پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٦٦)
ناملفوف . [ م َ ] ( ص مرکب ) بدون لفافه . در لفافه پیچیده ناشده . عریان . برهنه . آشکار.
ناملفوف . [ م َ ] ( ص مرکب ) بدون لفافه . در لفافه پیچیده ناشده . عریان . برهنه . آشکار.
ناملفوف . [ م َ ] ( ص مرکب ) بدون لفافه . در لفافه پیچیده ناشده . عریان . برهنه . آشکار.
ناملفوف . [ م َ ] ( ص مرکب ) بدون لفافه . در لفافه پیچیده ناشده . عریان . برهنه . آشکار.
ناملفوف . [ م َ ] ( ص مرکب ) بدون لفافه . در لفافه پیچیده ناشده . عریان . برهنه . آشکار.
ناملفوف . [ م َ ] ( ص مرکب ) بدون لفافه . در لفافه پیچیده ناشده . عریان . برهنه . آشکار.
ناملفوف . [ م َ ] ( ص مرکب ) بدون لفافه . در لفافه پیچیده ناشده . عریان . برهنه . آشکار.
ناملفوف . [ م َ ] ( ص مرکب ) بدون لفافه . در لفافه پیچیده ناشده . عریان . برهنه . آشکار.
ناملفوف . [ م َ ] ( ص مرکب ) بدون لفافه . در لفافه پیچیده ناشده . عریان . برهنه . آشکار.
مختزق . [ م ُ ت َ زِ ] ( ع ص ) شمشیر برهنه . ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . شمشیر برهنه شده . ( ناظم الاطباء ) . و رجوع به اختز ...
cat shop ( n. ) ( also cats’ nest ) [shop n. 1 ( 1 ) ] ( US ) a brothel
cat shop ( n. ) ( also cats’ nest ) [shop n. 1 ( 1 ) ] ( US ) a brothel
cat shop ( n. ) ( also cats’ nest ) [shop n. 1 ( 1 ) ] ( US ) a brothel
cat shop ( n. ) ( also cats’ nest ) [shop n. 1 ( 1 ) ] ( US ) a brothel
cat party ( n. ) ( also cats’ party ) a party consisting of women only
cat shop ( n. ) ( also cats’ nest ) [shop n. 1 ( 1 ) ] ( US ) a brothel
( US ) a ( lesbian ) cunnilinguist
cat flat ( n. ) ( US Und. ) a brothel. cat - house ( n. )
cat flat ( n. ) ( US Und. ) a brothel. cat - house ( n. )
cat flat ( n. ) ( US Und. ) a brothel. cat - house ( n. )
cat flat ( n. ) ( US Und. ) a brothel. cat - house ( n. )
catfight
mean - spirited
mean - spirited
بی عوار ؛ بی عیب. خالی از عیب و نقص : آن سگان کت جان نگردد بی عوار از عیبشان تا نشویی تن به آب دوستی آل عبا. ناصرخسرو.
بی عوار ؛ بی عیب. خالی از عیب و نقص : آن سگان کت جان نگردد بی عوار از عیبشان تا نشویی تن به آب دوستی آل عبا. ناصرخسرو.
بی عوار ؛ بی عیب. خالی از عیب و نقص : آن سگان کت جان نگردد بی عوار از عیبشان تا نشویی تن به آب دوستی آل عبا. ناصرخسرو.
( عریانة ) عریانة. [ ع ُرْ ن َ ] ( ع ص ) مؤنث عریان ، چه هر کلمه ای که بر وزن فُعلان باشد مؤنث آن با تاء آید. ( از منتهی الارب ) . زن که جامه هابرآ ...
بی عوار ؛ بی عیب. خالی از عیب و نقص : آن سگان کت جان نگردد بی عوار از عیبشان تا نشویی تن به آب دوستی آل عبا. ناصرخسرو.
( عریانة ) عریانة. [ ع ُرْ ن َ ] ( ع ص ) مؤنث عریان ، چه هر کلمه ای که بر وزن فُعلان باشد مؤنث آن با تاء آید. ( از منتهی الارب ) . زن که جامه هابرآ ...
( عریانة ) عریانة. [ ع ُرْ ن َ ] ( ع ص ) مؤنث عریان ، چه هر کلمه ای که بر وزن فُعلان باشد مؤنث آن با تاء آید. ( از منتهی الارب ) . زن که جامه هابرآ ...
( عریانة ) عریانة. [ ع ُرْ ن َ ] ( ع ص ) مؤنث عریان ، چه هر کلمه ای که بر وزن فُعلان باشد مؤنث آن با تاء آید. ( از منتهی الارب ) . زن که جامه هابرآ ...
مجردصفت . [ م ُ ج َرْ رَ ص ِف َ ] ( ص مرکب ) که صفت مجردان دارد. که از تعلقات دنیوی قطع علاقه کرده . منقطع از علایق مادی : گدایی مجردصفت را که روزی س ...
مجردصفت . [ م ُ ج َرْ رَ ص ِف َ ] ( ص مرکب ) که صفت مجردان دارد. که از تعلقات دنیوی قطع علاقه کرده . منقطع از علایق مادی : گدایی مجردصفت را که روزی س ...
مجردصفت . [ م ُ ج َرْ رَ ص ِف َ ] ( ص مرکب ) که صفت مجردان دارد. که از تعلقات دنیوی قطع علاقه کرده . منقطع از علایق مادی : گدایی مجردصفت را که روزی س ...
نامستور. [ م َ ] ( ص مرکب ) آشکار. ظاهر. هویدا. پیدا. واضح . صریح . پدیدار. غیرمستقر. ناپوشیده . لائح . || عریان . لخت . برهنه .
نامستور. [ م َ ] ( ص مرکب ) آشکار. ظاهر. هویدا. پیدا. واضح . صریح . پدیدار. غیرمستقر. ناپوشیده . لائح . || عریان . لخت . برهنه .
نامستور. [ م َ ] ( ص مرکب ) آشکار. ظاهر. هویدا. پیدا. واضح . صریح . پدیدار. غیرمستقر. ناپوشیده . لائح . || عریان . لخت . برهنه .
blowtorch n. ( US ) the penis
blowtorch n. ( US ) the penis
blowtorch n. ( US ) the penis
blowse n. also blouse, blouz ( e ) , blowes, blowesse, blows ( e ) y, blowz ( e ) [? link to Du. blos, blush. Bailey’s Universal Etymological Dict. ...
blowse n. also blouse, blouz ( e ) , blowes, blowesse, blows ( e ) y, blowz ( e ) [? link to Du. blos, blush. Bailey’s Universal Etymological Dict. ...
blowse n. also blouse, blouz ( e ) , blowes, blowesse, blows ( e ) y, blowz ( e ) [? link to Du. blos, blush. Bailey’s Universal Etymological Dict. ...
blowee
blowboy ( n. ) ( US ) a male homosexual.
blow foam ( v. ) ( US ) to drink beer.
blow foam ( v. ) ( US ) to drink beer.
blow foam ( v. ) ( US ) to drink beer
beef bugle