پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣٢)

بازدید
١١,٢٠٤
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

( صفت ) دزدی که چیزهای کم بهادزدد: زین خران تاچندباشی نعل دزد گرهمی دزدی بیاولعل دزد. ( مثنوی نیک. ۴ ص ۳۴۳ )

پیشنهاد
٠

به نعل و میخ زدن ؛ به کنایه مطالبی را بیان کردن. گاهی به کنایت و گاهی به صراحت گفتن. به کنایت نه به صراحت جسته جسته و کم کم مقصود خود را بیان کردن. س ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نعل و میخ زدن ؛ به کنایه مطالبی را بیان کردن. گاهی به کنایت و گاهی به صراحت گفتن. به کنایت نه به صراحت جسته جسته و کم کم مقصود خود را بیان کردن. س ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نعل و میخ زدن ؛ به کنایه مطالبی را بیان کردن. گاهی به کنایت و گاهی به صراحت گفتن. به کنایت نه به صراحت جسته جسته و کم کم مقصود خود را بیان کردن. س ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

نعل زنگی. [ ن َ ل ِ زَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نعل شام. کنایه از ماه است. ( آنندراج ) : که چون شاه چین زین بر ابرش نهاد فلک نعل زنگی در آتش نهاد. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

نعل زنگی. [ ن َ ل ِ زَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نعل شام. کنایه از ماه است. ( آنندراج ) : که چون شاه چین زین بر ابرش نهاد فلک نعل زنگی در آتش نهاد. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

نعلک گوش ؛ گوشواره. ( هفت پیکر چ وحید ص 174 ) : نعلک گوش را چو کردی ساز نعل در آتشم فکندی باز. نظامی. ز نعلک های گوش گوهرآویز فکندی لعل ها در نعل ش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مدتی پس از

پیشنهاد
٤

از سفیدی ماست تا سیاهی زغال ؛ در تداول عامه ، همه چیز. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

چه و چون و چند ؛ بجزئیات تمام. از سیر تا پیاز در جائی که پرسش از نوع و جنس و کیفیت و کمیت باشد : بگفتند راز سپهر بلند همان کار او بر چه و چون و چند. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

چه و چون و چند ؛ بجزئیات تمام. از سیر تا پیاز در جائی که پرسش از نوع و جنس و کیفیت و کمیت باشد : بگفتند راز سپهر بلند همان کار او بر چه و چون و چند. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

چه و چون و چند ؛ بجزئیات تمام. از سیر تا پیاز در جائی که پرسش از نوع و جنس و کیفیت و کمیت باشد : بگفتند راز سپهر بلند همان کار او بر چه و چون و چند. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

چه و چون و چند ؛ بجزئیات تمام. از سیر تا پیاز در جائی که پرسش از نوع و جنس و کیفیت و کمیت باشد : بگفتند راز سپهر بلند همان کار او بر چه و چون و چند. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

چه و چون و چند ؛ بجزئیات تمام. از سیر تا پیاز در جائی که پرسش از نوع و جنس و کیفیت و کمیت باشد : بگفتند راز سپهر بلند همان کار او بر چه و چون و چند. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

چه و چون و چند ؛ بجزئیات تمام. از سیر تا پیاز در جائی که پرسش از نوع و جنس و کیفیت و کمیت باشد : بگفتند راز سپهر بلند همان کار او بر چه و چون و چند. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

چه و چون و چند ؛ بجزئیات تمام. از سیر تا پیاز در جائی که پرسش از نوع و جنس و کیفیت و کمیت باشد : بگفتند راز سپهر بلند همان کار او بر چه و چون و چند. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

برچه ؛ برای کدام کار. برای چه کاری : کدامست جنگی و گردان که اند نشسته برین کوه سر بر چه اند. فردوسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

برچه ؛ برای کدام کار. برای چه کاری : کدامست جنگی و گردان که اند نشسته برین کوه سر بر چه اند. فردوسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

برچه ؛ برای کدام کار. برای چه کاری : کدامست جنگی و گردان که اند نشسته برین کوه سر بر چه اند. فردوسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

چه= از کجا : جوان گفت با دختر چرب گوی چه دانی که شاپورم ای ماه روی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرچه ؛ گاهی �چه � با �گر� ( مخفف اگر، حرف شرط ) ترکیب شود و به صورت حرف ربط مرکب �گرچه � درآید ) هرچند. اگرچه : گرچه غم سوز و غصه کاهست او زو بُرم کآ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرچه ؛ گاهی �چه � با �گر� ( مخفف اگر، حرف شرط ) ترکیب شود و به صورت حرف ربط مرکب �گرچه � درآید ) هرچند. اگرچه : گرچه غم سوز و غصه کاهست او زو بُرم کآ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

گرچه ؛ گاهی �چه � با �گر� ( مخفف اگر، حرف شرط ) ترکیب شود و به صورت حرف ربط مرکب �گرچه � درآید ) هرچند. اگرچه : گرچه غم سوز و غصه کاهست او زو بُرم کآ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

از قبیل ِ. ( یادداشت مؤلف ) . مانندِ. چون : و دیگر بزرگان روی زمین چه فغفور و قیصر چه خاقان چین همه دخت رستم همی خواستند همه بر دلش خواهش آراستند. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

از قبیل ِ. ( یادداشت مؤلف ) . مانندِ. چون : و دیگر بزرگان روی زمین چه فغفور و قیصر چه خاقان چین همه دخت رستم همی خواستند همه بر دلش خواهش آراستند. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

از قبیل ِ. ( یادداشت مؤلف ) . مانندِ. چون : و دیگر بزرگان روی زمین چه فغفور و قیصر چه خاقان چین همه دخت رستم همی خواستند همه بر دلش خواهش آراستند. ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

روز یقین ؛ روزی که رسیدن آن قطعی و یقین است. کنایه است ازروز قیامت. روز رستاخیز : دوای خسته و جبر شکسته کس نکند مگر کسی که یقینش بود به روز یقین. سع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

روز یقین ؛ روزی که رسیدن آن قطعی و یقین است. کنایه است ازروز قیامت. روز رستاخیز : دوای خسته و جبر شکسته کس نکند مگر کسی که یقینش بود به روز یقین. سع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

روز یقین ؛ روزی که رسیدن آن قطعی و یقین است. کنایه است ازروز قیامت. روز رستاخیز : دوای خسته و جبر شکسته کس نکند مگر کسی که یقینش بود به روز یقین. سع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یقین شدن امری ؛ حتمی شدن آن. مسلم و قطعی گشتن آن. ثابت شدن آن : فرخ پی و مبارک و از خاندان خویش فرخ پییش خلق جهان را شده یقین. فرخی. چون شد تو را ی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یقین شدن امری ؛ حتمی شدن آن. مسلم و قطعی گشتن آن. ثابت شدن آن : فرخ پی و مبارک و از خاندان خویش فرخ پییش خلق جهان را شده یقین. فرخی. چون شد تو را ی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یقین شدن امری ؛ حتمی شدن آن. مسلم و قطعی گشتن آن. ثابت شدن آن : فرخ پی و مبارک و از خاندان خویش فرخ پییش خلق جهان را شده یقین. فرخی. چون شد تو را ی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

یقین شدن امری ؛ حتمی شدن آن. مسلم و قطعی گشتن آن. ثابت شدن آن : فرخ پی و مبارک و از خاندان خویش فرخ پییش خلق جهان را شده یقین. فرخی. چون شد تو را ی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یقین شدن امری ؛ حتمی شدن آن. مسلم و قطعی گشتن آن. ثابت شدن آن : فرخ پی و مبارک و از خاندان خویش فرخ پییش خلق جهان را شده یقین. فرخی. چون شد تو را ی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

یقین شدن امری ؛ حتمی شدن آن. مسلم و قطعی گشتن آن. ثابت شدن آن : فرخ پی و مبارک و از خاندان خویش فرخ پییش خلق جهان را شده یقین. فرخی. چون شد تو را ی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

یقین شدن امری ؛ حتمی شدن آن. مسلم و قطعی گشتن آن. ثابت شدن آن : فرخ پی و مبارک و از خاندان خویش فرخ پییش خلق جهان را شده یقین. فرخی. چون شد تو را ی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یقین دانستن ؛ به یقین دانستن. به طور حتم دانستن. علم به طور قطع و یقین. حتمی دانستن. ( از یادداشت مؤلف ) : دل ز شادی باز خندد چون سخن گویی از او او ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

یقین دانستن ؛ به یقین دانستن. به طور حتم دانستن. علم به طور قطع و یقین. حتمی دانستن. ( از یادداشت مؤلف ) : دل ز شادی باز خندد چون سخن گویی از او او ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

علی الیقین ؛ به طور یقین. یقیناً و حتماً : یقین اهل جهان است گر به مجلس شاه قبول دولت عالی علی الیقین دارد. امیرمعزی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

علی الیقین ؛ به طور یقین. یقیناً و حتماً : یقین اهل جهان است گر به مجلس شاه قبول دولت عالی علی الیقین دارد. امیرمعزی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

علی الیقین ؛ به طور یقین. یقیناً و حتماً : یقین اهل جهان است گر به مجلس شاه قبول دولت عالی علی الیقین دارد. امیرمعزی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

علی الیقین ؛ به طور یقین. یقیناً و حتماً : یقین اهل جهان است گر به مجلس شاه قبول دولت عالی علی الیقین دارد. امیرمعزی.

پیشنهاد
١

بر یقین بودن ؛ یقین داشتن. به طور حتم و قطع باورکردن. اعتقاد مسلم داشتن. ( از یادداشت مؤلف ) : چو تیره گمانی تو و من یقینم تو خود زین که من گفتمت بر ...

پیشنهاد
٠

بر یقین بودن ؛ یقین داشتن. به طور حتم و قطع باورکردن. اعتقاد مسلم داشتن. ( از یادداشت مؤلف ) : چو تیره گمانی تو و من یقینم تو خود زین که من گفتمت بر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر یقین بودن ؛ یقین داشتن. به طور حتم و قطع باورکردن. اعتقاد مسلم داشتن. ( از یادداشت مؤلف ) : چو تیره گمانی تو و من یقینم تو خود زین که من گفتمت بر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر یقین بودن ؛ یقین داشتن. به طور حتم و قطع باورکردن. اعتقاد مسلم داشتن. ( از یادداشت مؤلف ) : چو تیره گمانی تو و من یقینم تو خود زین که من گفتمت بر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بر یقین بودن ؛ یقین داشتن. به طور حتم و قطع باورکردن. اعتقاد مسلم داشتن. ( از یادداشت مؤلف ) : چو تیره گمانی تو و من یقینم تو خود زین که من گفتمت بر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بر یقین بودن ؛ یقین داشتن. به طور حتم و قطع باورکردن. اعتقاد مسلم داشتن. ( از یادداشت مؤلف ) : چو تیره گمانی تو و من یقینم تو خود زین که من گفتمت بر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بر یقین بودن ؛ یقین داشتن. به طور حتم و قطع باورکردن. اعتقاد مسلم داشتن. ( از یادداشت مؤلف ) : چو تیره گمانی تو و من یقینم تو خود زین که من گفتمت بر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر یقین ؛به یقین. یقیناً. قطعاً. به طور حتم و یقین : نسختی از لوح محفوظ است گویی خاطرت کاندر او بینی و دانی بودنیها بر یقین. امیرمعزی. به یقین ؛ ب ...