اسیر کردن


برابر پارسی: گرفتار، دربند، گرفتارکردن

معنی انگلیسی:
capture, to take captive, to reduce to captivity

فرهنگ فارسی

( مصدر ) گرفتارکردن دستگیر کردن بحبس و بند در آوردن .

مترادف ها

capture (فعل)
گرفتن، اسیر کردن، مبتلا کردن

captivate (فعل)
فریفتن، اسیر کردن

enthrall (فعل)
اسیر کردن، شیفته کردن، بنده کردن، بغلامی دراوردن، مفتون ساختن

enthral (فعل)
اسیر کردن، شیفته کردن، بنده کردن، بغلامی دراوردن، مفتون ساختن

فارسی به عربی

اسر , سر

پیشنهاد کاربران

land somebody in trouble/hospital/court etc
to cause someone to have serious problems or be in a difficult situation
بندی کردن. [ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اسیر کردن. گرفتار کردن. بازداشتن :
نترسد که دورانش بندی کند
که با بندیان زورمندی کند.
سعدی.
به اسارت گرفتن
بند نهادن
اسر

بپرس