بی عرضه

/bi~orze/

مترادف بی عرضه: بی حال، بی صلاحیت، بی بخار، بی کفایت، بی لیاقت، نالایق ، تنبل، ناکارآمد، لش

متضاد بی عرضه: باکفایت، لایق، کارآ، کارآمد، باعرضه، عرضه مند

برابر پارسی: پخمه، چلمن | بی دست و پا، بیکاره، پخمه

معنی انگلیسی:
incapable, inefficient, babe, chinless, clodhopper, clown, dopey, dopy, failure, good-for-nothing, inapt, incompetent, ineffective, inept, meek, phlegmatic, remiss, sapless, shiftless, slouch, unable, useless, wimpish, wimpy, dweeb, wuss, loser, footless

لغت نامه دهخدا

بی عرضه. [ ع ُ ض َ / ض ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + عرضه ) ( در تداول عوام و ظاهراً بغلط ) ( یادداشت مؤلف )، کسی که دارای بزرگی و بزرگ منشی نباشد. آدم بی مصرف بیکاره.آدم بی وجود که از وی کاری ساخته نباشد. بی تشخص. زبون. فرومایه. مقابل باعرضه. ( از ناظم الاطباء ). آدم ناقابل و بی مصرف. کسی که کارها را با بی لیاقتی انجام دهد. ( فرهنگ عامیانه جمالزاده ). رجوع به عرضه شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که وجودش منشائ اثر نباشد بیکاره بیمصرف .

فرهنگ معین

(عُ ض ِ ) [ فا - ع . ] (ص مر. ) ناتوان ، بی مصرف ، بیکاره .

فرهنگ عمید

۱. بی لیاقت.
۲. بی همت.
۳. بیکاره.

واژه نامه بختیاریکا

بی ورِه؛ اَو به چاله ریز؛ زیر خو رین
کند به گی؛ گُندلاس

مترادف ها

inept (صفت)
بی معنی، چرند، نامربوط، نادان، ناجور، بی عرضه، بی منطق

incapable (صفت)
ناتوان، عاجز، بی مهارت، بی عرضه، نفهم، محجور، نا قابل

slouchy (صفت)
خمیده، تنبل، بی عرضه

stick-in-the-mud (صفت)
محافظه کار، بی عرضه

dowdy (صفت)
کهنه، بی عرضه

فارسی به عربی

احمق
عاجز

پیشنهاد کاربران

inept
shiftless
ناسزا مرد. [ س َ م َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) مرد ناشایسته . بی لیاقت . نالایق . بی کفایت : بدو گفت کاین نزد چوبینه برتن ناسزا مرد بی سر شمر. فردوسی .
عُرضه و عَرضه یه جور نوشته میشه
بی بُته
لهجه و گویش تهرانی
بدون جربزه ، بیعرضه
ببو گلابی - دست و پا چلفتی
دون همتان
ببو
در اصطلاح عامیانه میگویند

بپرس