زیبا و با طراوت، باغی که بنا به روایات شدّاد ساخته بود و مَثَل و مظهر سرسبزی و خرّمی است، نام ...


دختر

عربی، فارسی

مذهبی و قرآنی
ارماسب/armasb/

دارنده اسب آرام، نام یکی از سرداران هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارمان

آرمان، آرزو، از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
آرمانا/armana/

امیدوار، آرزومند، امیدوار آرزومند، مرکب از آرمان + الف فاعلی


دختر

فارسی
آرماند/armand/

جنگجو و مبارز


پسر

لاتین
آرماندا/ārmānādā/

در امان، در پناه تو


دختر

ترکی
آرماندیس/ārmandis/

شبیه به آرمان، آرزوگونه، ( آرمان= کمال مطلوب، ایده آل، آرزو، دیس ( پسوند شباهت ) )، ( به مجاز ) شخص ...


دختر

ترکی
ارمانک/armanak/

از شخصیتهای شاهنامه، یکی از دو شاهزاده پارسایی که تصمیم گرفتند آشپز دربار ضحاک شوند تا بتوانند یکی ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارمایل/armayel/

نجیب زاده و اشراف زاده پارسی، ارمانک


پسر

فارسی
آرمتی/ārmati/

فرشته نگهبان زمین، ( = آرمیتی )، فروتنی، پاکی، فرشته محبت


دختر

اوستایی، فارسی
ارمزد/ormozd/

نام خداوند در زبان اوستایی، ( = هرمز، اهورامزدا )، نام خدای مزدیسنا، ( هرمز و اهورا


پسر

اوستایی
ارمس/ermes/

هرمس، ادریس پیغمبر


پسر

عبری
آرمناک/aramnak/

شخصی که ارمنیها نژاد خود را به او نسبت می دهند، ارمنی، پسر هایکا


پسر

فارسی
آرمه/arameh/

آرام


دختر

فارسی، عربی
آرمهر/armehr/

مهر آریایی


پسر

فارسی
آرمیا/armiyā/

آرامش دهنده، آرمیا به معنی آرامش دهنده، آرام کننده


پسر

فارسی
آرمیتاژ/armitazh/

بلند مرتبه


دختر

فارسی
آرمیتان/armitan/

آرمیتا


دختر

اوستایی
آرمیدخت/armi dokht/

دختر چالاک


دختر

فارسی
آرمیس/armis/

روشن و پاک، هرمس، از خدایان اولمپی، نام پسر زئوس و مایا


دختر

فارسی
ارمیس

هرمس


پسر

یونانی
آرمیلا/armila/

دختر آرام و باوقار


دختر

فارسی
ارمین

آرمین


پسر

فارسی
آرمین دخت/armin dokht/

دختر آرمین


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ارمین دخت/armin dokht/

دختری که از نژاد آرمین است، ( اَرمین = آرمین، دخت = دختر )


دختر

فارسی
آرمینی/armini/

سپهسالار یزگرد سوم پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
آرن/aren/

شادان، شاد، شادمان


پسر

عربی
ارناز/arnaz/

از نامهای باستانی


دختر

فارسی
آرنام/arnam/

خوش نام آریایی


پسر

فارسی
ارناک/arnak/

رزمجو


پسر

پهلوی، اوستایی
آرنگ/ārang/

حاکم، مالک، آرنج، مرفق، رنگ


پسر

فارسی
آرنیا/arniya/

از نسل آریایی


پسر

فارسی
آرنیک/arnick/

آریایی نیک خو


پسر

فارسی
ارهام/erham/

باران نرم باریدن آسمان


پسر

فارسی
آرهان/arhan/

پادشاه پاک و درستکار


پسر

ترکی
آرو/aro/

نام فرشته ای در آیین زرتشت


پسر

کردی
آروا/arva/

نام فرشته ای در آیین زرتشت


دختر

کردی
ارواد/arvad/

نیرومند


پسر

پهلوی، اوستایی
آرورا/aurora/

الهه طلوع و سحر


دختر

لاتین
آروز/aroz/

هدف بزرگ


پسر

فارسی
اروس/aros/

سفید، درخشان، زیبا


دختر

پهلوی، اوستایی
اروشه/aroshe/

سفید، روشن، اروشا، به فتح الف، دختری با روی سپید


دختر

فارسی
ارون

( به فتح الف ) شاد و شادمان


دختر

عربی
آرونا/ārunā/

منسوب به آرون، صفت نیک، فضیلت، خصلت پسندیده، خوی خوش، ( آرون، ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
ارونا/aronā/

شاد و شادمان، ( ارون = شادمان، سرمست، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به ارون، ( به مجاز ) شاد و شادمان و ...


دختر

فارسی، عربی
آروکو/ārukku/

نجیب نجیب زاده، ( اَعلام ) نام فرزند کوروش هخامنشی ( اول ) که به رسم گروگان نزد آشور باناپال از سوی ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرویج/arvij/

همیشه سبز، باطراوت، شاداب


پسر

ترکی
آروید/arvid/

آریایی و آتش پاک


پسر

فارسی
آرویشه/arvishe/

نام روستایی در نزدیکی بیرجند


دختر

فارسی
آروینا/arvina/

برازنده، شایسته، لایق


دختر

سانسکریت
آرکا/arka/

آرخا، مایه اطمینان و پیشتگرمی


پسر

ترکی
آرکان/arkān/

کسی که سرشت و خون او پاک است، به معنی کسی که سرشت او پاک است و کسی که خون او پاک است


پسر

ترکی
آرکیا/arkiya/

شاه آریایی


دختر

فارسی
ارکیا/arkiyā/

آریایی بزرگ، ( در زند و پازند ) جوی آب، ( هزاوش/arkyā/ و /ārkiā/ در پهلوی yôy = جوی ) اما به نظر می ...


دختر

فارسی
آری

آریایی، نام یکی از ایالات ایران قدیم که شامل خراسان و سیستان امروزی بوده است، نام یکی از طوایف چادر ...


پسر

کردی
اریا

در زبان کلدانی به معنی برج اسد، درخت آمله که دارای میوه هایی ترش و کوچک مانند آلو است


پسر

فارسی، اوستایی، پهلوی
آریارامنه/arya ramne/

آرام کننده آریائیان، نام پدر آرشام، جد داریوش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آریارمنه/aryaramnah/

نیای داریوش بزرگ از شاهان هخامنشی است


پسر

فارسی
آریاباد/arya bad/

آریاپاد نگهبان قوم آریایی


پسر

فارسی
آریابان/aryaban/

نگهبان قوم آریایی


پسر

فارسی
آریابرز/aryaborz/

شکوه آریایی، نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آریابرزین/ā.-barzin/

برادر زاده ی داریوش بزرگ، ( اَعلام ) نام پسر ارتبان و برادر زاده ی داریوش بزرگ


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آریاچهر/ā.-čehr/

آریا نژاد، ( آریا، چهر = نژاد، تبار، گوهر، اصل )، دارای اصل و نژاد آریایی


دختر

فارسی
آریادخت/āriyā doxt/

دختر آریایی، دختر ایرانی، ( آریا، دخت = دختر )، دختر آریایی نژاد، ( اَعلام ) آریادخت «آرتوسونا» از ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
اریار/aryar/

یار جوانمرد


پسر

ترکی
آثویه/asuye/

روح کامل و درستکار، صورت دیگر آبتین، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
اثیر/asir/

شریف، کریم


پسر

عربی
اثیرالدین

شریف و کریم در دین، نام قصیده سرایی معروف در قرن ششم، اثیرالدین اخسیکتی


پسر

عربی
آجار/ajar/

مهاجم، غیور، زبردست و ماهر


پسر

ترکی
آجارمان/ajarman/

با غیرت


پسر

ترکی
آجلان/ajlan/

کسی که از خود غیرت نشان دهد


پسر

ترکی
آجیر/ajir/

محتاط، کوشا، آژیر، در گویش خراسان به معنی محتاط


پسر

فارسی



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسر با ااسم دختر با ا