collusion

/kəˈluːʒn̩//kəˈluːʒn̩/

معنی: سازش، تبانی، ساخت وپاخت، هم نیرنگ، بست و بند
معانی دیگر: (در امور غیر قانونی) همدستی، توطئه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of colluding.
مترادف: conniving, conspiring, plotting, scheming
مشابه: cahoots, complicity, contrivance, intrigue, partnership

- They lived well during the brutal occupation, and people suspected them of collusion with the enemy.
[ترجمه گیلانه طاهرپرور] آنها در طول اشغال وحشیانه به راحتی زندگی میکردند و مردم به همین دلیل به آنها مشکوک بودند به همدستی با دشمن
|
[ترجمه گوگل] آنها در دوران اشغال وحشیانه زندگی خوبی داشتند و مردم به آنها مشکوک به تبانی با دشمن بودند
[ترجمه ترگمان] آن ها در طول اشغال وحشیانه بخوبی زندگی می کردند و مردم از تبانی با دشمن مشکوک بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a secret agreement undertaken for illicit or fraudulent purposes; conspiracy.
مترادف: conspiracy, intrigue, plot, scheme
مشابه: cabal, connivance, contrivance

جمله های نمونه

1. they acted in collusion to control the prices
آنها برای کنترل قیمت ها با هم تبانی می کردند.

2. The officials are in collusion with the criminals.
[ترجمه گوگل]مسئولان با مجرمان تبانی دارند
[ترجمه ترگمان]مقامات در تبانی با مجرمان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They secretly entered into collusion with the northern warlords.
[ترجمه گوگل]آنها مخفیانه با جنگ سالاران شمال وارد تبانی شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور مخفیانه وارد تبانی با فرماندهان جنگی شمال شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He found no evidence of collusion between record companies and retailers.
[ترجمه گوگل]او هیچ مدرکی دال بر تبانی بین شرکت های ضبط و خرده فروشان پیدا نکرد
[ترجمه ترگمان]او هیچ نشانه ای از تبانی بین شرکت های ضبط و خرده فروشان پیدا نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The police were operating in collusion with the drug dealers.
[ترجمه گوگل]پلیس در تبانی با فروشندگان مواد مخدر فعالیت می کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس در تبانی با فروشندگان مواد مخدر فعالیت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was collusion between the two witnesses .
[ترجمه گوگل]بین این دو شاهد تبانی صورت گرفت
[ترجمه ترگمان] با اون دوتا شاهد هم هم کاری داشتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Would he still have been in collusion with his master?
[ترجمه گوگل]آیا او هنوز هم با اربابش تبانی می کرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا او هنوز با اربابش همدست بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Chandler convicts himself of collusion as well: the novel focuses on the profits the Sternwoods have made in oil.
[ترجمه گوگل]چندلر خود را به تبانی نیز محکوم می کند: رمان بر سودهایی است که استرن وودها از نفت به دست آورده اند
[ترجمه ترگمان]چند لر خود را به تبانی متهم کرد: این رمان بر منافع حاصل از نفت تمرکز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Media companies may operate tacit or explicit collusion just as easily as politicians.
[ترجمه گوگل]شرکت های رسانه ای ممکن است به راحتی سیاستمداران تبانی ضمنی یا صریح را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]شرکت های رسانه ای ممکن است به سادگی و به همان راحتی سیاستمداران از تبانی آشکار و صریح عمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Collusion at the company breeds collusion in the family, which breeds collusion at the company-his and hers.
[ترجمه گوگل]تبانی در شرکت باعث ایجاد تبانی در خانواده می شود که باعث ایجاد تبانی در شرکت او و او می شود
[ترجمه ترگمان]collusion در این شرکت تبانی را در خانواده نشان می دهد، که تبانی را در شرکت نشان می دهد - او و او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The money lenders are often in collusion with the mafia.
[ترجمه MGV] وام دهندگان اغلب با مافیا در تبانی هستند
|
[ترجمه گوگل]وام دهندگان پول اغلب با مافیا تبانی دارند
[ترجمه ترگمان]وام دهندگان پول اغلب در تبانی با مافیا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The manufacturers of tea and soap are in collusion.
[ترجمه گوگل]سازندگان چای و صابون با هم تبانی دارند
[ترجمه ترگمان]تولید کنندگان چای و صابون با هم تبانی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Again, I hear the smack of collusion between Johnson and Boswell in their separate accounts of their Highland jaunt.
[ترجمه گوگل]دوباره، من صدای تبانی جانسون و بوسول را در روایت‌های جداگانه‌شان از سفرهای کوهستانی‌شان می‌شنوم
[ترجمه ترگمان]دوباره، صدای برخورد تبانی بین جانسن و بازول در حساب های جداگانه آن ها از Highland و Highland را شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This obviously stops collusion at the manufacturing stage being undone by price competition at the point of sale to the ultimate buyer.
[ترجمه گوگل]این بدیهی است که تبانی در مرحله تولید را با رقابت قیمت در محل فروش به خریدار نهایی خنثی می کند
[ترجمه ترگمان]این امر بدیهی است که تبانی در مرحله تولید با رقابت قیمت در نقطه فروش به خریدار نهایی لغو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سازش (اسم)
accord, accordance, agreement, compromise, peace, collusion, complot, amity

تبانی (اسم)
collusion, cahoot

ساخت وپاخت (اسم)
collusion

هم نیرنگ (اسم)
collusion

بست و بند (اسم)
collusion

تخصصی

[حسابداری] تبانی

انگلیسی به انگلیسی

• conspiracy; agreement formed with the intent to defraud (law)
collusion is secret or illegal cooperation, especially between countries or organizations; a formal word.

پیشنهاد کاربران

به معنی تصادف هم میشه
سازش، تبانی، ساخت وپاخت. همدستی، توطئه. زد و بند
مثال:
They acted in collusion to control the prices.
آنها برای کنترل قیمتها تبانی و ساخت و پاخت کردند.
همکاری/همسازی/همدستی/هماهنگی
پنهانی دو کس یا کسانی ضد یک کس یا کسانی را گویند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : collude
✅️ اسم ( noun ) : collusion
✅️ صفت ( adjective ) : collusive
✅️ قید ( adverb ) : collusively
secret or illegal cooperation or conspiracy in order to deceive others
secret agreement or cooperation especially for an illegal or deceitful purpose
ساخت و پاخت، تبانی، زد و بند
It is thought that they worked in collusion with the terrorist network.
...
[مشاهده متن کامل]

The companies were accused of acting in collusion to fix prices.
There have been allegations of collusion between/among fund managers.
An appraiser sometimes acts in collusion with a borrower and provides a misleading appraisal report to the lender.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/collusion
collusion ( اقتصاد )
واژه مصوب: تبانی 1
تعریف: هماهنگی و همکاری پنهان و غیرقانونی دو یا چند فرد برای فریب دیگری یا دیگران یا تضییع حقوق آنها
تبانی کردن ( دست به یکی کردن )
بیشتر اوقات همراه با قیمت میاد. مثلا ثروتمندان برای کنترل قیمت باهم تبانی کردند
زد و بند

بپرس