اسم - صفحه 87

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

مهرآگین

همراه با محبت


دختر

فارسی
مهر آیه/m.-āye/

ترکیب دو اسم مهر و آیه ( خورشید و نشانه )، ( مهر = مهربانی و محبت، آیه = نشان، نشانه )، نشان و نشان ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، مذهبی و قرآنی، کهکشانی
مهر تابان/mehr-taban/

خورشید درخشان


دختر

فارسی
مهر زهرا/m.-zahrā/

ترکیب دو اسم مهر و زهرا ( خورشید و نیکو )، محبت و دوستی زهرا، ( به مجاز ) کسی که مهر، محبت و دوستی ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، مذهبی و قرآنی، کهکشانی
مهر سنا/m.-sanā/

ترکیب دو اسم مهر و سنا ( خورشید و روشنایی )، ( مهر = خورشید، سَنا = روشنایی )، روشنایی خورشید، ( به ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
مهر سیما/m.-simā/

ترکیب دو اسم مهر و سیما ( خورشید و چهره )، ( مهر = خورشید، سیما )، دارای سیمای چون خورشید، ( به مجا ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
مهر سینا/m.-sinā/

ترکیب دو اسم مهر و سینا ( خورشید و سوراخ کننده )، از نام های مرکب، مهر و سینا


پسر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهر فروز/m.-foruz/

ترکیب دو اسم مهر و فروز ( خورشید و تابش )، ( = مهرافروز )، ( مهرافروز


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهر فروغ/m.-foruq/

ترکیب دو اسم مهر و فروغ ( خورشید و روشنی )، با فروغی چون مهر، ( به مجاز ) زیبا و تابناک


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
مبین رضا/m.-rezā/

ترکیب دو اسم مبین و رضا ( روشن و خشنود )، از نام های مرکب، مبین و رضا


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
متانه/matāne/

وقار و سنگینی، [قدیمی] محکم بودن، [قدیمی] نیرومندی، پایداری، استواری، متانت


دختر

عربی
ملانی/melani/

زنی که دانا و معلم باشد


دختر

یونانی
ملانیا/melaniya/

تاریک


دختر

یونانی
ملدا/melda/

جوان


دختر

ترکی
ملورینا/melorina/

مروارید در صدف


دختر

فارسی
ملوس/malos/

قشنگ، ظریف و خوشگل


دختر

فارسی
ملوسک/malusak/

زیباخردک، جمیل و ظریف و زیبا، زیبای کوچک، ( ملوس، ک/ ak، / ( پسوند تحبیب ) )، در خطاب به کودک به وی ...


دختر

فارسی
ملوین/melvin/

نجیب زاده، دوست و مشاور


پسر

لاتین
ملک/malak/

فرشته


دختر

عربی
ملک آرا/molk ārā/

آن که موجب آرایش و رونق مملکت است، ( در قدیم ) ( به مجاز ) مایه ی زینت و آراستگی سلطنت یا مملکت، ( ...


پسر

فارسی، عربی

تاریخی و کهن
ملک آفرین

ملک ( عربی ) + آفرین ( فارسی ) مرکب از ملک ( سرزمین ) + آفرین ( آفریننده )


دختر

فارسی، عربی
ملک بانو

ملک ( عربی ) + بانو ( فارسی ) شاه بانو


دختر

فارسی، عربی
ملک تاج

ملک ( عربی ) + بانو ( فارسی ) شاه بانو


دختر

فارسی، عربی
ملک شاد/malak šād/

زیباروی شاد، فرشته روی شادمان، شاداب و زیبا


دختر

فارسی، عربی
ملکا/maleka/

پادشاه، نام مردی مجتهد در مسیحیت


پسر

عربی، آرامی
ملکان/malakān/

نام پدر حضرت خضر پیغمبر ( ع )، ( اَعلام ) نام پدر حضرت خضر پیغمبر ( ع ) که از فرزند زادگان سام ابن ...


پسر

عبری

مذهبی و قرآنی
ملکشاه/malek shah/

شاه شاهان


پسر

فارسی، عربی
ملکه/malake/

همسر پادشاه، شهبانو


دختر

عربی

تاریخی و کهن
ملیا/melia/

عسل


دختر

یونانی
ملیسی/malisi/

شیرین و بی دانه


دختر

عربی
ملیله/malile/

رشته باریک فلزی طلا


دختر

فارسی
ملینا/melina/

گل سپید کوچک، عسل، رنگ گل بهی، همچنین نوعی گل


دختر

لاتین
ممدوح/mamdoh/

ستایش شده، ستوده شده، پسندیده، آن که در شعر مدح یا ستایش شده باشد، تحسین شده


پسر

عربی
مناهل/manahal/

چشمه ها


دختر

عربی
مناک/menāk/

اندیشنده


پسر

پهلوی
منتا/mentā/

امید، پیمان


دختر

اوستایی
منتیا/mentiya/

بسیار عزیزبودن و محبوب بودن


دختر

لری
منجوق

نوعی زینت به شکل گوی کوچک که برای تزیین ر روی لباس، گل سر، و مانند آنها دوخته یا چسبانده می شود


دختر

ترکی
منجی/monji/

رهایی بخش، نجات دهنده، رهایی دهنده، نجات بخش


پسر

عربی
منجیک/monjik/

نام شاعر ایرانی قرن چهارم، منجیک ترمذی


پسر

فارسی
مندا/monda/

علم دانش ادارک شناخت، مندائیان مذهب مردمی صنعتگر و هنرمند ساکن جلگه خوزستان و حاشیه رود کارون است ک ...


پسر

فارسی، آرامی
مندی

از نامهای امروزی زرتشتیان


پسر

فارسی
منش/maneš/

خو، سرشت، طبیعت، همت، اخلاق و رفتاری که ناشی از خوی و خصلت ها و عادت های رفتاری یک شخص است، خوی، شخ ...


پسر

پهلوی
منشور/manšur/

حکم، فرمان، سند، پیمان، از شخصیت های شاهنامه ( یکی از بزرگان توران )، ( عربی )، اصول، نظریات و عقای ...


پسر

عربی، فارسی

تاریخی و کهن
منهاج/menhāj/

راه راست، راه روشن و آشکار، راه، راه آشکار و گشاده، روش


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
منهاج الدین/menhājoddin/

راه راست آیین، راه روشن و آشکار دین و آیین، ( اَعلام ) مِنهاج الدین عثمان ابن سراج الدین جوزجانی از ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
میرشاد/mir šād/

امیر شاد و خوشحال، پادشاه و حاکم شادمان، ( میر = امیر، شاد )


پسر

فارسی، عربی
میرنا/mirna/

دختر مودب و دارای اخلاق خوب


دختر

لاتین
میرو/miro/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران رستم هرمزان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
میرکا/mirka/

دوری از حسد و ناپاکی


پسر

مازندرانی
میرکو/mirko/

کوه بزرگ


پسر

کردی
میریام/miryam/

نام دیگر حضرت مریم، قوی و فربه، نام خواهر موسی ( ع )


دختر

عبری، فارسی

مذهبی و قرآنی
میرین/mirin/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری رومی و داماد قیصر روم


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
میسان/maysān/

خرامان راه رفتن، متکبرانه راه رفتن، ستاره ای درخشان، ستاره ی درخشان، ستاره ای در صورت فلکی جوزا


دختر

عربی

طبیعت، کهکشانی
میشان/mishan/

نام روستایی در استان کهگیلویه


پسر

فارسی
میشانه/mišāne/

نام نخستین زن ( منظور حوا )، ن مشیا و مشیانه، مشیا و مشیانه، مشیانه


دختر

پهلوی، اوستایی
میشل/mishel/

میکائیل


پسر

لاتین
مهرآراد/mehr-arad/

ترکیب دو اسم مهر و آراد ( محبت و آراینده )


پسر

فارسی
مهر آزاد/mehr āzād/

ترکیب دو اسم مهر و آزاد ( خورشید و رها شده )، ( اَعلام ) نام یکی از اجداد رستم، مرکب از مهر ( محبت ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن، طبیعت، کهکشانی
مهراسپند/m.espand/

کلام مقدس، نام فرشته نگهبان آب، نام روز بیست و نهم از هر ماه خورشیدی در ایران قدیم، ماراسپند، نام ر ...


پسر

فارسی
مهر آفرید/m.-āfarid/

آفریده ی مهربانی، آفریده ی خورشید، ( به مجاز ) زیباروی مهربان، ( مهر = محبت، دوستی، مهربانی، خورشید ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهرافزا/m.-afzā/

افزاینده محبت، آن که بر مهر و محبت خود بیفزاید، مهر افزاینده، مهر فزاینده، آن که به محبت و مهربانی ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهرآمین/mehr-amin/

خورشید استوار


پسر

فارسی، عبری
مهران ستاد

از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی خردمند و راد و جهاندیده در درگاه انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
مهران گل/m.-gol/

( به مجاز ) ویژگی آن که زیبا، لطیف، با طراوت و مهربان است


دختر

فارسی

طبیعت، گل
مهراندیش/mehr āndiš/

آن که در فکر و اندیشه محبت و مهربانی است، ( به مجاز ) مهربان و با محبت، ویژگی آن که دارای اندیشه و ...


پسر، دختر

فارسی
مهرانفر/m.-far/

دارای شأن و شکوه از حیث مهربانی و محبت


پسر

فارسی
مهرآوا/mehr_ava/

ترکیب دو اسم مهر و آوا ( محبت و آواز )


دختر

فارسی
مهرآور/mehr avar/

آن که موجب مهر و محبت شود، آورنده محبت


دختر

فارسی
مهراوه/mehr-aveh/

پرستشگاه خورشید، مرکب از مهر ( محبت یا خورشید ) + اوه ( پسوند شباهت )


دختر

فارسی
مهرآویر/mehr-avir/

خورشید سوزان


دختر

فارسی
مهرآوین/mehr-avin/

ترکیب دو اسم مهر و آوین ( محبت و عشق )


دختر

کردی، فارسی
مهرباز/m.-bāz/

دوستدار و طرفدار مهر و مهربانی و محبت، ( مهر= مهربانی و محبت، باز = طرفدار و دوستدار ( جزء پسین کلم ...


پسر

فارسی
مهربخش/m.-bākhš/

بخشنده مهر و محبت، ( به مجاز ) مهربان، ( مِهر = مهربانی و محبت، بخش )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهربرزین

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران بهرام گور پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
مهربنداد

از شخصیتهای شاهنامه، نام مردی در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
مهرپاد/mehrpad/

نگهبان خورشید و مهربانی


پسر

فارسی
مهرپرور/m.-parvar/

ترکیب دو اسم مهر و پرور ( خورشید و پرورش دادن )، پرورنده ی محبت و دوستی، مهر انگیز، ( به مجاز ) زیب ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهرپو/m.-pu/

پوینده ی مهر، جوینده ی مهربانی، ( مِهر = مهربانی، محبت، پو = پوینده، جستجو کننده، جوینده )، آن که ب ...


پسر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهرپویا/mehr-poya/

ترکیب دو اسم مهر و پویا ( محبت و پوینده )، آن که در راه مهر و محبت قدم برمیدارد


پسر

فارسی
مهرپویان/m.-puyān/

ترکیب دو اسم مهر و پویان ( خورشید و جوینده )، ( مهر = مهربانی و محبت، پویان = جوینده و جستجو کننده ...


پسر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهرتاب/mehr tab/

آنچه خورشید برآن میتابد


دختر

فارسی
مهرثنا/m.-sana/

ترکیب دو اسم مهر و ثنا ( مهربانی و ستایش )


پسر

فارسی، عربی

کهکشانی
مهرجانان/mehr janan/

خورشید جان


دختر

فارسی
مهرجو/m.-ju/

جوینده ی عاطفه و دوستی، خواهان محبت از سوی دیگران، ( در قدیم )


پسر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهرخو/m.-khu/

دارای خوی و عادت ملازم با محبت و مهربانی، ( به مجاز ) مهربان و با محبت، ( مهر = مهربانی، محبت، خو = ...


پسر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهردار/mehr dār/

دارنده ی مهربانی و محبت، ( به مجاز ) مهربان، ( مهر = مهربانی، محبت، دار )، محبت + دار )، دارنده مهر ...


پسر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهردیبا/mehr diba/

دختری که مانند حریر لطیف و مانند خورشید زیباست


دختر

فارسی
مهردیس/m.-dis/

مانند خورشید، ( به مجاز ) زیباروی عزیز و گرامی، ( مهر= خورشید، دیس ( پسوند شباهت ) )، مثل خورشید


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهرراز/m.-rāz/

خورشید و آفتاب پوشیده و پنهان، ( به مجاز ) زیباروی مستور و محجوب، [مهر = خورشید، راز = ( در قدیم ) ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهررضا/mehr-reza/

ترکیب دو اسم مهر و رضا ( محبت و خشنود )


پسر

فارسی، عربی
مهرساد/mehrsad/

طلوع زندگی، خورشید ایل


دختر

فارسی
مهرسانا/mehr-san-a/

همانند خورشید


دختر

فارسی
مهرسو/mehr so/

آب درخشان


دختر

ترکی، فارسی
مهرشین/mehr-shin/

خورشید نورانی


دختر

فارسی
مهرشینا/mehr-shina/

ترکیب دو اسم مهر و شینا ( محبت و کوشش )


دختر

فارسی
مهرفر/mehr-far/

شکوه خورشید و محبت


پسر

فارسی
مهرلقا/m.-laqā/

ترکیب دو اسم مهر و لقا ( خورشید و چهره )، معشوقی که چهره اش مانند آفتاب درخشان باشد، آفتاب لقا، ( ب ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
مهرمان/mehrman/

اندیشه نیک و درخشان


پسر

فارسی
مهرمانا/mehr mana/

ترکیب دو اسم مهر و مانا ( محبت و جاوید )


دختر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسم