پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣٠)

بازدید
١٠,٦٤٩
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

much - needed

پیشنهاد
٥

much - needed

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

much - needed

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

much - needed

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

مستزاد. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استزادة. زیادکرده شده . ( منتهی الارب ) . افزون شده . زیادشده . رجوع به افزون و استزادة شود : مر ترا ای هم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مستزاد. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استزادة. زیادکرده شده . ( منتهی الارب ) . افزون شده . زیادشده . رجوع به افزون و استزادة شود : مر ترا ای هم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

مستزاد. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استزادة. زیادکرده شده . ( منتهی الارب ) . افزون شده . زیادشده . رجوع به افزون و استزادة شود : مر ترا ای هم ...

پیشنهاد
٢

مستزاد. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استزادة. زیادکرده شده . ( منتهی الارب ) . افزون شده . زیادشده . رجوع به افزون و استزادة شود : مر ترا ای هم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خورشید دمیدن . [ خوَرْ / خُرْ دَ دَ ] ( مص مرکب ) طلوع آفتاب . برآمدن آفتاب . ( از آنندراج ) : گفتم ای بخت بخسبیدی و خورشید دمیدگفت با اینهمه از سابق ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خورشید دمیدن . [ خوَرْ / خُرْ دَ دَ ] ( مص مرکب ) طلوع آفتاب . برآمدن آفتاب . ( از آنندراج ) : گفتم ای بخت بخسبیدی و خورشید دمیدگفت با اینهمه از سابق ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

خورشید دمیدن . [ خوَرْ / خُرْ دَ دَ ] ( مص مرکب ) طلوع آفتاب . برآمدن آفتاب . ( از آنندراج ) : گفتم ای بخت بخسبیدی و خورشید دمیدگفت با اینهمه از سابق ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خورشید دمیدن . [ خوَرْ / خُرْ دَ دَ ] ( مص مرکب ) طلوع آفتاب . برآمدن آفتاب . ( از آنندراج ) : گفتم ای بخت بخسبیدی و خورشید دمیدگفت با اینهمه از سابق ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اندوه ستان . [ اَ ه ْ س ِ ] ( نف مرکب ) اندوه زدا. گیرنده ٔ اندوه . شادی بخش : کار امروز بتر گشت که نومید شدم از تو ای کودک شادی ده اندوه ستان . فرخی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اندوه ستان . [ اَ ه ْ س ِ ] ( نف مرکب ) اندوه زدا. گیرنده ٔ اندوه . شادی بخش : کار امروز بتر گشت که نومید شدم از تو ای کودک شادی ده اندوه ستان . فرخی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

اندوه ستان . [ اَ ه ْ س ِ ] ( نف مرکب ) اندوه زدا. گیرنده ٔ اندوه . شادی بخش : کار امروز بتر گشت که نومید شدم از تو ای کودک شادی ده اندوه ستان . فرخی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تصالح کردن . [ ت َ ل ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آشتی کردن : چون . . . از مجاورت ایشان و بازگشتن از این سخن و تصالح کردن از جهت ایشان نومید شد و هیچ حیلت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تصالح کردن . [ ت َ ل ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آشتی کردن : چون . . . از مجاورت ایشان و بازگشتن از این سخن و تصالح کردن از جهت ایشان نومید شد و هیچ حیلت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

امید گسستن . [ اُ گ ُ س َس ْ ت َ ] ( مص مرکب ) نومید شدن . ( آنندراج ) . مأیوس شدن . ( مجموعه ٔ مترادفات ) . ناامید شدن و مأیوس گشتن . ( ناظم الاطب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

امید گسستن . [ اُ گ ُ س َس ْ ت َ ] ( مص مرکب ) نومید شدن . ( آنندراج ) . مأیوس شدن . ( مجموعه ٔ مترادفات ) . ناامید شدن و مأیوس گشتن . ( ناظم الاطب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

امید گسستن . [ اُ گ ُ س َس ْ ت َ ] ( مص مرکب ) نومید شدن . ( آنندراج ) . مأیوس شدن . ( مجموعه ٔ مترادفات ) . ناامید شدن و مأیوس گشتن . ( ناظم الاطب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

امید گسستن . [ اُ گ ُ س َس ْ ت َ ] ( مص مرکب ) نومید شدن . ( آنندراج ) . مأیوس شدن . ( مجموعه ٔ مترادفات ) . ناامید شدن و مأیوس گشتن . ( ناظم الاطب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

امید گسستن . [ اُ گ ُ س َس ْ ت َ ] ( مص مرکب ) نومید شدن . ( آنندراج ) . مأیوس شدن . ( مجموعه ٔ مترادفات ) . ناامید شدن و مأیوس گشتن . ( ناظم الاطب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

توپوزی خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، دمغ شدن . مأیوس و نومید گشتن .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

dash somebody’s hopes=to disappoint someone by telling them that what they want is not possible

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

dash somebody’s hopes=to disappoint someone by telling them that what they want is not possible

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

dash somebody’s hopes=to disappoint someone by telling them that what they want is not possible

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

dash somebody’s hopes=to disappoint someone by telling them that what they want is not possible

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

dash somebody’s hopes=to disappoint someone by telling them that what they want is not possible

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

dash somebody’s hopes=to disappoint someone by telling them that what they want is not possible

پیشنهاد
٠

dash somebody’s hopes=to disappoint someone by telling them that what they want is not possible

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

dash somebody’s hopes=to disappoint someone by telling them that what they want is not possible

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

dash somebody’s hopes=to disappoint someone by telling them that what they want is not possible

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

give somebody/something the green light

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

give somebody/something the green light

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

give somebody/something the green light

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

outstanding=not yet done, solved, or paid

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

outstanding=not yet done, solved, or paid

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

outstanding=not yet done, solved, or paid

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

outstanding=not yet done, solved, or paid

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

outstanding=not yet done, solved, or paid

پیشنهاد
٠

مرض مبرم ؛ بیماری سخت. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مرض مبرم ؛ بیماری سخت. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

مرض مبرم ؛ بیماری سخت. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

Pressing =needing to be discussed or dealt with very soon SYN urgent

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Pressing =needing to be discussed or dealt with very soon SYN urgent

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

detract from something=to make something seem less good

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

detract from something=to make something seem less good

پیشنهاد
٠

detract from something=to make something seem less good

پیشنهاد
١

detract from something=to make something seem less good

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

sustained