پیشنهادهای بختیاری (٢٤٧)
با این همه، با در نظر گرفتن [این مطلب]
نظیر به نظیر
In the early 20th century, clouds were categorized into ten types, with "cloud nine" referring to the cumulonimbus cloud, which is one of the tallest ...
اون زیاد به کار نمیاد. ( به کارمون نمیاد نه به این معنی که کالای پستی خریدیم و یا هرگز ازش استفاده نمیکنیم چون بد هستش. یعنی یه گوشه ای افتاده و به ...
با وجودِ
از همان ابتدا
به عنوان پسوند شاید بهترین ترجمه "بر" باشد. مثال: time intensive زمان بر memory intensive حافظه بر
[علوم رایانه و فناوری اطلاعات] وارد کردن اطلاعات در دیتابیس
[کامپیوتر و فناوری اطلاعات] ( کد یا برنامه ) آماده = از قبل نوشته شده
( به موضوعی یا مطلبی ) پرداختن، بررسی کردن
گذشته از اون به هر حال by the way
تلفظ صحیح : /s�m. sʌŋˈ/
مواجه شدن، برخورد کردن، رو به رو شدن مثال: we want to get to the meet of the problem
[علوم رایانه و فناوری اطلاعات] ارسال کننده = sender
double underscore
اصراف نکن تا محتاج نباشی
این کلمه نسبت به regret پشیمانی بیشتر و عمیق تری رو نشون میده و شاید "مثل سگ پشیمان شدن از انجام کاری" معنای اون رو بهتر برسونه.
آشغال، به درد نخور، کلک پول، ظاهرفریب
[علوم رایانه و فناوری اطلاعات] همراه با چیزی دانلود شدن
پروژه عملی ( در مقابل تئوری )
پیچیده، در هم و بر هم، به هم ریخته، نامنظم
درست برداشت کردن
متخصص ( در زمینه خاص )
در برنامه نویسی همان معنای signal را دارد.
در یک کلام
در زبان برنامه نویسی SQL به توابعی گفته میشه که لیستی از داده ها را می تواند برگرداند. برخلاف function یا همون تابع که فقط یک مقدار را می تواند برگ ...
تابع ( =function )
اغوا کننده
این عبارت بار معنایی منفی داره و شاید بهتر باشه" پول خود را دور ریختن" و یا " پول خود را تو چاه ریختن" ترجمه بشه. مثال: I won't shell out that much ...
با یک حرکت
حذف کردن
فیلم آموزشی
balance = موجودی ( حساب بانکی ) deposit = واریز به ( حساب بانکی ) withdraw = برداشت از ( حساب بانکی )
به جیب کسی نخوردن ( عدم توانایی در پرداخت چیزی )
until
[برنامه نویسی] تعریف کردن ( متغیر، کلاس، تابع و غیره )
? isn't it
نه سیخ بسوزه نه کباب
معنای دوم این واژه مترادف leave behind یعنی ( ارث، فرزند و غیره ) باقی گذاشتن، بر جای گذاشتن هست. مثال: he is survived by 12 children او ( در زما ...
اذعان کردن
سالمند
گردهمایی، محفل
اسم کسی بد در رفتن
غریب و تازه وارد مثال : I am brand new to New York
eexactly
orthogonal
[ریاضیات] زیر فضای تولید شده توسط چند بردار. به طور مثال span دو بردار x و y در فضای سه بعدی برابر با صفحه ax by ( برای تمام اعداد حقیقی a و b ) است.
به نظرم = In my opinion مثال: This music is too fast for my taste
خوراک خودته