پیشنهادهای طبیبی (٢٧٣)
folded hands یعنی انگشت های دو تا دستت رو به هم قفل کنی، طوری که انگشتان دو دست یکی در میان قرار بگیرند. To interlace the fingers of one's hands, wi ...
A plaster ceiling is made of plasterboards, which is made of gypsum or casting powder mixed in with fibres that hold the mixture together. Usually, t ...
نمونه: football field was enclosed by a chain - link fence topped with barbed wire. اطراف زمین فوتبال با یک حصار تور فلزی که بالای آن با سیم خاردار ...
If you are keen on something, you like it a lot and are very enthusiastic about it. مترادف: fond of
از این دستگاه هایی که تو شهربازی ها سکّه ( یا پول ) میندازن و سوارش میشن و تکون میخوره. معمولا هم شکل حیوان هستش مثلاً گاو ( bull ) . A mechanical b ...
بهش اینارو هم میگن:stock prod یا hot stick یه وسیله ای هست که دسته ی بلندی دارد و سَر آن یک حالت دوشاخه مانند هست، در گذشته از آن برای اینکه به گاوها ...
a very old text or document in which writing has been removed and covered or replaced by new writing. something such as a work of art that has many ...
کارواژه ( verb ) : ۱ - دور جایی رو گشتن یا از لبه ی جایی رفتن. go round or past the edge of. مانند: "he did not go through the city but skirted it" ...
یا گذشته ی فعل skirt هست و یا صفت ( adj ) به چَم "دامن دار". مانند "پیراهن دامن دار"
به جایی که تماشاچی ها در سالن های ورزشی می نشینند هم گفته می شود.
واژه ی "سوق" در عربی به معنای مغازه و market میباشد و با پسوند جمع عربی "ات" میشود سوقات به معنی " بازار" که مانند دیگر واژگان عربی در فارسی دچار دگر ...
پلمپ شده، باز نشده
I went upstairs and laid myself out again on my bed. رفتم طبقه ی بالا و روی تخت ( مانند مُرده ها ) دراز کشیدم ( و خودم را به مُردن زَدم ) .
into the heaving sea درون دریای موّاج
فعل ( verb ) : ۱ - تکان دادن و جابجا کردن چیزی lift or haul ( something heavy ) with great effort. "she heaved the sofa back into place" pull, raise ...
اسم ( noun ) : a soft mixture of sand and cement and sometimes lime with water, for spreading on walls, ceilings, or other structures, to form a smoo ...
یه اصلاح ( واژاک ) در فارسی هست که بَرابَر همینه: "هم خر رو میخوای هم خرما رو؟" you can't eat your cake and have it too. این اصطلاح از دو بخش تشکیل ...
روسی:pal'to رَخت و لباس در زبان روسی plat'ye است. واژه ی "پالتو" در بیشتر کشورهایی که نزدیک یا جزیی از شوروی بوده کاربرد داره.
گرچه معنی واژه به واژه ی آن می شود"سوار بر رعد و برق" اما این یک اصطلاح است به چَم ( معنی ) "اعدام با صندلی الکتریکی". غیر از آن یک چَم دیگر نیز دار ...
برابر آن در فارسی: "از من به تو نصیحت" از این اصطلاح ( واژاک ) برای آغاز گفتن نصیحت استفاده می شود، بدین شیوه؛ A word to the wise: never sign a contr ...
همخوانی
that was bound to come soon. در شُرُف رخ دادن بود.
آشکار و افشا شدن گناهکاری متهم، هنگامی که پلیس یا دیگر مقامات رسمی برای گرفتن اعتراف از متهم دست به خشونت و تهدید میزنند. تهدید به اینکه به خانواده و ...
Contraction of about to
"Hollin" means to insult someone.
احتکار کردن ( مخفیانه اندوختن و ذخیره کردن )
گوناگون
۱ - سقط جنین ( بنیم ) of a pregnant woman ) experience a miscarriage ) . "Wendy miscarried after five weeks" ۲ - شکست ( یک نقشه، برنامه ) ( of a ...
دسته بندی
۱ - سنگ سَر دَر a flat stone forming part of a coping. the highest stone in a building, wall, or structure. ۲ - گام پایانی ( قدم آخر ) ، آخرین مرحل ...
رشد، فَرگشت
دلّالِ موادِ ( ماتکان ) مُخدر ( بَنگ ) ، مَواد فروش pusher, supplier & seller. Brings, sells and hands over goods ( drugs ) . a seller of illegal dru ...
بازبینی، بازنگری ( یک داستان یا رویداد، رخداد )
هوشیار شدن to become sober or less drunk or to make ( a drunk person ) sober or less drunk
افزون بر این You can use what is more or what's more to introduce an extra piece of information which supports or emphasizes the point you are making.
i will not take up space here by going into details of how this was accomplished. من با وارد شدن به جزئیات چگونگی انجام عملیات، فضا را اشغال نمیکنم ...
diminishment ( countable and uncountable, plural diminishments ) The act of diminishing; reducing in size, quantity, or quality. Synonyms: decline, d ...
مترادف "emit " ۱ - "تولید صدا" ، "ایجاد صدا کردن" نمونه: "I uttered an exclamation " فریاد زدم. ۲ - به جریان انداختن ( به گردش انداختن ) پول
False equivalence is a logical fallacy in which an equivalence is drawn between two subjects based on flawed or false reasoning. This fallacy is cate ...
hamper: hinder or impede the movement or progress of. to hold back. صفت یا حالت گذشته ی فعل hamper "مهار شده" تقریبا مترادف" restrained"
verb past tense: waxed; past participle: waxed 1. موم cover or treat ( something ) with wax or a similar substance, typically to polish or protect it ...
need, an urgent need or demand، Essential بایا، بایسته، ضروریات، الزامات، واجبات
در خور توجه نیست، غیر مهم، بی اهمیت
"مفهومِ عدالت" ، "خودِ نفسِ عدالت"
any of the people or organizations who may be affected by a situation, or who are hoping to make money out of a situation "اشخاصِ دَرگیر" سازمان، گرو ...
used to refer to the state of being invisible or non - existent. "she just vanished into thin air" "he spirited himself off that island into thin ai ...
To take, sneak, or carry someone or something away in a mysterious, secretive, or furtive manner. A noun or pronoun can be used between "spirit" and ...
If you have a bee in your bonnet about something, you are obsessed with it and can't stop thinking about it. This phrase is often used when you are w ...
any of a class of sedative and sleep - inducing drugs derived from barbituric acid. CHEMISTRY a salt or ester of barbituric acid. یه گروه از داروها ...
شهادت دروغ