پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣١)

بازدید
١٠,٩٩٠
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

men possessed of minds

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

bid somebody ( to/unto ) ( do ) something

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

give in charity

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Praiseworthy

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Praiseworthy

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Praiseworthy

پیشنهاد
٢

close ( one's ) eyes to ( something )

پیشنهاد
٠

close ( one's ) eyes to ( something )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

close ( one's ) eyes to ( something )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

close ( one's ) eyes to ( something )

پیشنهاد
١

close ( one's ) eyes to ( something )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

close ( one's ) eyes to ( something )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Owner of Praise

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

all - laudable

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Owner of Praise

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

all - laudable

پیشنهاد
٢

سنگ خاله قورباغه را گرو کشیدن ؛ به امری یا دلیلی ناچیز متمسک و متوسل شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

دست بداشته ؛ متروک. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .

پیشنهاد
٠

سنگ خاله قورباغه را گرو کشیدن ؛ به امری یا دلیلی ناچیز متمسک و متوسل شدن.

پیشنهاد
١

سنگ خاله قورباغه را گرو کشیدن ؛ به امری یا دلیلی ناچیز متمسک و متوسل شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست بداشته ؛ متروک. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

سنگ خاله قورباغه را گرو کشیدن ؛ به امری یا دلیلی ناچیز متمسک و متوسل شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سنگ خاله قورباغه را گرو کشیدن ؛ به امری یا دلیلی ناچیز متمسک و متوسل شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

سنگ خاله قورباغه را گرو کشیدن ؛ به امری یا دلیلی ناچیز متمسک و متوسل شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سنگ خاله قورباغه را گرو کشیدن ؛ به امری یا دلیلی ناچیز متمسک و متوسل شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سنگ خاله قورباغه را گرو کشیدن ؛ به امری یا دلیلی ناچیز متمسک و متوسل شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خرسنگ ؛ سنگ گران و عظیم : بخرسنگ غضبان خرابش کنند بسیلاب خون غرق آبش کنند. نظامی.

پیشنهاد
٠

خرسنگ ؛ سنگ گران و عظیم : بخرسنگ غضبان خرابش کنند بسیلاب خون غرق آبش کنند. نظامی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی سنگی ؛ بی ارزشی. بی اعتباری : زآنکه سنگ آنرا بود کز سیم و زر دارد یسار رحم کن منگر به بی سنگی و بی سیمی من. سیفی نیشابوری. بی سنگی ما ز بی زر و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بی سنگی ؛ بی ارزشی. بی اعتباری : زآنکه سنگ آنرا بود کز سیم و زر دارد یسار رحم کن منگر به بی سنگی و بی سیمی من. سیفی نیشابوری. بی سنگی ما ز بی زر و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی سنگی ؛ بی ارزشی. بی اعتباری : زآنکه سنگ آنرا بود کز سیم و زر دارد یسار رحم کن منگر به بی سنگی و بی سیمی من. سیفی نیشابوری. بی سنگی ما ز بی زر و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

باده خوردن و سنگ بجام انداختن ، نظیر: نمک خوردن ونمکدان شکستن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

همت گماشتن ؛ همت ورزیدن . همت کردن : همگی همت بر آن گماشت که از بهر خلافت و تقلد. . . اقامت کسی را اختیار کند. ( ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 289 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

همت گماشتن ؛ همت ورزیدن . همت کردن : همگی همت بر آن گماشت که از بهر خلافت و تقلد. . . اقامت کسی را اختیار کند. ( ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 289 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

همت گماشتن ؛ همت ورزیدن . همت کردن : همگی همت بر آن گماشت که از بهر خلافت و تقلد. . . اقامت کسی را اختیار کند. ( ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 289 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

bring together

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

bring together

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

bring together

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

bring together

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

bring together

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

yields

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

yields

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

draw up a contract ( =write one )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

draw up a contract ( =write one )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

the judges

پیشنهاد
٠

put ( something ) in order

پیشنهاد
٠

put ( something ) in order

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

put ( something ) in order

پیشنهاد
٠

put ( something ) in order

پیشنهاد
١

put ( something ) in order