سهیلا سهرابی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bathed in: غرق در مثلا bathed in light غرق در ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

loping: characterized by long, bounding str ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

epic: عامیانه: ایول

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

empty: اگه برای توصیف صدا به کار بره، میشه ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

may it be so: آمین

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lean in: به جلو خم شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

know better than to do something: عقلش میرسید که ( فلان کار ) را نکند

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

steeple: وقتی سر پنج انگشت رو به این شکل به ...

٢ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

watch over: پاییدن زیر نظر گرفتن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impressed: شیفته و مفتون

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smash and grab: نوعی از دزدی که توش، دزد میاد خیلی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diminished: تقلیل یافته، تحقیر شده، کاهش یافته، ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discourage: بر حذر داشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break the fall: جلوگیری از این که شخص مستقیما به زم ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gaping: دهن گشاد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at a remove: separated from something such as an ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set up for: دستکاری و تغییر وضعیت به شکلی که یک ...

٥ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

as busy as a bee have too many ir ...

٥ ماه پیش

تایید پاسخ صحیح

-

بپرس

-

معنی newtwater در پاراگراف زیر

٥ ماه پیش

تایید پاسخ صحیح

-

بپرس

-

معنی عبارت lead slug در این جمله‌ی ...

٥ ماه پیش

تایید پاسخ صحیح

-

بپرس

-

معنی biting off each word

٥ ماه پیش

تایید پاسخ صحیح

-

بپرس

-

معنی کلمه grate در این عبارات چی می ...

٥ ماه پیش

تایید پاسخ صحیح

-

بپرس

-

معنی جمله held her lands of him

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بایست و تحویل بده: عامیانه ش میشه هر چی داری رد کن بیا ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set something off: start به راه انداختن

٦ ماه پیش

تایید پاسخ صحیح

-

بپرس

-

معادل مناسبی برای این جمله I am no ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open up: در دل را به روی کسی باز کردن این که ...

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

merchandise: به کالاهای مربوط به یه فیلم یا آرتی ...

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all or nothing: inflexible انعطاف ناپذیر فکر نمیکنم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get chills: مو به تن سیخ شدن I get chills = مو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of range: خارج از محدوده خارج از دسترس

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to hell with it: به جهنم به درک

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self recrimination: به خود سرکوفت زدن خود را ملامت کردن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bread and salt: نان و نمک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dray: اسب بارکش

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pot shop: میخانه کوچک

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard bread: نان خشک

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stot: به نوعی اسب ضعیف و بی کیفیت میگن

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snap: مجبور بودم یه تصمیم سریع بگیرم که ب ...

١٠ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overreacting: شلوغش کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overreacting: شلوغش کردن

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mismatched: لنگه به لنگه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

TMI: too much information اطلاعات زیادی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

TMI: too much information اطلاعات زیادی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fit together: جفت و جور شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ever expanding: بی انتها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

make it up to sb: از دل کسی درآوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get dressed: به تن کردن لباس لباس پوشاندن به کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unquestioned: بی چون و چرا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make an entrance: ورود چشمگیر به یک مکان، طوری که جلب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tiptoe: به معنی با احتیاط کاری رو انجام داد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stick your guns: سر حرف خود ماندن بر حرف خود پافشاری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go south: خراب شدن اوضاع

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

go south: خراب شدن اوضاع

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sore loser: بازنده ی بدی بودن بدقمار کسی که جنب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sore loser: بازنده ی بدی بودن بدقمار کسی که جنب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

terminally: خیلی زیاد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

utility: اگه درمورد مکان به کار بره، منظور م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ultimate: والاترین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

was caught with his pants down: غافلگیر شدن توی بدترین شرایط

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

was caught with his pants down: غافلگیر شدن توی بدترین شرایط

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snap somebody's head off: کله ی کسی را کندن به کسی پریدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

speaking of: حالا که صحبتش شد. . . حالا که حرفش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lingering: باقی مانده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cut a deal: معامله را جوش دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cut a deal: معامله را جوش دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

goon: گردن کلفت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unannounced: سرزده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

t bone steak: استیک استخوان دار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

t bone steak: استیک استخوان دار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall together: خوب پیش رفتن کاری

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no good deed goes unpunished: معنی این عبارت معادل این ضرب المثله ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no good deed goes unpunished: معنی این عبارت معادل این ضرب المثله ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unrepentant: کسی که احساس پشیمونی نمیکنه repenta ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall together: جفت و جور شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

trapped: با ed در انتهای فعل، اگر در جایگاه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

executioner: ایجاد کننده اجرا کننده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

demand: طلبکارانه چیزی رو خواستن به حالت دس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call it: دست بردار بیخیال شو abort this atte ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call it: دست بردار بیخیال شو abort this atte ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

squee: صدای کوتاهی از سر شادی و هیجان مثل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

squee: صدای کوتاهی از سر شادی و هیجان مثل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turnaround: بسته به کانکست، برگشتن کسی از حرف خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

says you: به طور کلی برای مخالفت با حرف طرف م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

way ahead of you: It means "I have already thought of ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

way ahead of you: It means "I have already thought of ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

redirect: دست به سر کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to cry for help: فریاد کمک سر دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to cry for help: فریاد کمک سر دادن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

book it: با عجله در رفتن ( slang )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

book it: با عجله در رفتن ( slang )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gusher: فورانگر ( درمورد چاه نفت )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gusher: فورانگر ( درمورد چاه نفت )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

walk all over sb: سلطه گری کردن بر کسی تحقیر کردن کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

running rampant: to run, develop, or grow out of con ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take the liberty to: به خود اجازه دادن ( برای انجام کاری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take the liberty to: به خود اجازه دادن ( برای انجام کاری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

selflessly: فداکارانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

throwing good money after bad: هدر دادن منابع، توان، زمان و. . . ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

throwing good money after bad: هدر دادن منابع، توان، زمان و. . . ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

game master: کسی که قوانین بازی رو تعیین میکنه و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

game master: کسی که قوانین بازی رو تعیین میکنه و ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

real deal: فردِ کار درست وقتی کسی میخواد بگه ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

real deal: فردِ کار درست وقتی کسی میخواد بگه ی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

autonav: راننده خودکار میشه معنیش کرد. مخفف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

autonav: راننده خودکار میشه معنیش کرد. مخفف ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone the evil eye: بد نگاه کردن به کسی چپ چپ نگاه کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give someone the evil eye: بد نگاه کردن به کسی چپ چپ نگاه کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of place: وصله ناجور نابه جا خارج از جای خود ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

larger than life: چشمگیر با عظمت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upturned: زیر و رو شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one in a million: نادر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uncharacteristic: نامعمول

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have by the throat: کنترل کامل داشتن بر کسی یا چیزی مسل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have by the throat: کنترل کامل داشتن بر کسی یا چیزی مسل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jovial: سرخوش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jovial: سرخوش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold out: لجباز

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tight tone: لحن تند لحن خشن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tight tone: لحن تند لحن خشن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the fall of: این اصطلاح زمانی استفاده میشود که م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the fall of: این اصطلاح زمانی استفاده میشود که م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

beta: نسخه آزمایشی نرم افزار رو میگن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thermal treatment: تیمار گرمایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thermal treatment: تیمار گرمایی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

down regulate: تنظیم کاهشی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

down regulate: تنظیم کاهشی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

caster: میشه ساحر معنی کرد. البته اگه cast ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inauthenticity: اصیل نبودن، بدلی و تقلبی بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inauthenticity: اصیل نبودن، بدلی و تقلبی بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accusingly: اتهام آمیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cliff hanger: توی داستان ها، کلیف هنگر به زمانی م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to hell with it: به جهنم به درک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

second guessing: second guessing ones self به معنی ز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

off: something is off یه چیزی عجیبه، طبی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

note to self: یادداشتی برای خود محاوره میشه گفت ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

note to self: یادداشتی برای خود محاوره میشه گفت ی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ranged weapons: سلاح های دوربرد مانند تیر و کمان و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it is to his credit that: وقتی این عبارت برای کسی استفاده میش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

second: I second that یعنی باهات موافقم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

made of money: خرپول

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flex: کش و قوس دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

throw someone to the wolves: کسی را به خطر انداختن کسی را به درد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throw someone to the wolves: کسی را به خطر انداختن کسی را به درد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tech: بسته به کانتکست، میتونه تجهیزات یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unrestricted: بدون محدودیت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get chills: مو به تن سیخ شدن I get chills = مو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fuck all ‎: absolutely nothing مثال: I had fu ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hax: یه اسلنگ ( slang ) که به معنی هک کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rundown: کهنه داغان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

has seen better days: چیز کهنه چیزی که عمر مفید خود را کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

has a screw loose: یه تخته ش کمه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn around: دور زدن روی برگرداندن چرخیدن زیر و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

turn around: دور زدن روی برگرداندن چرخیدن زیر و ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crocheting: قلاب بافی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

failure prevention: اجتناب از شکست ( روانشناسی )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

armchair experiment: an approach to providing new develo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

antifemale: ضد زن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

young adult: افرادی که در ابتدای جوانی هستن رو م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hirable: قابل قبول قابل استخدام مناسب استخدا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pink collar: مشاغلی مثل پرستاری، تدریس، زیبایی، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pink collar: مشاغلی مثل پرستاری، تدریس، زیبایی، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

executive secretary: دبیر اجرایی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not be worth a damn: به لعنت خدا هم نیرزیدن مفت هم نیرزی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

damned if you do damned if you don't: ( idiom ) فرقی نمیکنه چیکار کنی، در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

damned if you do damned if you don't: ( idiom ) فرقی نمیکنه چیکار کنی، در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pap: اگر برای توصیف اطلاعات یا سرگرمی به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pap: اگر برای توصیف اطلاعات یا سرگرمی به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ample scope: محدوده وسیع

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adult: افراد بالای 25 سال رو میگن معمولا م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clinch the deal: معامله را جوش دادن همون clinch a de ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

moral take: برداشت اخلاقی پنداشت اخلاقی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

topless bar: topless bar/show : one in which the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

locker room talk: نوعی گفتگوی جنسی مبتزل، رکیک و توهی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dirty work: کثیف کاری کار ناخوشایند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dirty work: کثیف کاری کار ناخوشایند

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

limp rag: 1. آدم ترسو و به درد نخور، بی عرضه، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put back together: بازسازی کردن تعمیر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put back together: بازسازی کردن تعمیر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

self conscious: این اصطلاح به معنی منفی به کار برده ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sugar coated: ظاهر فریب فریبنده اغوا کننده ( به ط ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sugar coated: ظاهر فریب فریبنده اغوا کننده ( به ط ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

national league: مجمع ملی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gurgle: صدایی که افراد موقع خفه شدن از خودش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

edge toward: میشه تمایل نشان دادن به چیزی معنی ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set up for: To alter the conditions of someone' ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t look now: used in speech before a statement t ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

advertising copy: کپی آگهی به شکل متن یا عمل نوشتن مت ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های سهیلا سهرابی