پیشنهادهای R@M!N (٣٣٣)
پر ده Scales have just fallen from my eyes پرده ها از جلوی چشمم افتاد ( کنار رفت )
تجدید نظر کردن ( در مورد موضوعی ) I never considered having a child, but after meeting her infant I understood to appeal من هیچ وقت به بچه دار شدن ف ...
مدارک قاطع مدارک محکم مدارک مستدل
پیشنهاد , درخواست Romantic overtures پیشنهاد عاشقانه
دو رو برو I was in the neighborhood, so I came to say hi
نیروی تازه نفس نیرویی که علی رغم تجربه کم اما انگیزه زیاد و فکرهای جدید داره
پارا از گلیم درازتر کردن از حد خود تجاوز نمودن زیاده روی کردن Apologize, I overstep my balance
با زندانبانت دوست شو تا زنده بمونی
رابطه جنسی
بیا باهم صادق باشیم
نقطه مقابل ترنسجندرها یعنی مردم با تمایلات ( جنسی ) عادی
کسی رو بازداشت کردن I'm about to hold both of you in contempt
وقتی کسی یه کاری رو به یه روش غیرمعمول و نامتعارف انجام میده و البته موفقیت آمیزه که معمولا همراهه با تعجب گوینده That's one way to do it!!!! اینم ...
حفظ ظاهر Why did you do that? That was a political positioning man فقط برای حفظ ظاهر بودش
غرض ورزانه هم می تونه معنی بده The evidence collected by the police was contaminated, compromised and corrupted مدارکی که توسط پلیس جمع آوری شده آل ...
Happy to cooperate خوشحال میشم ( باهاتون ) همکاری کنم
جلیقه نجات ( دریانوردی ) Police said Jerri MacMeekin did not have a life preserver on at the time of the boat accident ( The NY Post )
حالتی که فردی از داخل ماشین در حال حرکت شروع میکنه تیراندازی کردن The attacks, which included a drive - by shooting targeting traffic police, were r ...
می تونه راجع به افشای راز هم به کار بره he replied very quietly, as if he was passing on a state secret.
اقدامات غیر سازنده اقداماتی که باعث بروز اختلافات ( عمدتا سیاسی ) میشه
تاریخ اظهار در گمرک
این به تو هیچ ربطی نداره تو نه سر پیازی نه ته پیاز It's not my sink, not my dishes
تیری تو تاریکی مثل امتحان کردن چیزی که خودت فکر نمی کنی نتیجه بده Applying for Stanford university was a wild shot It was unlikely to got in
به معنی سقط کردن ( جنین ) هم هست Shrink a baby یعنی سقط کردن یه بچه Don't shrink the baby
طبق حرف تو براساس نظر تو
کاریش نمیشد کرد همینی بود که بود
می تونه در جواب Good to meet you - Likewise استفاده بشه به معنی همچنین
جوییدن What is your most unappealing habit? Nibbling the skin around my fingernails عادت جوییدن پوست اطراف ناخن
جوییدن What is your most unappealing habit? Nibbling the skin around my fingernails جوییدن پوست اطراف ناخن
خیلی بد شد حیف شد It's a shame you didn't see the movie. You would have liked it حیف شد فیلمو ندیدی. ازش خوشت میومد
درسته که / با وجود اینکه They are rich, but then again they are rude They are professional but then again they are careless
شباهت داشتن، شبیه بودن در حالت فعل resemble to be very similar to something The situation mirrors past instances where countries faced disqualifica ...
اینا اونایین که . . . . . اینا همونایین که. . . . ( They’re the ones that have created this technology. They’re the ones that have got us into thi ...
call ( a transgender person ) by their birth name when they have changed their name as part of their gender transition برای زمانی استفاده میشه که شخص ...
بیرون اومدن از جایی معمولا خارج شدن از چیزی یا جایی که شاید همیشه جسارتش رو نداشته باشیم She is inspiring others to step out of their comfort zones
حس تعلق نداشتن ( به جایی ) حس وصله ناجور بودن در جایی حس نامربوط بودن A former model, her love for music led her to create a space where people her ...
چشم نواز Sth impressive and enjoyable to look at
کتابی که زیاد خوانده شده و ورق خورده
جرایم کیفری
بیگانگی نسبت به جامعه احساس انزوا در اجتماع حس تعلق نداشتن به یک جامعه / گروه
گرفتار شدن در یک دور باطل be in a situation in which one problem causes another problem , that then makes the first problem even worse
می تونه به معنی مشکل یا پیچیدگی هم باشه there is a catch here اینجا پیچیدگی / مشکل وجود داره
کسر از حقوق شخص اگر شخصی طبق حکم دادگاه مجبور به پرداخت بشه ( بابت بدهی یا هرگونه دینی ) و امکان پرداخت یکجا نداشته باشه دادگاه از محل کار طرف میخواد ...
مصادره خانه سلب مالکیت خانه شخص به دلیل پرونده های حقوقی ( عموما بدهی )
امکان چیزی را بررسی کردن They recently met in Manhattan to explore the possibility of merging two company
persuade
ذره ای حقیقت - تکه ای از حقیقت there may be a sliver of truth. . . . . .
مثل هر حیطه کاری دیگه ای مثل هر زمینه شغلی دیگه ای e ) Like any line of work, there are parts that can be a little dull or monotonous, but other aspe ...
To be worthless or of very little value, especially compared to what was advertised or what one was led to believe. Typically used in reference to se ...
چیزهای قدیمی مثل آهنگ I like to play oldies and sing along really load