پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)

بازدید
١٥,٠٢١
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی بته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

چیزی را [ به ] پای کسی / چیزی گذاشتن کسی / چیزی را در موضوعی مقصر دانستن مثال: همه ی اهل محل می دانند که این شیخ از بچگی گوشش سنگین بود، ولی حالا که ...

پیشنهاد

پای چیزی را خوردن به سبب انجام کار ناشایست یا نسنجیده ای زیان یا صدمه دیدن / مجازات شدن مثال: - صدبار به تو گفتم دست از این کارها بردار، پایش را می ...

پیشنهاد
١

چوب چیزی را خوردن به سبب چیزی آسیب یا زیان دیدن مثال: - او در واقع چوب بی دقتی خودش را می خورد. - اگر تحصیلت را جدی نگیری، تا آخر عمر چوبش را خواه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جدی گرفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جدی گرفتن

پیشنهاد
٠

گوش به زنگ بودن

پیشنهاد
٠

فواره زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

فواره زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

فواره زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیش دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) حرکت پیش یعنی ضمه به حرف دادن. مضموم خواندن. ضمه دادن حرفی را. مضموم کردن حرفی. مضموم نوشتن. || درس را بمعلم پس دادن. در ...

پیشنهاد
٠

پیش مانده. [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مانده از پیش. بازمانده از قبل ، چنانکه غذا و نان. || ته مانده. پس مانده. سؤر. ( منتهی الارب ) . باقی طعام. پس خ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیش مانده. [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مانده از پیش. بازمانده از قبل ، چنانکه غذا و نان. || ته مانده. پس مانده. سؤر. ( منتهی الارب ) . باقی طعام. پس خ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیش مانده. [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مانده از پیش. بازمانده از قبل ، چنانکه غذا و نان. || ته مانده. پس مانده. سؤر. ( منتهی الارب ) . باقی طعام. پس خ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیشداد مزدی که پیش از کار بمزدور و کارگر دهند و آنرا بعربی تقدمه خوانند. ( برهان ) . سلم. تسلیف. مزد پیش از کار و پول پیش از خریدن. بیعانه. پیش مزد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشداد مزدی که پیش از کار بمزدور و کارگر دهند و آنرا بعربی تقدمه خوانند. ( برهان ) . سلم. تسلیف. مزد پیش از کار و پول پیش از خریدن. بیعانه. پیش مزد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیشداد مزدی که پیش از کار بمزدور و کارگر دهند و آنرا بعربی تقدمه خوانند. ( برهان ) . سلم. تسلیف. مزد پیش از کار و پول پیش از خریدن. بیعانه. پیش مزد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشداد مزدی که پیش از کار بمزدور و کارگر دهند و آنرا بعربی تقدمه خوانند. ( برهان ) . سلم. تسلیف. مزد پیش از کار و پول پیش از خریدن. بیعانه. پیش مزد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پیشداد مزدی که پیش از کار بمزدور و کارگر دهند و آنرا بعربی تقدمه خوانند. ( برهان ) . سلم. تسلیف. مزد پیش از کار و پول پیش از خریدن. بیعانه. پیش مزد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

the general public

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

one - track mind

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

bored out of ( one's ) mind=Extremely bored to the point of distraction, frustration, or irritation.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

bored out of ( one's ) mind=Extremely bored to the point of distraction, frustration, or irritation

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

موی کافتن ؛ مجازاً به غور مطلبی رسیدن. نیک دقت کردن : که او در سخن موی کافد همی به تاریکی اندر شکافد همی. فردوسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

موی کافتن ؛ مجازاً به غور مطلبی رسیدن. نیک دقت کردن : که او در سخن موی کافد همی به تاریکی اندر شکافد همی. فردوسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

copper - bottomed

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

copper - bottomed

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

copper - bottomed

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

copper - bottomed

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

copper - bottomed

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

copper - bottomed

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

copper - bottomed

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

go down on ( one's ) knees

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

go down on ( one's ) knees

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

go down on ( one's ) knees

پیشنهاد
٠

not much

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

not much

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

=not half Absolutely; I strongly agree. Primarily heard in UK, Australia

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

=not half Absolutely; I strongly agree. Primarily heard in UK, Australia

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

=not half Absolutely; I strongly agree. Primarily heard in UK, Australia

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

pump ( some ) iron= to lift weights for exercise

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

pump ( some ) iron= to lift weights for exercise

پیشنهاد
٠

rule with an iron fist

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

the silver screen

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

as good as gold

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

catch ( one's ) death ( of cold ) = get a very bad cold

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

sick to death ( of someone or something )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

sick to death ( of someone or something )

پیشنهاد
٠

sick to death ( of someone or something )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

sick to death ( of someone or something )