پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣٢)
کسی را به حکومت/. . . . . . . جایی فرستادن
بی ظهیر. [ ظَ ] ( ص مرکب ) بی یار و یاور. بی پشتیبان : سلطان عزم غزنه کرد و هیبت رایت او دوردست افتاد. امیر ابوالفوارس بی ظهیر و مجیر بماند. ( ترجمه ...
بی ظهیر. [ ظَ ] ( ص مرکب ) بی یار و یاور. بی پشتیبان : سلطان عزم غزنه کرد و هیبت رایت او دوردست افتاد. امیر ابوالفوارس بی ظهیر و مجیر بماند. ( ترجمه ...
بی ظهیر. [ ظَ ] ( ص مرکب ) بی یار و یاور. بی پشتیبان : سلطان عزم غزنه کرد و هیبت رایت او دوردست افتاد. امیر ابوالفوارس بی ظهیر و مجیر بماند. ( ترجمه ...
زیر و بم ( کار )
زیر و بم کار
زیر و بم ( کار )
ریز و بم ( خصوصیات ظریف )
زیر و بم چه و چون و چند ؛ بجزئیات تمام. از سیر تا پیاز در جائی که پرسش از نوع و جنس و کیفیت و کمیت باشد : بگفتند راز سپهر بلند همان کار او بر چه و ...
جزئیات، خصوصیات ریز، فوت و فن.
گرمگاهان
گرمگاهان
گرمگاهان
گرمگاهان
ظهیر
ظهیرالدولة
خلدالله ملکه=خداوند ملک او را جاویدان گرداناد
خلد الله ( جمله فعلی دعایی ) خدا جاوید گرداناد. یا خلد الله سلطانه . خدا پادشاهی او را جاوید گرداناد . یا خلد الله سلطانه و نصرانصاره و اعوانه. خداپ ...
خلدالله سلطانه خداوند سلطنت او را جاویدان بدارد
خلد الله ( جمله فعلی دعایی ) خدا جاوید گرداناد. یا خلد الله سلطانه . خدا پادشاهی او را جاوید گرداناد . یا خلد الله سلطانه و نصرانصاره و اعوانه. خداپ ...
خلد الله ( جمله فعلی دعایی ) خدا جاوید گرداناد. یا خلد الله سلطانه . خدا پادشاهی او را جاوید گرداناد . یا خلد الله سلطانه و نصرانصاره و اعوانه. خداپ ...
بهشت آیین. [ ب ِ هَِ ] ( ص مرکب ) مانند بهشت. بهشت آسا. ( ناظم الاطباء ) : بهشت آئین سرایی را بپرداخت ز هر گونه در او تمثالها ساخت. رودکی. در آن مر ...
مینوی
مینوی
بهشت آیین. [ ب ِ هَِ ] ( ص مرکب ) مانند بهشت. بهشت آسا. ( ناظم الاطباء ) : بهشت آئین سرایی را بپرداخت ز هر گونه در او تمثالها ساخت. رودکی. در آن مر ...
بهشت آیین. [ ب ِ هَِ ] ( ص مرکب ) مانند بهشت. بهشت آسا. ( ناظم الاطباء ) : بهشت آئین سرایی را بپرداخت ز هر گونه در او تمثالها ساخت. رودکی. در آن مر ...
بهشت آیین. [ ب ِ هَِ ] ( ص مرکب ) مانند بهشت. بهشت آسا. ( ناظم الاطباء ) : بهشت آئین سرایی را بپرداخت ز هر گونه در او تمثالها ساخت. رودکی. در آن مر ...
خلد پیکر
حوراء
عروسان خلد کنایه از حوریان بهشتی
عروسان خلد کنایه از حوری های بهشتی
عروس خلد کنایه از حوری بهشتی
عروس خلد کنایه از حور بهشتی
عروسان خلد کنایه از حوران بهشتی
جنت مکان
خلد آشیان
خاقان نژاد. [ ن ِ ] ( ص مرکب ) از دوده ٔ خاقان. از نسل خاقان. از طایفه ٔ خاقان. منسوب بخاقان : که خاقان نژاد است و بدگوهر است ببالا و دیدار چون مادر ...
به ذکر مثالی پرداختن
به ذکر مثالی پرداختن
صاحب مظالم. [ ح ِ ب ِ م َ ل ِ ] ( ص مرکب، اِ مرکب ) رئیس دیوانخانه. رئیس دیوان مظالم : آخر او را صاحب مظالم کردند، هر روز مظالم سپاه بودی و به صدرمظا ...
- یوم المظالم ؛ روز جزا. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . روز دادرسی. روز مظالم
- یوم المظالم ؛ روز جزا. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . روز دادرسی. روز مظالم
دیوان مظالم ؛ دیوان دادخواهی و دادرسی. ( ناظم الاطباء ) .
مظالم
مظالم
دامن زدن آتش فتنه ؛ غلیظ کردن شر و فتنه. ( لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ) . آتش فتنه دامن زدن. تیز کردن و برافروختن آن.
دامن زدن آتش فتنه ؛ غلیظ کردن شر و فتنه. ( لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ) . آتش فتنه دامن زدن. تیز کردن و برافروختن آن.
دامن زدن آتش فتنه ؛ غلیظ کردن شر و فتنه. ( لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ) . آتش فتنه دامن زدن. تیز کردن و برافروختن آن.
مالیات گیری
اشاره داشتن بر/به