پیشنهادهای Intangible (١٠٥)
عمیق خوانی یک متن و فهمیدن تک تک کلمات پ. ن: در مقابل آن، گسترده خوانی یا extensive reading رو داریم که کمک میکنه به افزایش فلوئنسی کتابهای Cover t ...
پیگیر کسی یا چیزی شدن ( پیگیر به معنای پاپیچ شدن واسه بدست اوردن اطلاعاتی یا . . . )
تفاوت Consumer با Customer: یه customer میتونه صرفا یه مصرف کننده باشه و یا شاید کالایی رو خریده ک ب فروش برسونه و نه لزوما اینکه مصرفش کنه. یه Con ...
احتمال وقوع ( اسم غیر قابل شمارشه ) This latest dispute greatly increases the likelihood of a strike There is every likelihood that more jobs will ...
در تکمیل بالا بگم که: ۱. قطعیت ( میشه اسم غیرقابل شمارش ) I'm unable to answer that question with any certainty امر قطعی ( اسم قابل شمارش ) Ther ...
مُسَلَم ( مشخص ) From the smell it was evident that the drains had been blocked for several days. از بو، مسلم بود که لوله برای سالها مسدود بوده است.
۱. جداشدن و افتادن ( چیزی از چیزی. مثل برگ از درخت ) On the bathroom ceiling, some pieces of plaster had fallen away. The rear sections of the roc ...
فرق بین frugal و thrifty : وقتی خرچنگ به عنوان غذای لاکچری و پای مرغ باشه، افراد frugal خرچنگ رو میخرن و افرادthrifty پای مرغ رو. هر دو صرفه جو هست ...
بریم چند حالت از معنی های �Pursue ( Transitive ) � را بخونیم : ۱. تعقیب کردن ( مجهول: تعقیب شدن ) The car was pursued by helicopters ماشین ، توسط ...
Noun, usually S معنی : گزارش مفصل، گزارش با جزییات کامل گزارش مفصلی از . . . = . . . . Rundown of/on Here's a rundown on/of the activities of our ...
شپشدونی و کثیف ( واسه مکانها، مثل هتل، اتاق ، . . . ) شپشو و کثیف ( واسه انسانها، حیوانها، . . . )
صرف نظر کردن از . . . نکته: کلمه waive کاملا formal هستش و معنی بیخیال شدن واسش زیادی informalهست. He persuaded the delegates to waive ( = give u ...
گرو کشی کردن چیزی ( ندادن چیزی به کسی که مستحق دریافتش بوده ) Boss: you're that worker that used to work here? Former worker: till you fired me and ...
رکن، تکیه گاه ، ستون سریال اوزارک قسمت ۱ فصل چهار: You can transform yourself into a pillar of society, but you won't do the same for me? چطوریه ک ...
کاربرد آن منتقل کردن مفهوم تضاد در یک جمله است. یعنی زمانی که دو شرایط یا ایده را که به شدت با یک دیگر متفاوت هستند برای مقایسه در کنار یک دیگر قرار ...
عنان چیزی رو در اختیار گرفتن
خیلی صمیمی بودن با کسی ( که معمولاً کسایی که تاثیر بدی روش بذارن ) She's taken up with a strange crowd of people او با یه سری مردم عجیب غریب خیلی ص ...
رد شدن لحظه ای از چیزی : pass through sth The air pass through the larynx and come out through the mouth هوا از حنجره رد میشه و از دهان خارج میشه. ...
واکاوی کردن
" حالت و وضعیت تارهای صوتی " در داخل حنجره ( larynx ) ، وقتی هوا از میان چاکنای ( glottis ) عبور میکنه، واسه تارهای صوتی دو حالت ویش میادش: حالت اول ...
" حالت و وضعیت تارهای صوتی " در داخل حنجره ( larynx ) ، وقتی هوا از میان چاکنای ( glottis ) عبور میکنه، واسه تارهای صوتی دو حالت ویش میادش: حالت اول ...
" سیستم آواشناسی سنتی " در این سیستم ، در عملیات تولید مصوتها ، سه فاکتور ، ضروری تلقی میشوند: ۱. وضعیت تارهای صوتی ( The State of Vocal cords ) در ...
زبان شناسی سنتی ( مرسوم ) این حوزه زبان شناسی مختص به بررسی موارد زیر است: phonetics, phonology, morphology, syntax, semantics, and pragmatics آوا ...
یکی از انواع مکانیزم های جریان هوا برای تولید آواست. به این صورت که هوای داخل ریه ها به بیرون از بدن رانده میشه و این کار از طریق دهان ( و گاها بینی ...
یکی از مهم ترین ابزار های تولید صداست که در علم آواشناسی، مکانیزم جریان هوا، روشهایی هستند که به وسیله آنها، جریان هوا در اندام های دخیل در تولید صد ...
در تکمیل ترجمه بالا ، بهش ( آواشناسی ادراکی ) یا همون Perceptual Phonetics هم میگن. و مهم ترین چیی که توی این شاخه ی آواشناسی بهش توجه میشه، ساختار گ ...
active :هزینه ضرری که داده را پرداخت کردن passive: هزینه ضرری که کرده را گرفتن مثال حالت active: The airline reimbursed me for the amount they had ...
برآورد کردن
حفره دهان برای دیدن عکس مربوط به اجزای تشکیل دهنده حفره دهان به لینک زیر برید
در مبحث آواشناسی ، قسمت Systematic phonetics: صداهای که بوسیله قسمتهای جلویی حفره دهان ( دقیقاً رو و یا جلوی قوس آرکی ) ساخته میشوند را گویند و با a ...
در آواشناسی ، بخش مربوط به Systematic phonetics، به Coronal, صدای نیم تاجی میگن. صداهای نیم تاجی با اندام های صوتی بالایی چون نوک زبان، تیغه زبان و ...
خط روایی یک فیلم، بازی، کتاب و . . . The film has a very simple plot The plots of his books are basically all the same.
دو صدایی کلا سه تا diphthong داریم: ۱. صدای aw در cow, house ۲. صدای ɔy در boy, avoid ۳. صدای ay در my, eye, buy هر سه با یه مصوت و بعدش یه صامتِ ...
نزدیک به چیزی بودن ( ۹۰ درصد شبیه چیزی بودن ) The newspaper reports of the discussion only roughly approximated to ( = were not exactly the same as ...
معنای dental در فونتیک یا آواشناسی: صداهایی که با " نوک زبان در پشتِ دندانهای جلوئیه بالا " ساخته میشود. مثل صدای θ در کلمات baTH , THin مثل صدای � ...
بیانگر چیزی بودن The color red denote passion or anger
پرش با یک پا و لی لی مانند با ارتفاع کم ( انسان ) پرش با تمام یا هر دو پا به صورت همزمان ( پرندگان، حشرات, حیوانات ) Bunny hop پرش خرگوشی یادآوری ...
در آناتومی زبان انسان ( tongue ) : به ناحیه انتهای زبان ( نزدیک حلق ) تا وسط زبان را dorsum یا back میگویند.
قسمت فوقانی دستگاه تنفسی شامل : حنجره، حلقوم، سینوس ها
وارونه نشان دادن
غیر قابل تغییر و تعویض There are a definitive answer/solution to this problem The police have a definitive proof of her guilt.
درخواست رسمی دادن واسه تصاحب یه جایگاه شغلی. معمولاً بصورت رسمی و بصورت ایمیل و یا نامه کتبی و یا پر کردن فرمی نوشته و ارسال میشه I would like appl ...
پر جزئیات Humans lip have much more intricate muscles joint together
به همراه be به معنای زیر هستش : Be relevant = مناسبت داشته باشه مثال از کتاب زبانشناسی: There are some certain features thought to be adaptations th ...
زجه های مربوط به یک حس ( درد، خشم و . . )
ساییدگی پوست ( as noun ) یه نمونه ساییدگی پوست وقتیه که یه لنجو توی دست بمون یه مدتی ، بعدش یه لک میفته روی پوست. اون لک روی پست هم مدنظره این لغته. ...
ردِّ. . . ، ردّی از . . . He attempted to cover up all the traces of his crime When she moved out, she left no trace of having been there
A mass of sth = یه توده ی عظیمی از چیزی. ، یه مقدار بسیار زیادی از چیزی The explosion reduced the church to a mass of rubble The forest is a mass of ...
مرده میّتی ( رنگپریده شبیه مرده ها )
با صراحت گفتن ، با صراحت مشخص کردن He said we should meet but didn't specify a time او گفت که باید هم را ببینیم ولی زمانی رو باصراحت مشخص نکرد The ...