رنج

/ranj/

مترادف رنج: آزار، اضطراب، الم، اندوه، بلا، تعب، داء، درد، دشواری، زجر، زحمت، سختی، عذاب، غم، کد، گرفتاری، محنت، مرارت، مشقت، مصیبت، ملال، نکبت

معنی انگلیسی:
affliction, discomfort, distress, misery, pain, suffering, torment, torture, pathy _, rack, travail, tribulation, pains, sufferring, disease

لغت نامه دهخدا

رنج. [ رَ ] ( اِ ) محنت. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). زحمت. مشقت. ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ). کُلْفَت. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ). تعب. عناء. سختی ناشی از کار و کوشش. تعب که در کار برند :
آنچه با رنج یافتی و به ذل
تو به آسانی از گزافه مدیش.
رودکی.
به رنج اندر است ای خردمند گنج
نیابد کسی گنج نابرده رنج.
فردوسی.
گهی رزم بودی گهی ساز بزم
ندیدم ز کاوس جز رنج رزم.
فردوسی.
وز آن پس به خراد برزین بگفت
یک امروز با رنج ما باش جفت.
فردوسی.
چو سرو سیمین بودی چو نال زرد شدی
مگر ز رنج بنالیده ای براه اندر.
فرخی.
تا قواعد دوستی که اندر آن رنج فراوان برده آمده است تا استوار گشته استوارتر گردد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 209 ). بوسهل آمد و پیغام امیر [ مسعود ] آورد که خداوند سلطان می گوید که خواجه به روزگار پدرم آسیبها و رنجها دیده است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 146 ). نوشتکین در پیش بودو جنگی پیوستند و حصاریان را بس رنجی نبود و سنگی می گردانیدند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 572 ).
چه باید کشید اینهمه رنج و باک
به چیزی که گوهرش یک مشت خاک.
اسدی.
چو باشد جهانی بدو دشمن است
چو نبود غم جان و رنج تن است.
اسدی.
رنج امروزین آسودن فردایین بود. ( قابوسنامه ).
تا نبینی رنج و ناموزی ز دانا علم حق
کی توانی دید بی رنج آنچه نادان آن ندید.
ناصرخسرو.
نبینی که چون بازگشتی بساعت
به راحت بدل گشت رنج درازش.
ناصرخسرو.
اینهمه لهو است و باشدلهو کار کودکان
رنج بردن در ره تقوی بود کار رجال.
معزی.
هیولا چیست ؟ اﷲ است فاعل ، وین بدان ماند
که رنج باربر گاو است و آید ناله از گردون.
سنائی.
پس اگر روزی چند صبرباید کرد در رنج عبادت... عاقل چگونه سر باززند. ( کلیله و دمنه ). و کسری را به مشاهدت اثر رنجی که در بشره برزویه هرچند پیداتر بود رقتی عظیم آمد. ( کلیله و دمنه ). هرکه درگاه ملوک را لازم گیرد و از رنجهای صعب تجنب ننماید هرآینه مراد خویش... او را استقبال واجب بیند. ( کلیله و دمنه ).
به رنج نفس جهان را فکن به آسایش
که رنج نفس به ملک اندرون کرام کشند.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

آزار، درد، محنت، زحمت، سختی ومشقت ناشی ازکار
( اسم ) ۱ - آزار زحمت مشقت . ۲ - انده غم حزن . ۳ - درد رائ . ۴ - کوشش جهد . یا رنج باریک مرض دق . توضیح : ترحمه دق عربی است . یا رنج قدم پایمزد حق القدم . یا به رنج افکندن ( انداختن ) دچار زحمت و مشقت کردن .

فرهنگ معین

(رَ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - آزار، آزردگی . ۲ - اندوه ، درد. ۳ - تلاش ، کوشش .

فرهنگ عمید

۱. حالت ناخوشایند در انسان یا حیوان بر اثر درد، خستگی، و مانند آن.
۲. [قدیمی] بیماری، مرض.
۳. [قدیمی] صدمه، ضربه، آسیب.
۴. [قدیمی] زحمت، سختی و مشقت ناشی از کار وکوشش: نه گشت زمانه بفرسایدش / نه آن رنج و تیمار بگزایدش (فردوسی: ۱/۸ ).
* رنج باریک: (پزشکی ) [قدیمی] تب دق، تب لازم، بیماری سل.
* رنج بردن: (مصدر لازم )
۱. تحمل سختی و مشقت کردن، زحمت کشیدن.
۲. درد کشیدن.
۳. اندوه خوردن، رنج کشیدن.
* رنج دیدن: (مصدر لازم ) [مجاز]
۱. آزار دیدن، به رنج و محنت گرفتار شدن
۲. آسیب دیدن.
* رنج کشیدن: (مصدر لازم ) رنج بردن، تحمل سختی و مشقت کردن، زحمت کشیدن.

واژه نامه بختیاریکا

( رِنج ) رنج؛ درد
( رُنج ) گوشه؛ تحقیق
شو نخوسی

دانشنامه عمومی

رنج (بازی ویدئویی). رنج ( به انگلیسی: Agony ) یک بازی ویدئویی ساید اسکرولینگ و شوتم آپ است که در سال ۱۹۹۲ میلادی توسط شرکت Art & Magic تولید و به وسیله «سایگنوسیس» به طور انحصاری برای رایانه های آمیگا در اروپا منتشر گردید.
این محصول، یک بازی دوبعدی شوتم آپ با پس زمینه و فضاهای فانتزی و سوررئال است. قهرمان بازی یک جغد ( نماد شرکت سایگنوسیس ) [ ۴] است که در مسیری طولانی ( شش مرحله[ ۵] پر از دشمن و هیولاهای فراوان ) در حال پرواز می باشد. این جغد می تواند دشمنان خود را در مسیر، با فرستادن اکوهای کشنده از سر راه برداشته و به آن ها ضربه بزند.
بر طبق کتابچه راهنمای رسمی این محصول، داستان بازی اینگونه نقل گردیده: «جادوگر بزرگ خورشیدی ( اکانتروپسیس ) [ ۶] به بهای از دست دادن جان خود، موفق به کشف «نیروی عظیم کهکشانی» می شود. او قبل از مرگش رمز و راز این نیروی عظیم را به شاگردانش ( الستس[ ۷] و منتور[ ۸] ) یاد می دهد. منتور از این نیرو برای مقاصد شیطانی خود استفاده کرده و الستس را تبدیل به یک جغد می کند، و اینک الستس در قامت یک جغد برای انتقام و رسیدن به «نیروی عظیم کهکشانی» باید از میان افراد و تله های منتور به سلامت بگذرد. »
به دلیل محدودیت های حافظه رم موجود در آمیگا، این بازی هیچ قسمتی برای معرفی داستان و قهرمان بازی ندارد. [ ۴]
این بازی به خوبی از توانایی های رایانه آمیگا استفاده می کند، از جمله این قابلیت ها می توان به استفاده مناسب از میزان رنگ ها، استفاده از حالت گرافیکی هاف برایت برای خلق تصاویر بین مرحله های بازی، سه لایه گرافیکی به صورت موازی برای ایجاد پس زمینه لغزان مراحل و استفاده از پلت رنگ قابل جابجایی و پلت پس زمینه چشمک زن جهت شبیه سازی رنگ های بیشتر، اشاره کرد. [ ۹] این بازی بر روی سه عدد فلاپی دیسک منتشر و بر روی تمامی مدل های آمیگا قابل استفاده بود. موزیک استفاده شده در قسمت تیتر بازی، مانند بقیه موسیقی های تولید شده آمیگا با استفاده از سمپل های صوتی ساخته شده بود.
تم موسیقی این بازی توسط «تیم رایت»[ ۱۰] تهیه شده و به صورت کلاسیک توسط پیانو نواخته می شود. این تم موسیقی توسط گروه موسیقی دیمو بورگیر و در قطعه Sorgens Kammer از آلبوم Stormblåst مورد استفاده قرار گرفت. [ ۱۱] البته این گروه از این موضوع اطلاع نداشت که این تم مربوط به «تیم رایت» و بازی «رنج» است و طی ماه ها مذاکره بین ویل رایت و دیمو بورگیر، در نهایت این گروه در ضبط مجدد آلبوم Stormblåst از این قطعه موسیقی استفاده نکرد. [ ۱۲]
عکس رنج (بازی ویدئویی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

رنج (suffering)
درد جسمی یا روحی، که در ادیان مختلف به اشکال متفاوت تعبیر می شود. در ادیان هندو، بودا، و جَین، رنج نتیجۀ مستقیم اعمال (کارما) در حیات کنونی یا زندگانی های پیشین (در تناسخ) است. در ادیان چینی از عدم توازن بین یین و یانگ، نیروهای عالم، سرچشمه می گیرد. در مسیحیت، اسلام، و یهودیت، چگونگی تعبیر رنجِ ظاهراً محتوم، با نظر به صفتِ مهربانی خداوند، مسئله ای بحث انگیز است. مسیحیت و یهودیت بر این باورند که خدا دنیا را خیر آفریده است و رنج از نافرمانی انسان از خداوند نشأت می گیرد. هردو دین، انتظار عصری را می کشند که اثری از رنج در آن نخواهد بود. اسلام رنج را امتحان الهی می داند که در سایۀ ایمان و صبر موجبات رشد و تعالی آدمی را فراهم می آورد.

جدول کلمات

الم

مترادف ها

mortification (اسم)
سرافکندگی، ریاضت، رنج، فساد، خجلت

throe (اسم)
زایمان، رنج، گیرودار

pain (اسم)
درد، تیر، رنج، زحمت

agony (اسم)
درد، رنج، عذاب، تقلا، سکرات مرگ، جان کندن، حالت نزع

affliction (اسم)
درد، مشقت، رنج، مصیبت، رنجوری، شکنجه، پریشانی، سیاه بختی، غم زدگی

labor (اسم)
کار، رنج، کوشش، سعی، زحمت، کارگر، حزب کارگر، درد زایمان

toil (اسم)
مشقت، رنج، دام، محنت، کشمکش، کار پر زحمت، محصول رنج، تور یاتله

tribulation (اسم)
رنج، عذاب، محنت، اختلال، ازمایش سخت

discomfort (اسم)
سختی، رنج، ناراحتی، زحمت

discomfiture (اسم)
رنج، ناراحتی، زحمت

trial (اسم)
رنج، ازمایش، کوشش، امتحان، محنت، مرافعه، محاکمه

fatigue (اسم)
رنج، فتور، خستگی، کوفتگی، فروماندگی، فرسودگی، ستوه، ماندگی

bale (اسم)
رنج، مصیبت، عدل، محنت، لنگه، تا، تاچه، بلاء

difficulties (اسم)
رنج، مشکلات

teen (اسم)
تنفر، درد، رنج، خشم، اندوه، اسیب، غصه، سنین 13 الی 19 سالگی

فارسی به عربی

الم , اهانة , بالة , عمل , کدح , ماساة , محاکمة , مراهق , مضایقة , معاناة , مهنة

پیشنهاد کاربران

رنج=درد
واژه رنج
معادل ابجد 253
تعداد حروف 3
تلفظ ranj
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: ranĵ]
مختصات ( رَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی ranj
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
آزار، اضطراب، اندوه، بلا، درد
رنج در ترکی = آجی
رنج کشیدن= امک ورمک ، چوبا گوسترمک
اذیت و آزار = اینجیمک ، سینسیمک ( سینیرلنمک در استانبولی معنی عصبانی شدن هم دارد )
هر نوع درد = آغری
سانجیلانماک = به درد افتادن ( بیشتر شکم )
...
[مشاهده متن کامل]

گوینمک = درد زخم
صدمه دیدن آسیب دیدن ، زخم خوردن = یارالانماک ، اینجیمک و. . .
البته معانی در جاهای متفاوت متفاوت است ولی
/////////////
رنج کشیدن عموما = سینسیمک و آغری چکمک ، اینجیمک

رنج به سنگسری رنجور ( renejor ) سخته ( sekheteh ) اذیت ( aeziit )
زانکه در رنج است عاقبت در گنج است
زه سختی و مشقت زر در کنج است
گر رنج را در رنج معنی کنیم تحمل آن سخت است
گر رنج را با پاداش هم پا کنیم لذتش در آن برکت است
...
[مشاهده متن کامل]

پارسی رنج این جهان جهت سعادت و شوکت است
دم غنیمت شمار زه کوشش و تلاش گوهر در خدمت است

رنج به کسره ر یعنی بازه .
رنج قیمت = بازه قیمت
رنج = کوشش
برنجید پس هر کسی نان خویش
بورزید و بشناخت سامان خویش
بپوییم و رنجیم و گنج آگنیم
بدل بر همی آرزو بشکنیم
-
رنج = رنگ
بپوییم تا آب و رنجش دهیم
چو تازه شود تاج و گنجش دهیم
دهخدا هزار واژه عربی دور را در لغتنامه اورده و اژه های شاهنامه را نیاورده
رنج=سختی
رنج واژه ای پارسی و ایرانی است؛ ( رنج، رنجَگ ( که همان رنجه و رنجیده در پارسی کنونی است ) ، رنجینیدن ( که همان رنجاندن در پارسی کنونی است ) ، ( رنجوار ( که همان رنجور است ) .
چنانکه در رویه 70 و 71 و 172 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:
رنجرنج
" رنج" یک واژه ترکی است که از کلمات " ağır" به معنی سنگین، دارای فشار وسختی و " ağrı "یا " ağra " به معنی درد به دست آمده است .
به این صورت که از واژگان مذکور مشتق " ağrınc" ( آغرئنج ) یا " ağranc " ( آغرانج ) به دست می آید که به دردی ( روحی روانی و یا جسمی ) اشاره دارد که از سنگینی و فشار و سختی و مشقت حاصل می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

در کلمه " ağranc" ( آغرانج ) با تخفیف و حذف تلفظ ğ = غین واژه به شکل " aranc " ( آرانج ) در آمده است .
واژه به شکل " ( آ ) رَنج " وارد فارسی شده است .
" رنجیدن " نیز یک مصدر جعلی می باشد.

چرا کسی معنی رنج رو نمیگه
سختی
ناراحتی
آزار
رنج . . . دیدن: آزار یافتن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۲۴ ) .
نابرده رنج ؛ بدون تحمل رنج :
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.
سعدی.
بدبختی ، درد بی در مونی
یعنی درد سختی غم
رنج/درد/مشقت ( بیماریو غیره )
affliction
suffering
آزار
رنج: در پهلوی در همین ریخت بکار می رفته است. و نیز در ریخت رنز rnz در نوشته های مانیکی ( = مانوی )
( ( و دیگر که گنجم وفادار نیست
همین رنج را کس خریدار نیست ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 217. )

درد، الم ، محنت ، لگ، اذیت، آزار، اضطراب، اندوه، بلا، تعب، داء، دشواری، زجر، زحمت، سختی، عذاب، غم، کد، گرفتاری، مرارت، مشقت، مصیبت، ملال، نکبت
سخت
زحمت کشیدن
سختی. . . کسی که سختیِ
زیادی کشیده . . . . . .
کسی که بر اثر سختی زیاد پوست کلفت شده. . . .
لگ
به کسر ر و سکون ن. مشت. مانند یک مشت گندم. در گویش کازرونی ( ع. ش )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس