پیشنهادهای محسن شجری (١١٢)
دات یا داتا = قانون بُن دات یا بُن داتا = قانون اساسی، constitution بن دات گرایی یا بُن داتاگرایی = constitutionalism {�دات� در پارسی میانه و �داتَ� ...
با درود بر جناب آقای ایرزاد. باید بگویم حدس ایشان کاملا درست است. در پَهلوی اشکانی موج = وَرم آمده است و واژه وَرَم عربی نیز به گمان از همینجا می آید ...
نِقَشن = علامت، نقش {واژه نقش عربی نیست و دگرگون شده همین واژه است. بسیاری از گ ها در سغدی غ/ق می شود. از همین رو نگاشتن نیز به گمان نِقاشتن یا نِق ...
محدود = کرانمند
اَتَک = attack، حمله پاداَتَک ( که امروزه شده پاتَک ) = counterattack، ضدحمله {شاید واژه هتک عربی نیز از همین واژه گرفته شده باشد} بن مایه: فرهنگ ...
دَفتَروَن = account، حساب {دَفتروَن: دفتر پسوند مانستگی �وَن�. در کل به معنای آنچه مانند دفتر در آن اطلاعات ( اطلاعات مالی یا غیرمالی ) ثبت می شود} ...
دَفتَروَن = account، حساب {دَفتروَن: دفتر پسوند مانستگی �وَن�. در کل به معنای آنچه مانند دفتر در آن اطلاعات ( اطلاعات مالی یا غیرمالی ) ثبت می شود} ...
دَفتَروَن = account، حساب {دَفتروَن: دفتر پسوند مانستگی �وَن�. در کل به معنای آنچه مانند دفتر در آن اطلاعات ( اطلاعات مالی یا غیرمالی ) ثبت می شود} ...
�دات� پهلوی که در پارسی شده است �داد�، هم به معنای عدالت بوده است هم به معنای قانون. بنابراین می توان همان �دات� یا �داتا� که جناب آریابد پیشنهاد کرد ...
دات یا داتا = قانون بُندات یا بُنداتا = قانون بنیادی یا اساسی {برساخته از �دات� پهلوی به معنای قانون} بن مایه: فرهنگ فارسی به پهلوی، استاد فره وشی
اَرک = شغل، job بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
اَغرامیدن = تهمت زدن اَغرامه = تهمت اَغرامش = تهمت زنی بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
در سغدی واژه �نافچ� را برای ملت داریم. این واژه با �ناف� یا �نافَگ� پهلوی که به چم خانواده است، همریشه است. بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قری ...
مَرخ = صاف بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
قحطی = وَغنا بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
پَرخیز = خدمت، سرویس پَرخیزیدن = خدمت رسانی کردن، سرویس دادن بن مایه: A word list of Manichean middle Persian and Parthian, by Marry Boyce #پارسی د ...
روهبان = رُهبان روهبانی = رُهبانیت {واژه �روه� در دهخدا به چم �سیرت نیک� آمده است. ولی با نگر به �روهبان� ( =نگهبان روه ) که به چم پارسا است، درمی ...
ویدیو واژه ای نوساخته است که از آمیزش دو واژهٔ audio به چم آوا و سدا و . . . و videre لاتین که به چم یا معنای دیدن است ( بینش که در پهلوی وینیشن بوده ...
ژوویدن = رقصیدن ژووِش = رقص بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
ژوویدن = رقصیدن ژووِش = رقص بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
تَرمَزدَن = ساکت شدن پس تَرمَزِش = سکوت تَرمَزان = ساکت ( همچون خندان از خندیدن، گریان از گریستن و . . . ) تَرمَزاندن = ساکت کردن بن مایه: ...
پَرخیز = خدمت، سرویس پَرخیزیدن = خدمت رسانی کردن، سرویس دادن بن مایه: A word list of Manichean middle Persian and Parthian, by Marry Boyce #پارسی ...
حقیقت = آمَنگ [āmang] بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
گَهولیدن = تعویض کردن، معاوضه کردن پس گَهولِش = تعویض، معاوضه بن مایه: لغت نامه دهخدا
ژفره = غلبه ( منظور پیروزی در بازی و ورزش و قمار و . . . است ) پس ژَفریدن = غلبه کردن بن مایه: لغت نامه دهخدا
�ایگ یک پسوند در زبان پهلوی بوده است که اسم و صفت می ساخته است. برای نمونه �نبیگ� که می شود کتاب ( نبیگ: نِب ( ریشه بریده نبشتن ( ریشه بریده یعنی قسم ...
اَنیستالدن = to install اَنیستالِش = installation {اَنیستالدن: پیشوند �اَن� به معنای درون ( که هنگام ساخت برابرنهاد برای �واردات� مفصل توضیح داده ا ...
پَرویریدن = توضیح دادن، to explain پَرویرِش = توضیح پس پرویرین = واضح پَرویریده = توضیح داده شده، واضح کرده شده بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان ...
دیدآوا = video {واژهٔ ویدئو از آمیختن دو واژهٔ videre لاتین ( به معنای دیدن ) و audio به معنای سدا یا آوا پدید آمده است. من هم با پیروی از آن الگو ...
این واژه سغدی است ( که یکی از زبانهای ایرانی است ) . بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
پَتراز = dimension بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
رَنپیدن = تجاوز کردن رَنپش = تجاوز {شاید با rape انگلیسی همریشه باشد} بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
خَشاییدن = حکومت کردن خَشایش = حکومت بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب #پارسی دوست
جاوَر = حال تَرجاوَریدن = متحول شدن، از یک حال به حال دیگر شدن تَرجاوَرِش = تحول ( به همان معنای دگرگونی حال ) {تَرجاوَریدن: پیشوند �تَر� ( دیسه دی ...
در فرهنگ نفیسی جناب ناظم الاطبا برای رد پا واژهٔ �آخ� آمده است. بنابراین با نگر به پیشوند �هن� که معنای درون و داخل و . . . را می رساند و پیشتر به تف ...
اُول، اُل = بالا پس اُولتَر، اُلتَر ( =بالاتر ) = ultra بن مایه: فرهنگ کوچک پهلوی، مکنزی #پارسی دوست
بُرَنگ = slice بن مایه: فرهنگ کرمانی، منوچهر ستوده {روشن است که این واژه از ریشهٔ بُریدن است. البته در گویش کرمانی �بُرِنگ� خوانده می شود. } #پا ...
تَسو، هاسَر = ساعت ( hour ) هاسَرژه = دقیقه وِسانژه = ثانیه {برساخته از �هاسَر� و �وِسانَگ� پهلوی به همراه پسوند کوچک سازی �ژه� که دیسهٔ دیگری از ...
تَسو، هاسَر = ساعت ( hour ) هاسَرژه = دقیقه وِسانژه = ثانیه {برساخته از �هاسَر� و �وِسانَگ� پهلوی به همراه پسوند کوچک سازی �ژه� که دیسهٔ دیگری از ...
تَسو، هاسَر = ساعت ( hour ) هاسَرژه = دقیقه وِسانژه = ثانیه {برساخته از �هاسَر� و �وِسانَگ� پهلوی به همراه پسوند کوچک سازی �ژه� که دیسهٔ دیگری از ...
اَدیدن = to add اَدِش = جمع، addition {واژه �اَد� یا �اَذ� در پهلوی اشکانی یک حرف اضافه و به معنای با، به همراه، به علاوه و . . . است} بن مایه: دس ...
وَدیدن = ازدواج کردن، to wed، to marry وَد، وَدِش = ازدواج، wedding {برساخته از �وَد� یا �وَذ� اوستایی به چم ازدواج کردن. ( شاید �وُد� عربی که مودت ...
قناعت = توسنگ بن مایه: لغت نامه دهخدا
پُغار = تکبر پس پُغارمَند = متکبر بن مایه: لغت نامه دهخدا
پُغار بن مایه: لغت نامه دهخدا
دُژرا = مغالطه {دُژرا: دُژ ( دیسهٔ دیگری از پیشوند �دُش� ) را ( به معنای دلیل، که در �چرا�، �زیرا� و �برای� دیده می شود ) #پیشنهاد_شخصی #پارسی ...
راشِناسی = علم منطق، logics، علمی که به بررسی قوانین حاکم بر دلیل و استدلال می پردازد. راشِناختی = منطقی ( به معنای مربوط به علم منطق، نه به معنای ...
از دوستان گرامی برای کم دقتی ام پوزش می خواهم. واژهٔ �ایز� به معنای رد پا که در �هنیزیدن� و �هنیزش� و . . . به کار گرفتم، واژه ای ترکی است. بنابراین ...
آخ = رد پا، اثر بن مایه: فرهنگ نفیسی ( ناظم الاطبا )
تَسو یا تَسوک به معنای Hour است نه clock. برابر clock می شود تَسوسنج یا تَسوک سنج. در پهلوی ساسانی واژه ای داریم به نام wisānag که برابر با ده ثانی ...