اسم با حرف ا - صفحه 11

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

آنار/anar/

به خاطر آورنده


پسر

ترکی
انتظار/entezar/

چشم به راه بودن، امید، نگرانی


پسر

عربی
اندرز/andarz/

نصیحت، پند


پسر

فارسی
انگیزه/angize/

آنچه یا آن که کسی را وادار به کار کند، محرک، باعث


دختر

فارسی
آنی/ani/

خاطره


دختر

ترکی
آنیس/anis/

انیسون، مقاومت و اعتراض


دختر

یونانی
آهار

گلی مرکب با گل برگهای پیوسته به رنگهای سفید، قرمز، نارنجی، صورتی، یا دو رنگ که انواع گوناگون کم پر ...


دختر

فارسی
اهورامزدا

اهورامزد، هرمزد، اورمزد، هرمز، معنی اصلی این کلمه سرور دانا است و در متون زردشتیان به معنی خدای بزر ...


پسر

فارسی
آوازه/āvāze/

نغمه، ترانه، نوا، آگاهی، شهرت نیک، نام آوری، ( در موسیقی ایرانی ) ( در قدیم ) دستگاه


دختر

فارسی
اوان/evan/

خداوند خوب و بخشنده


پسر

عبری
اورانوس/oranus/

نام هفتمین سیاره منظومه شمسی


دختر

فرانسوی

کهکشانی
اولاد/olad/

از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی در مازندران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
اولین/evelin/

خوشایند، دلپذیر


دختر

لاتین
آوند/āvand/

حجت، دلیل، برهان، آونگ، ( در قدیم ) ظرف، ( در گیاهی ) لوله ی باریک ساقه گیاهان


پسر

فارسی

طبیعت
آونگ/avang/

نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند، آویزان، آویخته


دختر

فارسی
آویز/āviz/

گلی زینتی به شکل زنگوله و قرمز رنگ، هر چیز کوچک و گران قیمت از نوع فلزهای قیمتی، و مانند آنها که به ...


دختر

فارسی
اکسیر/eksir/

کیمیا، جوهری گدازنده که ماهیت اجسام را تغییر می دهد و کامل تر سازد


دختر

عربی، یونانی

تاریخی و کهن
اکلیل

تاج


دختر

عربی
آکو/ako/

قله بلند، قله کوه، مکان بلند، انسان با عظمت و مقتدر


پسر

کردی
اکو/eko/

انعکاس، بوم


پسر

فارسی
آی

ماه


دختر

ترکی
آی بک

بت، صنم


پسر

ترکی
ایبک/aybak/

ماه بزرگ، یا آن که ماه او را بزرگ ساخته است


پسر

ترکی

کهکشانی
ایثار/isār/

از خود گذشتگی، فداکاری، برگزیدن، بخشش، عطا، کرامت کردن، نفع دیگری با دیگران را بر نفع خود ترجیح داد ...


دختر، پسر

عربی
ایده/ideh/

فکر و اندیشه، رأی


دختر

فرانسوی
ایزد

در فرهنگ ایران باستان، هر یک از فرشتگانی که اهمیت آنها پس از امشاسپندان است، خداوند


پسر

اوستایی، پهلوی
آیقان

( آی + قان ) کسی که خونش مثل ماه شفاف و تمیز است اصیل، نجیب


پسر

ترکی
ایقان/iqān/

یقین، ایمان، به یقین دانستن، بی گمان شدن، بارور شدن، حالت ذهن که امری را کاملاً درست می داند


پسر

عربی
ایوان/eyvan/

تراس، ایوان، تراس ( نگارش کردی


دختر

کردی
آیکان/aykan/

نجیب، اصیل، آیکان = آیقان ( آی + قان ) کسی که خونش مثل ماه شفاف و تمیز است اصیل


پسر

ترکی
آژو/azho/

تلاش


پسر

کردی
آئیل/ail/

نام پرنده ای است


پسر

گیلکی

پرنده
آبراما/abrama/

اداره، راهبری


پسر

ترکی
آبرلی/aberli/

دارای آبرو، آبرومند، آبر ( فارسی، آبرو ) + لی ( ترکی ) دارای آبرو


پسر

ترکی، فارسی
آبنوش/ab-nush/

نوشنده آب، دوستدار روشنایی، آب گوارا، نام زنی در منظومه ویس و رامین


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
آپام/āpām/

نام همسر داریوش اول پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) نام دختر اردشیر دوم و زن فرناباذ والی ایالت هلّس پون ...


دختر

فارسی، اوستایی

تاریخی و کهن
آتامان/ataman/

مانند پدر رهبر و فرمانده


پسر

ترکی
آتیتی/atiti/

مهمان


پسر

سانسکریت
آدال/adal/

مشهور شده


پسر

ترکی
آدورا/adora/

کمک کننده، مددکار، مأخوذ از افسانه گیل گمش بابلی


پسر

فارسی، آشوری
آدینگ

آن که روز جمعه به دنیا آمده است


پسر

بلوچی
آرتانا/artana/

آهنگ آرامش بخش، خوش آهنگ


دختر

فارسی
آرتوش/artosh/

از نامهای باستانی ارمنی


پسر

ارمنی
آرتون/artun/

جدّی


پسر

ترکی
آردیسیا/ardisiya/

نام نوعی گل


دختر

فارسی

گل
ارزین/arzin/

ارزشمند، ارجمند، دارای جاه و مقام، دارای حرمت و عزت و احترام، نگه دارنده ی راستی و درستی، ( منسوب ب ...


دختر، پسر

فارسی
آرسین/arsin/

پسر آریایی


پسر

فارسی
آرماند/armand/

جنگجو و مبارز


پسر

لاتین
ارناک/arnak/

رزمجو


پسر

پهلوی، اوستایی
آرنیک/arnick/

آریایی نیک خو


پسر

فارسی
آرورا/aurora/

الهه طلوع و سحر


دختر

لاتین
اروشه/aroshe/

سفید، روشن، اروشا، به فتح الف، دختری با روی سپید


دختر

فارسی
آرونا/ārunā/

منسوب به آرون، صفت نیک، فضیلت، خصلت پسندیده، خوی خوش، ( آرون، ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
ارونا/aronā/

شاد و شادمان، ( ارون = شادمان، سرمست، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به ارون، ( به مجاز ) شاد و شادمان و ...


دختر

فارسی، عربی
آرویج/arvij/

همیشه سبز، باطراوت، شاداب


پسر

ترکی
آریاس/aryas/

آریایی بزرگ


پسر

فارسی
آریتما/aritma/

نام یکی از سران ماد


پسر

کردی
آزات/azat/

آزاد


پسر

فارسی
اشلی

نام کوهی در مازندران


دختر

فارسی
آشوک/āšok/

نام یکی از شاهان در امپراتوری بزرگ هند، ( اَعلام ) نام یکی از شاهان در امپراتوری بزرگ هند [قرن پیش ...


پسر

هندی

تاریخی و کهن
آشکین/ashkin/

آنکه موفق به پیشروی شود


پسر

ترکی
الانا/elana/

روشنایی


دختر

یونانی
آلتای/altay/

روح والایی که بر گستره زمین فرمان میراند


پسر

ترکی
الما

سیب


دختر

ترکی
الیزا/eliza/

مومن، باوفا، دیندار


دختر

لاتین
آلیش/alish/

شعله، شعله گیر


دختر

ترکی
امیر هانی/a.-hani/

ترکیب دو اسم امیر و هانی ( پادشاه و مسرور )


پسر

عربی
امیراتابک/a.-atābak/

ترکیب دو اسم امیر و اتابک ( فرمانروا و پادشاه )، از نام های مرکب، ( امیر و اتابک


پسر

ترکی، عربی
امیراردوان/a.-ardavān/

ترکیب دو اسم امیر و اردوان ( فرمانروا و نگهبان درستکاران )، امیر و پادشاه نگهبان درستکاران


پسر

فارسی، عربی
امیرارسام/a.-arsām/

ترکیب دو اسم امیر و ارسام ( فرمانروا و آرشام )، از نام های مرکب، ه امیر و اَرسام


پسر

فارسی، عربی
امیرارشا/a.-aršā/

ترکیب دو اسم امیر و ارشا ( فرمانروا و دلیرمرد )، از نام های مرکب، ه امیر و اَرشا


پسر

عربی
امیرارشان/a.-aršān/

ترکیب دو اسم امیر و ارشان ( فرمانروا و دلیر )، از نام های مرکب، ه امیر و اَرشان


پسر

فارسی، عربی
امیرارشد/a.-aršad/

ترکیب دو اسم امیر و ارشد ( فرمانروا و بزرگتر )، امیر بزرگتر، پادشاه بزرگتر و رشیدتر


پسر

عربی
امیرآرمن/a.-ārman/

امیر آریایی منش


پسر

فارسی، عربی
امیرآرمین/a.-ārmin/

ترکیب دو اسم امیر و آرمین ( فرمانروا و دلیر )، از نام های مرکب، ه امیر و آرمین


پسر

فارسی، عربی
امیرآریان/a.-āryān/

ترکیب دو اسم امیر و آریان ( فرمانروا و آزاده )، از نام های مرکب، ه امیر و آریان


پسر

فارسی، عربی
امیراسعد/a.-asead/

ترکیب دو اسم امیر و اسعد ( فرمانروا و نیک بخت )، خوشبخت ترین امیر، پادشاه بهروز، حاکم خوشبخت


پسر

عربی
امیرافراز/a.-afrāz/

ترکیب دو اسم امیر و افراز ( فرمانروا و افراشتن )، امیر بلند مرتبه، فرمانروای بلند پایه


پسر

فارسی، عربی
امیرافشین/a.-afšin/

ترکیب دو اسم امیر و افشین ( فرمانروا و لقب تمامی پادشاهان اسروشنه )، از نام های مرکب، ه امیر و اَفش ...


پسر

فارسی، عربی
امیراقبال/a.-eqbāl/

ترکیب دو اسم امیر و اقبال ( فرمانروا و خوشبختی )، پادشاه نیکبخت، حاکم بهروز و خوشبحت، امیر دارای طا ...


پسر

عربی
امیرالدین/amiroddin/

پادشاه دین


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
امیراکبر/a.-akbar/

ترکیب دو اسم امیر و اکبر ( فرمانروا و بزرگتر )، از نام های مرکب، ه امیر و اکبر


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
امیرایوب/a.-ayyub/

ترکیب دو اسم امیر و ایوب ( فرمانروا و بازگشت به سوی خدا )، از نام های مرکب، ی امیر و ایّوب


پسر

عربی، عبری

مذهبی و قرآنی
امیرآیین/a.-āyin , ā’in/

ترکیب دو اسم امیر و آیین ( فرمانروا و روش )، از نام های مرکب، ه امیر و آیین ( آئین )


پسر

فارسی، عربی
امیرباربد/a.-bārba(o)d/

ترکیب دو اسم امیر و باربد ( فرمانروا و منزلت )، از نام های مرکب، ه امیر و باربد


پسر

فارسی، عربی
امیرباقر/a.-bāqer/

ترکیب دو اسم امیر و باقر ( فرمانروا و بسیار دانا )، از نام های مرکب، ه امیر و باقر


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
امیربرنا/a.-bornā/

ترکیب دو اسم امیر و برنا ( فرمانروا و جوان )، امیر جوان، پادشاه جوان


پسر

فارسی، عربی
امیربهامین/a.-bahāmin/

ترکیب دو اسم امیر و بهامین ( فرمانروا و فصل بهار )، از نام های مرکب، ( امیر و بَهامین


پسر

فارسی، عربی
امیربهتاش/a.-behtāš/

ترکیب دو اسم امیر و بهتاش ( فرمانروا و شریک خوب )، از نام های مرکب، ه امیر و بِهتاش


پسر

ترکی، فارسی، عربی
امیربهراد/a.-behrād/

ترکیب دو اسم امیر و بهراد ( فرمانروا و جوانمرد نیکو )، از نام های مرکب، ه امیر و بِهراد


پسر

فارسی، عربی
امیربهنود/a.-behnud/

ترکیب دو اسم امیر و بهنود ( فرمانروا و پسر عزیز )، از نام های مرکب، ه امیر و بهنود


پسر

عربی
امیرپدرام/a.-pedrām/

ترکیب دو اسم امیر و پدرام ( فرمانروا و آراسته )، از نام های مرکب، ه امیر و پدرام


پسر

فارسی، عربی
امیرتارخ/a.-tārokh/

ترکیب دو اسم امیر و تارخ ( فرمانروا و نام پدر حضرت ابراهیم )، از نام های مرکب، ه امیر و تارخ


پسر

عربی، عبری
امیرتوهان/amir-tohan/

ترکیب دو اسم امیر و توهان ( فرمانروا و خشم )


پسر

فارسی، عربی
امیرثامن/a.-sāmen/

ترکیب دو اسم امیر و ثامن ( فرمانروا و هشتم )، از نام های مرکب، ه امیر و ثامن


پسر

عربی
امیرجاوید/a.-jāvid/

ترکیب دو اسم امیر و جاوید ( فرمانروا و جاویدان )، امیر و پادشاه جاوید و جاودان


پسر

فارسی، عربی
امیرجهاد/amir-jahad/

ترکیب دو اسم امیر و جهاد ( فرمانروا و مبارزه )


پسر

عربی
امیرحامد/amir-hamed/

ترکیب دو اسم امیر و حامد ( فرمانروا و ستایشگر )


پسر

عربی
امیرحامی/a.-hāmi/

ترکیب دو اسم امیر و حامی ( فرمانروا و پشتیبان )، از نام های مرکب، ه امیر و حامی


پسر

عربی
امیرحسام الدین/a.-hesāmoddin/

ترکیب دو اسم امیر و حسام الدین ( فرمانروا و شمشیر دین )، از نام های مرکب، ه امیر و حسام الدین


پسر

عربی



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسر با ااسم دختر با ا