عزت
/~ezzat/
مترادف عزت: آبرو، احترام، ارجمندی، بزرگی، حرمت، شرف، عز، ناموس
متضاد عزت: ذلت
برابر پارسی: ارجمند، ارج، گرامی داشتن
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: سرافرازی، ارجمندی، بزرگواری، عزیز و گرامی بودن، سربلندی و ارجمندی در مقابلِ ذلت، احترام، بزرگداشت، گرامی داشت، تکریم، ( در قدیم ) ( به مجاز ) خداوند، گرامی و عزیز بودن، سربلندی و ارجمندی
برچسب ها: اسم، اسم با ع، اسم دختر، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی
لغت نامه دهخدا
آن را که چاربالش عزت میسر است
گو پنج نوبه زن که شه هفت کشور است.
اخسیکتی.
ستاره گفت منم پیک عزت از در اواز آن بمشرق و مغرب همیشه سیارم.
خاقانی.
وحدت من داده ز دولت خبرعزلت من کرده بعزت ضمان.
خاقانی.
از سراین کلاه عزت رفت «سر دریغا» کلاه میگوید.
خاقانی.
امیر نصر عزت و مکنت را به وراثت از پدر بزرگوار دریافت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 447 ). بناء عزت منقوض و لواء مجدت مخفوض. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی ص 444 ). شخص عزت و غلا زیر قرضه وحشت وبلا یگانه و تنها فروشد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 452 ).خداوندا بدان تشریف و عزت
که دادی انبیا و اولیا را.
سعدی.
شاهد آنجا که رود حرمت و عزت بیند.سعدی.
گفتا به عزت عظیم و صحبت قدیم دم برنیارم. ( سعدی ).عزت اندر عزلت آمد ای فلان
تو چه جوئی زاختلاط این و آن.
شیخ بهائی.
گر تو خواهی عزت دنیا و دین عزلتی از مردم دنیا گزین.
شیخ بهائی.
- امثال :عزت ز قناعت است و خواری ز طمع
با عزت خود بساز و خواری مطلب.
؟ ( از جامع التمثیل ).
عزت هر کس به دست آن کس است .؟ ( از امثال و حکم دهخدا ).
- بی عزتی ؛ بی اعتباری. نامعززی.- || بی احترامی :
چو بی عزتی پیشه کرد آن حرون
شدند آن عزیزان خراب اندرون.
سعدی.
- بی عزتی نمودن ؛ بی احترامی کردن. نگاه نداشتن عزت کسی : ملوک آنطرف قدر چنان بزرگوار ندانسته و بی عزتی نمودند. ( گلستان ).- عزت آثار ؛ صاحب علامات افتخار و شرف. ( ناظم الاطباء ).
- عزت تپان کردن ، عزت چپان کردن ؛ به مزاح ، بسیار اعزاز و اکرام کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- عزت خواه ؛ دوست و رفیق و مصاحب. ( ناظم الاطباء ).
- || پیرو و بسته به جلال دیگری. ( ناظم الاطباء ).
- عزت طلب ؛ آنکه خواهان ارج و قدر است. جاه طلب. مقام دوست. ( فرهنگ فارسی معین ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) ارجمند گشتن گرامی شدن . ۲ - ( اسم ) ارجمندی سرافرازی عزیزی . یا عزت نفس . منااعت شرافت : عزت نفسش جریحه دارشده .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. ارجمندی، احترام.
۳. (اسم ) [قدیمی، مجاز] خداوند.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] «عزت» به مفهوم مانع از مغلوب شدن انسان و ظلم و ستم ناپذیری او در برابر مستکبران است.
واژه «عزت» در عین آشنایی، از غرابت و ژرفای بسیاری برخوردار است. بازکاوی و نگرش دقیق به محتوای آن، نشان می دهد که چرا یکی از مسائل بنیادین تربیتی اسلام و از اصول عمده تربیتی قرآن و سیره معصومان می باشد. نورانی ترین رهنمودها و تعبیرات درباره عزت و چگونگی فراهم آوردن آن، در قرآن کریم و سخنان معصومان (علیهم السّلام) است و در مرحله عمل، تبلور و تجسم این رهنمودها در وجود ائمه طاهرین (علیهم السّلام) و پیروان مخلص آنان مشهود است.صفت «عزت» اولا و بالاصاله، از آن خداوند است؛ زیرا او غالب غیر مغلوب و شکست ناپذیر است و انسان، به ماهیت امکانی خود ـ فقر محض ـ مالک چیزی نیست مگر این که با عزیز مطلق و مرکز عزت ارتباط برقرار کند و خداوند از سر رحمت خویش، بهره ای از عزت بدو بخشد. پس یگانه راه کسب عزت و کرامت، تخلق به اخلاق الهی و منوط به ورود در این مدار و برخورداری از فیض الهی در این صفت می باشد. هرچند در انسان، استعداد عزیز شدن ـ در پرتو عزت الهی ـ و ذلیل شدن در اثر دوری از خدا و پیروی از هوای نفس وجود دارد، اما این، وظیفه مؤمن است که خود را ذلیل و خوار نکند و اسباب عزت را؛ چون ایمان، تقوا، شجاعت، همت بلند و پیوند با اولیای الهی، فراهم سازد تا با رسیدن به سرچشمه عزت، هیچ چیز نتواند او را از پا درآورده و همت و ایمانش را ضعیف کند.
مفهوم شناسی عزت
عزت در لغت یعنی شکست ناپذیری و حالتی که مانع مغلوب شدن انسان می شود. در اصل از «ارض عزاز»؛ یعنی زمین محکم و نفوذناپذیر گرفته شده است، و شی ء کمیاب را از آن جهت عزیز و عزیزالوجود گویند که در آن، حالت توانایی قرار گرفته و رسیدن به آن، سخت است. با توجه به معنای صلابت و حالت شکست ناپذیری، این واژه، در معانی دیگری، از جمله: غلبه، صعوبت، سختی، غیرت، حمیت و غیره استعمال شده است. عزت در معنای اولش به مفهوم قاهر و غالب بودن و نه مقهور و مغلوب بودن است، و معنای حقیقی آن، مختص به خدای عزوجل است؛ زیرا به غیر از خداوند، همه موجودات، ذاتا فقیر و در نفس خویش، ذلیل هستند و مالک هیچ چیزی برای خود نیستند، مگر آن که خداوند با رحمت خود، بهره ای از آن بدانان بخشد؛ چنان که این را با مؤمنان انجام داده و فرموده است: «و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین». در قرآن کریم نیز واژه عزت به همان معنای لغوی به کار رفته است؛ یعنی شکست ناپذیری، توانایی و مغلوب نشدن. واژه «العزة» ده بار و «عزیز» ۹۲ بار و مشتقات دیگر آن، بسیار در قرآن آمده و هر جا به معنای خاصی که گونه ای ارتباط با شکست ناپذیری دارد، اشاره دارد. چنان که این تعبیر، غالبا در معنای نیک و شایسته استعمال شده و ذات الهی را به «العزیز» یا «عزیز» توصیف می نماید: «و الله عزیز حکیم». گاهی از عزت مذموم حکایت می کند و آن، نفوذناپذیری در مقابل حق، روی برتافتن از حق پذیری و اصرار بر انحراف است که عین ذلت می باشد: «و اذا قیل له اتق الله اخذته العزة بالاثم». عزت به معنای ممدوح آن؛ یعنی قاهر و غالب بودن، در اصل، از آن خداوند است: «فلایحزنک قولهم ان العزة لله جمیعا و هو السمیع العلیم» «و بشر المنافقین بان لهم عذابا الیما، الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین ایبتغون عندهم العزة فان العزة لله جمیعا». هدف منافقان در پذیرش ولایت کافران، دستیابی به عزت و شکوه است، در حالی که تمامی عزت، تنها از آن خداوند است و پذیرش ولایت کفار، هرگز مایه عزت و سربلندی نیست، بلکه چون از عزت واقعی تهی اند، تکیه بر آنان، خسران است. این آیه شریفه، دعوتی است ضمنی که برای دستیابی به عزت پایدار، به خداوند روی آورید! چرا که اعتقاد به عزت و قدرت مطلقه الهی، مانع گرایش به عزت و اقتدار موهوم کافران می گردد. این که منافقان، عزت را در ولایت کافران می جویند، نوعی نفاق سیاسی است که از نفاق عقیدتی آنان ناشی می شود. و مایه سرسپردگی و وابستگی سیاسی و روحی به بیگانگان و عدم استقلال در عرصه های بین المللی است. اما مؤمنان، چون به خدا ایمان می آورند، که همه عزت از آن اوست، از نظر سیاسی نیز عزتمند بوده و ولایت بیگانه را نمی پذیرند. در واقع، کسب عزت، تنها در گرو پذیرش ولایت خداوند است: «یقولون لئن رجعنا الی المدینة لیخرجن الاعز منها الاذل، و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین و لکن المنافقین لایعلمون». در سایه عزت الهی است که جامعه اسلامی بر کفار و منافقان پیروز می شود و همواره عزتمند و شرافتمند می زید: «و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز» «کتب الله لاغلبن انا و رسلی ان الله قوی عزیز». خدای بزرگ، یاری هر که او را یاری کند و عزت بخشی هر که او را عزیز دارد، بر عهده گرفته است.
بازشناسی جایگاه اخلاقی عزت
غریزه صیانت ذات، غریزه ای طبیعی و نخستین قانونی است که بشر از هنگام خلقت، بالفطره از آن پیروی و حیات خود را در این مسیر هدایت می کند. این غریزه که جزء میل های روحانی انسان است، به او آگاهی می دهد تا مطابق طبیعتش زندگی کند. به گفته «سیسرون»، خطیب و سیاستمدار رومی: از آغاز که یک جوان متولد می شود، بر خود سلطه دارد و میل صیانت ذات در او ظاهر می شود و لزوما ذات خود و آنچه را زیبنده حفظ و صیانت آن است، دوست دارد و از انعدام آنچه به هستی و حیات او لطمه می زند، جلوگیری می کند. آدمی به صیانت ذات بسنده نمی کند و از دایره تسکین مشتهیات جسمانی فراتر رفته، به سوی عالم خواسته های معنوی و روحانی که همان شرافت، کرامت و عزت نفس است، طی مسیر می کند و با عوامل تحقیرکننده که مانع نشو و نمای او می شود، ناسازگاری می کند. عزت نفس مفهومی است که به ادراک فرد از ارزش شخصی و به تعبیر بهتر، «خودارزشمندی» اشاره دارد. این ادراک، همان ارزشیابی عاطفی نسبت به خود است که معمولا بر اساس ویژگیهای مثبت و منفی سنجیده می شود. برخی از روان شناسان گفته اند: «عزت نفس، چگونگی احساس ما درباره خودمان است و می توان گفت کلید رفتار فرد است» و به «قضاوت شخصی فرد از ارزش خود» نیز تعریف شده است.اهمیت عزت نفس یا ارزشیابی شخص از خود، یکی از مهمترین عوامل تحول روانی فرد است، بدون تردید، افرادی که از عزت نفس بالا برخوردارند، تصویر خوب و مثبتی از خود دارند و از بسیاری جهات با افراد دارای عزت نفس پایین، متفاوت هستند. آنها اهداف بالاتری را انتخاب می کنند، اضطراب کمتری دارند، فشار روانی کمتری را تجربه می کنند، به شکست و انتقاد، کمتر حساس هستند، احساس کنترل بیشتری دارند؛ یعنی کمتر از احساس درماندگی، رنج می برند، تمایل بیشتری به مواجهه و رویارویی با مشکلات دارند، تمایل بیشتری به کاوش و جست وجو دارند و به طور کلی، از نظر اخلاقی، افراد برانگیخته ای هستند که نه فقط شایسته اند، بلکه نگرشی مثبت نسبت به خود دارند. اشاره شد که در معنای «عزت»، قوت و شکست ناپذیری نهفته است؛ «عزت نفس» نیز دارای همین مفهوم می باشد و در آن، حفظ آبرو، عدم کرنش و دریوزگی در برابر زور و زر، لحاظ شده که بالاترین نوع شکست ناپذیری و قوت است. جوهر عزت نفس به عنوان خلق و خوی برتر، ابتدا در جان و روح انسان جوانه می زند و شخصیتی را تربیت می کند که در برابر وسوسه ها و معاصی، موفق و سازش ناپذیر است و در مرحله بعد، او را از خضوع و سازش و خودباختگی در برابر ستم و بی عدالتی و هر آلودگی دیگر بازمی دارد؛ چنان که امام علی (علیه السّلام) فرمود: «المؤمن نفسه اصلب من الصلد» ؛ نفس مؤمن از سنگ خارا سخت تر است. هیچ چیز مانند فقدان عزت نفس، آدمی را مستعد تباهی نمی سازد؛ زیرا وقتی ذلت بر وجود فرد حاکم شد، او را آماده پذیرش هر خواری و پستی و به تعبیر اقبال لاهوری، «بندگی آدم» می کند؛ کاری که حتی حیوانات هم در مقابل همنوع خود نمی کنند. بنابراین، ریشه همه ناهنجاری ها و تباه گری ها در ذلت نفس است؛ حتی مبتلا شدن به تکبر، خودپسندی و گردنکشی، به سبب پستی و حقارتی است که متکبر در خود احساس می کند و حتی نفاق که هلاک کننده ترین بیماری دل است، ریشه در ذلت نفس دارد. انسان تا احساس حقارت و پستی نکند، ریا نمی کند: «نفاق المرء من ذل یجده فی نفسه». اگر این ریشه خشکانده شده، این مرض درمان شود و انسان به عزت الهی، عزیز شود، از همه ناراستی ها وارسته می گردد، زمینه های عزت فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را فراهم می نماید، در برابر باطل و گناه، نفوذناپذیر و در صراط حق، محکم و استوار خواهد شد.
عزت و ذلت در سیره معصومان
...
واژه «عزت» در عین آشنایی، از غرابت و ژرفای بسیاری برخوردار است. بازکاوی و نگرش دقیق به محتوای آن، نشان می دهد که چرا یکی از مسائل بنیادین تربیتی اسلام و از اصول عمده تربیتی قرآن و سیره معصومان می باشد. نورانی ترین رهنمودها و تعبیرات درباره عزت و چگونگی فراهم آوردن آن، در قرآن کریم و سخنان معصومان (علیهم السّلام) است و در مرحله عمل، تبلور و تجسم این رهنمودها در وجود ائمه طاهرین (علیهم السّلام) و پیروان مخلص آنان مشهود است.صفت «عزت» اولا و بالاصاله، از آن خداوند است؛ زیرا او غالب غیر مغلوب و شکست ناپذیر است و انسان، به ماهیت امکانی خود ـ فقر محض ـ مالک چیزی نیست مگر این که با عزیز مطلق و مرکز عزت ارتباط برقرار کند و خداوند از سر رحمت خویش، بهره ای از عزت بدو بخشد. پس یگانه راه کسب عزت و کرامت، تخلق به اخلاق الهی و منوط به ورود در این مدار و برخورداری از فیض الهی در این صفت می باشد. هرچند در انسان، استعداد عزیز شدن ـ در پرتو عزت الهی ـ و ذلیل شدن در اثر دوری از خدا و پیروی از هوای نفس وجود دارد، اما این، وظیفه مؤمن است که خود را ذلیل و خوار نکند و اسباب عزت را؛ چون ایمان، تقوا، شجاعت، همت بلند و پیوند با اولیای الهی، فراهم سازد تا با رسیدن به سرچشمه عزت، هیچ چیز نتواند او را از پا درآورده و همت و ایمانش را ضعیف کند.
مفهوم شناسی عزت
عزت در لغت یعنی شکست ناپذیری و حالتی که مانع مغلوب شدن انسان می شود. در اصل از «ارض عزاز»؛ یعنی زمین محکم و نفوذناپذیر گرفته شده است، و شی ء کمیاب را از آن جهت عزیز و عزیزالوجود گویند که در آن، حالت توانایی قرار گرفته و رسیدن به آن، سخت است. با توجه به معنای صلابت و حالت شکست ناپذیری، این واژه، در معانی دیگری، از جمله: غلبه، صعوبت، سختی، غیرت، حمیت و غیره استعمال شده است. عزت در معنای اولش به مفهوم قاهر و غالب بودن و نه مقهور و مغلوب بودن است، و معنای حقیقی آن، مختص به خدای عزوجل است؛ زیرا به غیر از خداوند، همه موجودات، ذاتا فقیر و در نفس خویش، ذلیل هستند و مالک هیچ چیزی برای خود نیستند، مگر آن که خداوند با رحمت خود، بهره ای از آن بدانان بخشد؛ چنان که این را با مؤمنان انجام داده و فرموده است: «و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین». در قرآن کریم نیز واژه عزت به همان معنای لغوی به کار رفته است؛ یعنی شکست ناپذیری، توانایی و مغلوب نشدن. واژه «العزة» ده بار و «عزیز» ۹۲ بار و مشتقات دیگر آن، بسیار در قرآن آمده و هر جا به معنای خاصی که گونه ای ارتباط با شکست ناپذیری دارد، اشاره دارد. چنان که این تعبیر، غالبا در معنای نیک و شایسته استعمال شده و ذات الهی را به «العزیز» یا «عزیز» توصیف می نماید: «و الله عزیز حکیم». گاهی از عزت مذموم حکایت می کند و آن، نفوذناپذیری در مقابل حق، روی برتافتن از حق پذیری و اصرار بر انحراف است که عین ذلت می باشد: «و اذا قیل له اتق الله اخذته العزة بالاثم». عزت به معنای ممدوح آن؛ یعنی قاهر و غالب بودن، در اصل، از آن خداوند است: «فلایحزنک قولهم ان العزة لله جمیعا و هو السمیع العلیم» «و بشر المنافقین بان لهم عذابا الیما، الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین ایبتغون عندهم العزة فان العزة لله جمیعا». هدف منافقان در پذیرش ولایت کافران، دستیابی به عزت و شکوه است، در حالی که تمامی عزت، تنها از آن خداوند است و پذیرش ولایت کفار، هرگز مایه عزت و سربلندی نیست، بلکه چون از عزت واقعی تهی اند، تکیه بر آنان، خسران است. این آیه شریفه، دعوتی است ضمنی که برای دستیابی به عزت پایدار، به خداوند روی آورید! چرا که اعتقاد به عزت و قدرت مطلقه الهی، مانع گرایش به عزت و اقتدار موهوم کافران می گردد. این که منافقان، عزت را در ولایت کافران می جویند، نوعی نفاق سیاسی است که از نفاق عقیدتی آنان ناشی می شود. و مایه سرسپردگی و وابستگی سیاسی و روحی به بیگانگان و عدم استقلال در عرصه های بین المللی است. اما مؤمنان، چون به خدا ایمان می آورند، که همه عزت از آن اوست، از نظر سیاسی نیز عزتمند بوده و ولایت بیگانه را نمی پذیرند. در واقع، کسب عزت، تنها در گرو پذیرش ولایت خداوند است: «یقولون لئن رجعنا الی المدینة لیخرجن الاعز منها الاذل، و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین و لکن المنافقین لایعلمون». در سایه عزت الهی است که جامعه اسلامی بر کفار و منافقان پیروز می شود و همواره عزتمند و شرافتمند می زید: «و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز» «کتب الله لاغلبن انا و رسلی ان الله قوی عزیز». خدای بزرگ، یاری هر که او را یاری کند و عزت بخشی هر که او را عزیز دارد، بر عهده گرفته است.
بازشناسی جایگاه اخلاقی عزت
غریزه صیانت ذات، غریزه ای طبیعی و نخستین قانونی است که بشر از هنگام خلقت، بالفطره از آن پیروی و حیات خود را در این مسیر هدایت می کند. این غریزه که جزء میل های روحانی انسان است، به او آگاهی می دهد تا مطابق طبیعتش زندگی کند. به گفته «سیسرون»، خطیب و سیاستمدار رومی: از آغاز که یک جوان متولد می شود، بر خود سلطه دارد و میل صیانت ذات در او ظاهر می شود و لزوما ذات خود و آنچه را زیبنده حفظ و صیانت آن است، دوست دارد و از انعدام آنچه به هستی و حیات او لطمه می زند، جلوگیری می کند. آدمی به صیانت ذات بسنده نمی کند و از دایره تسکین مشتهیات جسمانی فراتر رفته، به سوی عالم خواسته های معنوی و روحانی که همان شرافت، کرامت و عزت نفس است، طی مسیر می کند و با عوامل تحقیرکننده که مانع نشو و نمای او می شود، ناسازگاری می کند. عزت نفس مفهومی است که به ادراک فرد از ارزش شخصی و به تعبیر بهتر، «خودارزشمندی» اشاره دارد. این ادراک، همان ارزشیابی عاطفی نسبت به خود است که معمولا بر اساس ویژگیهای مثبت و منفی سنجیده می شود. برخی از روان شناسان گفته اند: «عزت نفس، چگونگی احساس ما درباره خودمان است و می توان گفت کلید رفتار فرد است» و به «قضاوت شخصی فرد از ارزش خود» نیز تعریف شده است.اهمیت عزت نفس یا ارزشیابی شخص از خود، یکی از مهمترین عوامل تحول روانی فرد است، بدون تردید، افرادی که از عزت نفس بالا برخوردارند، تصویر خوب و مثبتی از خود دارند و از بسیاری جهات با افراد دارای عزت نفس پایین، متفاوت هستند. آنها اهداف بالاتری را انتخاب می کنند، اضطراب کمتری دارند، فشار روانی کمتری را تجربه می کنند، به شکست و انتقاد، کمتر حساس هستند، احساس کنترل بیشتری دارند؛ یعنی کمتر از احساس درماندگی، رنج می برند، تمایل بیشتری به مواجهه و رویارویی با مشکلات دارند، تمایل بیشتری به کاوش و جست وجو دارند و به طور کلی، از نظر اخلاقی، افراد برانگیخته ای هستند که نه فقط شایسته اند، بلکه نگرشی مثبت نسبت به خود دارند. اشاره شد که در معنای «عزت»، قوت و شکست ناپذیری نهفته است؛ «عزت نفس» نیز دارای همین مفهوم می باشد و در آن، حفظ آبرو، عدم کرنش و دریوزگی در برابر زور و زر، لحاظ شده که بالاترین نوع شکست ناپذیری و قوت است. جوهر عزت نفس به عنوان خلق و خوی برتر، ابتدا در جان و روح انسان جوانه می زند و شخصیتی را تربیت می کند که در برابر وسوسه ها و معاصی، موفق و سازش ناپذیر است و در مرحله بعد، او را از خضوع و سازش و خودباختگی در برابر ستم و بی عدالتی و هر آلودگی دیگر بازمی دارد؛ چنان که امام علی (علیه السّلام) فرمود: «المؤمن نفسه اصلب من الصلد» ؛ نفس مؤمن از سنگ خارا سخت تر است. هیچ چیز مانند فقدان عزت نفس، آدمی را مستعد تباهی نمی سازد؛ زیرا وقتی ذلت بر وجود فرد حاکم شد، او را آماده پذیرش هر خواری و پستی و به تعبیر اقبال لاهوری، «بندگی آدم» می کند؛ کاری که حتی حیوانات هم در مقابل همنوع خود نمی کنند. بنابراین، ریشه همه ناهنجاری ها و تباه گری ها در ذلت نفس است؛ حتی مبتلا شدن به تکبر، خودپسندی و گردنکشی، به سبب پستی و حقارتی است که متکبر در خود احساس می کند و حتی نفاق که هلاک کننده ترین بیماری دل است، ریشه در ذلت نفس دارد. انسان تا احساس حقارت و پستی نکند، ریا نمی کند: «نفاق المرء من ذل یجده فی نفسه». اگر این ریشه خشکانده شده، این مرض درمان شود و انسان به عزت الهی، عزیز شود، از همه ناراستی ها وارسته می گردد، زمینه های عزت فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را فراهم می نماید، در برابر باطل و گناه، نفوذناپذیر و در صراط حق، محکم و استوار خواهد شد.
عزت و ذلت در سیره معصومان
...
wikifeqh: عزت
[ویکی اهل البیت] کلیدواژگان: عزت، ذلت، قرآن، سنت.
کلمه «عزت» از کلمات کلیدی قرآنی و حدیثی است که به مفهوم مانع از مغلوب شدن انسان و ظلم و ستم ناپذیری او در برابر مستکبران است. در این مقاله، عزت از نظر لغوی، قرآن، روایت و سیره معصومان علیهم السلام به بحث گذاشته شده است.
از دیگر بحث های مهم این مقاله، بحث پیامدهای عزت در دو حوزه فردی و اجتماعی و سرانجام، عوامل دستیابی به عزت در فرهنگ اسلامی است که عبارتند از: اطاعت از خداوند، حاکمیت ارزش های اسلامی، تقویت هنجارهای اخلاقی، تقوا، قناعت و صبر.
واژه «عزت» در عین آشنایی از غرابت و ژرفای بسیاری برخوردار است. بازکاوی و نگرش دقیق به محتوای آن، نشان می دهد که چرا یکی از مسائل بنیادین تربیتی اسلام و از اصول عمده تربیتی قرآن و سیره معصومان می باشد. نورانی ترین رهنمودها و تعبیرات درباره عزت و چگونگی فراهم آوردن آن در قرآن کریم و سخنان معصومان علیهم السلام است و در مرحله عمل، تبلور و تجسم این رهنمودها در وجود ائمه طاهرین علیهم السلام و پیروان مخلص آنان مشهود است.
صفت «عزت» اولاً و بالاصاله از آن خداوند است؛ زیرا او غالب غیرمغلوب و شکست ناپذیر است و انسان به ماهیت امکانی خود ـ فقر محض ـ مالک چیزی نیست مگر این که با عزیز مطلق و مرکز عزت ارتباط برقرار کند و خداوند از سر رحمت خویش، بهره ای از عزت بدو بخشد. پس یگانه راه کسب عزت و کرامت، تخلق به اخلاق الهی و منوط به ورود در این مدار و برخورداری از فیض الهی در این صفت می باشد.
هر چند در انسان، استعداد عزیز شدن ـ در پرتو عزت الهی ـ و ذلیل شدن در اثر دوری از خدا و پیروی از هوای نفس وجود دارد، اما این وظیفه مؤمن است که خود را ذلیل و خوار نکند و اسباب عزت را؛ چون ایمان، تقوا، شجاعت، همت بلند و پیوند با اولیای الهی فراهم سازد تا با رسیدن به سرچشمه عزت، هیچ چیز نتواند او را از پا درآورده و همت و ایمانش را ضعیف کند.
به مناسبت نام گذاری امسال (1381 هـ.ش) از طرف مقام معظم رهبری به سال عزت و افتخار حسینی، مبحث عزت را از دیدگاه قرآن و سنت و به ویژه با تکیه بر سنت و سیرت حسینی پی جویی می کنیم. باشد که چونان نوری فراسویمان را روشن ساخته در دنیای نامردی ها و تحقیر انسان، راهی به سوی عزت و افتخار انسانی بازیابیم. در این نوشتار از بررسی واژگانی، اهمیت و جایگاه عزت در قرآن و حدیث و دستاوردها و پیامدهای آن، سخن به میان می آید.
کلمه «عزت» از کلمات کلیدی قرآنی و حدیثی است که به مفهوم مانع از مغلوب شدن انسان و ظلم و ستم ناپذیری او در برابر مستکبران است. در این مقاله، عزت از نظر لغوی، قرآن، روایت و سیره معصومان علیهم السلام به بحث گذاشته شده است.
از دیگر بحث های مهم این مقاله، بحث پیامدهای عزت در دو حوزه فردی و اجتماعی و سرانجام، عوامل دستیابی به عزت در فرهنگ اسلامی است که عبارتند از: اطاعت از خداوند، حاکمیت ارزش های اسلامی، تقویت هنجارهای اخلاقی، تقوا، قناعت و صبر.
واژه «عزت» در عین آشنایی از غرابت و ژرفای بسیاری برخوردار است. بازکاوی و نگرش دقیق به محتوای آن، نشان می دهد که چرا یکی از مسائل بنیادین تربیتی اسلام و از اصول عمده تربیتی قرآن و سیره معصومان می باشد. نورانی ترین رهنمودها و تعبیرات درباره عزت و چگونگی فراهم آوردن آن در قرآن کریم و سخنان معصومان علیهم السلام است و در مرحله عمل، تبلور و تجسم این رهنمودها در وجود ائمه طاهرین علیهم السلام و پیروان مخلص آنان مشهود است.
صفت «عزت» اولاً و بالاصاله از آن خداوند است؛ زیرا او غالب غیرمغلوب و شکست ناپذیر است و انسان به ماهیت امکانی خود ـ فقر محض ـ مالک چیزی نیست مگر این که با عزیز مطلق و مرکز عزت ارتباط برقرار کند و خداوند از سر رحمت خویش، بهره ای از عزت بدو بخشد. پس یگانه راه کسب عزت و کرامت، تخلق به اخلاق الهی و منوط به ورود در این مدار و برخورداری از فیض الهی در این صفت می باشد.
هر چند در انسان، استعداد عزیز شدن ـ در پرتو عزت الهی ـ و ذلیل شدن در اثر دوری از خدا و پیروی از هوای نفس وجود دارد، اما این وظیفه مؤمن است که خود را ذلیل و خوار نکند و اسباب عزت را؛ چون ایمان، تقوا، شجاعت، همت بلند و پیوند با اولیای الهی فراهم سازد تا با رسیدن به سرچشمه عزت، هیچ چیز نتواند او را از پا درآورده و همت و ایمانش را ضعیف کند.
به مناسبت نام گذاری امسال (1381 هـ.ش) از طرف مقام معظم رهبری به سال عزت و افتخار حسینی، مبحث عزت را از دیدگاه قرآن و سنت و به ویژه با تکیه بر سنت و سیرت حسینی پی جویی می کنیم. باشد که چونان نوری فراسویمان را روشن ساخته در دنیای نامردی ها و تحقیر انسان، راهی به سوی عزت و افتخار انسانی بازیابیم. در این نوشتار از بررسی واژگانی، اهمیت و جایگاه عزت در قرآن و حدیث و دستاوردها و پیامدهای آن، سخن به میان می آید.
wikiahlb: عزت
دانشنامه عمومی
عزت (فیلم). «عزّت» ( انگلیسی: Juice ( film ) ) فیلمی در ژانر جنایی و درام به کارگردانی ارنست دیکرسون است که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد.
• توپاک شکور
• عمر اپس
• وینسنت لارسکا
• ساموئل ال. جکسون
• کویین لطیفه
• دکتر دره
• جورج او گور، دوم
• توپاک شکور
• عمر اپس
• وینسنت لارسکا
• ساموئل ال. جکسون
• کویین لطیفه
• دکتر دره
• جورج او گور، دوم
wiki: عزت (فیلم)
عزت (فیلم ۱۹۳۷). عزت ( انگلیسی: Izzat ) یک فیلم در ژانر درام به کارگردانی فرانتس اوستن است که در سال ۱۹۳۷ منتشر شد. [ ۱] از بازیگران آن می توان به دویکا رانی و آشوک کومار اشاره کرد.
wiki: عزت (فیلم ۱۹۳۷)
عزت (فیلم ۱۹۶۸). عزت ( به هندی: Izzat ) فیلمی محصول سال ۱۹۶۸ و به کارگردانی تی. پراکاش رائو است. در این فیلم بازیگرانی همچون درمندرا، تانوجا، جئی لالیتا، بالراج ساهنی، محمود علی ایفای نقش کرده اند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: عزت (فیلم ۱۹۶۸)
جدول کلمات
مترادف ها
غیرت، افتخار، خوشنامی، برو، اب رو، نجابت، احترام، عزت، شرافت، فخر، شرف، ناموس، حضرت، جناب، تشریفات امتیازویژه
عظمت، افتخار، شهرت، مباهات، سر بلندی، شکوه، عزت، جلال، فخر، اشتهار، نور
افتخار، برو، عزت، شرافت، فخر، شرف، ناموس، حضرت، جناب، تشریفات امتیازویژه
نسبت، رابطه، احترام، عزت، تکریم، حیثیت، رجوع، حرمت، حیث، بزرگداشت
نظر، شهرت، اعتبار، قدر، عزت، قرب، رعایت ارزش
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
عزت یعنی بزرگ بودن و اسم پسرانه است و زنونه اش میشده عزته که بد املا رو نوشتن.
سلام درست اینه که اسم عزت پسرانه است و اسم عزته دخترانه . اون اسم خانمانه عزت نیست بلکه عزته است و اشتباه همون عزت رو آوردند رو خانم نگفتن اخه چطور اینکارو کردن و یک اسم رو یک جنس میشینه نه دو. اسم عزت پسرانه اس
سلام اسم عزت کاملا پسرانه است وبه معنی معتبربودن هست اشتباه از ثبت احوال بوده که خوب جا ننداختن اسم های ناب مثل عزت رو چون باید مونث آن یه دونه ه میکرفت لازمه اصلاح بشه اسم هایی که عزتند ولی برا دختر گرفتند
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
این تغییراسم نیست من خیلی دنبال اسم های شبیه خودم بودم دیدم اسامی مثل ما که شبیهن حرف درستی زدند آدمایی که این بدبختی رو افتادن درش یحا اقا میگن یجا خانم وبدونید که تغییر اسم برا دخترا رقم نمیخوره بلکه ه میاد آخرش واصلاح میشه خواستند تغییربدن به جدید یکباری میتونن اما حیف نصرت معنیش نابه واسمش مبادا بخاطر نداشتن یک ه اسامی زیادی رو بگند دوجنسیت میتونه بگیره ظرفیتش بالاست. دو عزت یکی آقا یکی خانم چطور ازدواج کنند اما عزت با عزته میشه چون یکیش اسم مرد هست یکی زن هیچ اسمی نمیتونه هم مونث باشه هم مذکر بلکه اشتباه شده وامکانات نبوده بقیه بدونن و با اسامی خارجی دیگه هماهنگ باشن یجا اسم پسرا ویجا اسم دختر نباشه تا اوناهم بیان اسامی مارو بزارن روبچه هاشون اما اگر جنسیت مشخص بشه پس بگید به اونام برن درستش کنند املاشو اما تغییرندن اصلاح میشه . اسم عزت پسرانه است ودخترانه آن عزته است . ezzat is for men and ezzate is for women. اگر اشتباه انگلیسیشو نوشتم بگین. یا یاسر برا مرداس ویاسره براخانم ها yaser is for men and yasere is for women . اینجوری. لسم هایی شبیه این زیادن مثلا اسم عصمت پسراتس ودخترانه اش عصمته میشه . فطرت پسرانس ودختراتش فطرته میشه. پس عزت برا پسراس وعزته برا دخترا. نسیم برا پسرا ونسیمه برا دختراس. مهربان برا پسراس و مهربونه برا دختراس . عصمت برا پسراس و عصمته برا دخترا. ازین کارا بشه که ه بگیره اسم ها عوض نمیشن وازبین نمیرن که بقیه هم بدونن اینکار خرج هم نداره بلکه برا درست شدن اسم ها هس نذارید اسم ها اینجوری ازبین برن
گرامی
گرچه در فارسی روزمره عزت به معنی احترام و آبرو یا گرانبها بودن است ، ولی در لغت عرب چنین نیست ، بلکه عزت به معنی قدرت شکست - ناپذیر است . تفسیر نمونه ج : 24 ص : 169
کلمه ( عزت ) به معنای نایابی است ، وقتی می گویند فلان چیز عزیز الوجود است ، معنایش این است که به آسانی نمی توان بدان دست یافت ، و عزیز قوم به معنای کسی است که شکست دادنش و غلبه کردن بر او آسان نباشد، بخلاف سایر افراد قوم ، که چنین نیستند، زیرا عزیز قوم در بین قوم خودش مقامی دارد.
... [مشاهده متن کامل]
در نتیجه هر نیروئی که تک تک افراد دارند او دارای همه آنها است ، ولی عکس قضیه چنین نیست ، یعنی تک تک افراد نیروی او را ندارند، این معنای اصلی کلمه است ، لیکن بعدها در مورد هر چیز دشواری نیز استعمالش کردند، مثلا گفتند: ( عزیز علی کذا ) یعنی فلان حادثه بر من گران است .
همچنان که در قرآن آمده : ( عزیز علیه ما عنتم ) و در آخر در مورد هر غلبه ای استعمال شد، مثلا گفتند: ( من عزبز ) کسی که غلبه کرد، دار و ندار مغلوب را غارت نمود، در قرآن هم در این معنا استعمال شده ، آنجا که فرموده : ( و عزنی فی الخطاب ) ولی معنای اصلی کلمه همان است که گفتیم . ( تفسیر المیزان )
کلمه ( عزت ) به معنای نایابی است ، وقتی می گویند فلان چیز عزیز الوجود است ، معنایش این است که به آسانی نمی توان بدان دست یافت ، و عزیز قوم به معنای کسی است که شکست دادنش و غلبه کردن بر او آسان نباشد، بخلاف سایر افراد قوم ، که چنین نیستند، زیرا عزیز قوم در بین قوم خودش مقامی دارد.
... [مشاهده متن کامل]
در نتیجه هر نیروئی که تک تک افراد دارند او دارای همه آنها است ، ولی عکس قضیه چنین نیست ، یعنی تک تک افراد نیروی او را ندارند، این معنای اصلی کلمه است ، لیکن بعدها در مورد هر چیز دشواری نیز استعمالش کردند، مثلا گفتند: ( عزیز علی کذا ) یعنی فلان حادثه بر من گران است .
همچنان که در قرآن آمده : ( عزیز علیه ما عنتم ) و در آخر در مورد هر غلبه ای استعمال شد، مثلا گفتند: ( من عزبز ) کسی که غلبه کرد، دار و ندار مغلوب را غارت نمود، در قرآن هم در این معنا استعمال شده ، آنجا که فرموده : ( و عزنی فی الخطاب ) ولی معنای اصلی کلمه همان است که گفتیم . ( تفسیر المیزان )
حیثیت
احترام
عزّت : بزرگی ، عظمت و شکوه
مترادف : آبرو
مترادف : آبرو
عز، شرف، احترام، سربلندی، آبرو، ارجمندی
عزیز و گرامی
سربلندی . شرف . دوستی و ارجمندی
سرافرازی
ارجمندی وسربلندی
نفوذ ناپذیری
غیرت شهامت ابرو سربلند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)