پیشنهادهای اریا کرباسی (٨٠)
کارواژه های کنشگرانه اربی: افعال لازم انگلیسی: intransitive verbs
هنودن مایۀ دگرگونی جیزی شدن، تاثیر کردن در چیزی سرواژه: هنودن [ تاثیر کردن to affect ] دستور واژه: بهنای بن واژه: هنای نام واژه: هنایش [تاثیر effec ...
همشکنی ( همشکانی ) همدیگر را شکستن، همدیگر را نقض کردن، ناقض هم بودن همشکانی از سرواژه شکاندن است. اربی: تناقض انگلیسی: contradiction ایرانی: همشکن ...
کنشساز هر انچه که کنشی را می سازد یا پدید اورنده ی کنشی است. اربی: عامل انگلیسی: agent, factor
درمان ناپزیر untreatable
درمان ناپزیر
نبود ایرانی فقدان اربی absence انگلیسی
رهیافت نمی تواند جایگزین approach شود. ریشه شناسی: [ad proch [to near نزدیک شدن. اگر بخواهیم گرته برداری کنیم که همان نزدیک شدن به چیزی، تراگفت ان خو ...
بارنهاد کنونی واژه اربی ( توجیه ) از بنواژه ( وجه ) ، هیچ پیوندی با ریشه اربی خود ندارد. بارنهاد اربی توجیه، روی به کسی کردن است، که در زبان امروزی ...
کژنمایی = کوشش برای درست وانمود کردن جیزی که می دانیم نادرست است با به کار بردن کژگزاره ها.
رواداری رواداری کردن با کسی یا چیزی روا داشتن چیزی کوتاه امدن، مدارا کردن، آسان گرفتن، سختگیری نکردن و چشم پوشی کردن، ، برای پیشبرد کاری. پزیرفتن ...
رواداری - کوتاه امدن، مدارا کردن، آسان گرفتن، سختگیری نکردن و چشم پوشی کردن، ناهمسو با خواست درونی خود، برای پیشبرد کاری
رواداری - کوتاه امدن، مدارا کردن، آسان گرفتن، سختگیری نکردن و چشم پوشی کردن، ناهمسو با خواست درونی خود، برای پیشبرد کاری
چشم پوشی و کوتاه امدن از خواسته خود بر خلاف خواست درونی، برای مدارا کردن با کسی یا چیزی
از دید من به نگر من
شیوه شناسی methodology شناخت گامهایی است که پژوهشگر در روند پژوهش خود برمی دارد. شناخت شیوه انجام کار. شیوه = method
منحرف شدن کژ راهه رفتن کژروی
مطمئن خاطر جمع SURE
ایرانی: کارساز اربی: موثز انگلیسی: effective
پیش انگاره = پیش فرض = presumption an idea that is taken to be true on the basis of probability انگاره ای که درست بودنش را پیشاپیش بر پایه شایدینگی، ...
دیدمان در برابر واژه نظریّه است که به انگلیسی theory گفته می شود. دیدمان - نظریّه دیدگاه - منظر چشم انداز - منظره نگرش - نظر
اربی = ارتقاء انگلیسی = upgrade فرا به نهاد بالا فرابرد فرا بردن فرابرد کردن فرابری کردن
واداشتن وادار کردن واداری compulsory [اجباری، زوری، محبوری]
واشکافی / واشکافتن همان تجزیه/تجزیه کردن اربی است، به نهاد چیزی/پرسمانی را به پاره های سازنده اش جدا کردن. decompose, breakdown
نبرد مانش، جنگ برای ماندن struggle for existence
/mA. nesh/ مانش
مانش می تواند از شکوفه های کارواژه ماندن باشد، هم نعشت واژه های اربی بقا و انگلیسی survival
راهبرد - استراتژی strategy راهکار - تاکتیک tactic
انچه از خود واژه پیداست، بهترین حالت و نهشتار چیزی، کمال، درستی، راستی perfection بهبود = بهتر بودن فربود = بهترین بودن کمبود = کم بودن
بند از سرواژه بستن، دستور واژه ببند، بن واژه بند برامده است و نام واژه ان بند است، افزاری که با ان بتوان چیزی را به چیزی بست و بندمند کرد. بندواژه هم ...