تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در زمینه ی الکتروفورز و زیست شناسی به معنی ردیف ، خط یالاین آنتی بادی مورد نظر است ( در زمینه ی تثبیت ایمنی و الکترو فوری ) IgG protein lane جعبه ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی اساس ، سست و ضیف ، سست عنصر ، احمقانه Namby - pamby nonsense مزخرفات احمقانه ، چرندیات پوچ و بی اساس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اون ور تر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

برای اصرار کردن انجام کاری از یک فرد . ( ( . . . Go on , Madame Pomfery ) ) ( ( خواهش میکنم ( این کار رو بکن ) ، خانم پامفری. . . ) ) آدرس متن ف ...

پیشنهاد
٠

سر و سامان دادن کارها The doctors told me I likely had six months to live, so I need to start putting my affairs in order now. دکتر بهم گفت احتمالا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

شاید اینجوری هم معنیش درست باشه It is hear to break the fall ( یک شی نرم ) اینجاس که دست و پای کسی نشکنه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اینم از این

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Wild accusations اتهامات بی اساس Wild : بی اساس، ساختگی ، غیر واقع بینانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

تو درد سر افتادن You'll be in for it this time این دفعه تو دردسر می افتی ( این دفعه تو دردسر خواهی افتاد )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

کف درست و حسابی برای کسی زدن The give him a round of applause آنها واسش یه کف درست و حسابی زدند .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

Wild accusations اتهامات بی اساس

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

said importantly . . . با غرور خاصی گفت . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

عجب سعادتی !

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

bouncing off برخوردن به ، برخورد کردن به

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

١ - هوشمندانه ۲ - شیک و به روز ، تر و تمیز ۳ - سریعتر و محکم تر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

عجیب و غریب Funny looking people انسان های عجیب و غریب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

نمادین . معنایش این هست که یک شخص یا شرکت یا . . . در جهان یا کشور یا . . . نماد یک چیز باشد . مثلا گاندی شخصیتی نمادین دارد بدین معنا که هنگامی سخن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Best Quran Recitation بهترین تلاوت قرآنی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بازی با کلمات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خانه به دوش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

اگر کمکی میکند . . . . ، حداکثر کاری که از دستم بر می آید . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

وای خدای من

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

دست به کار شدن، وارد شدن ( آماده انجام کاری شدن )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

عقب ماندن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

بدتر شدن ، به وضعیت بدتری تبدیل شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بررسی کردن ، بادقت نگاه کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کیک ذرتی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

خیلی بالا ، بالای بالا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

با بی مبالاتی حرف زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

( آدم ) بی مصرف

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پست ، دون مایه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک معنای ادبی داره به معنای غرق در چیزی کردن The sun was rising , washing the house in golden light خورشید دارد بالا می آید و خانه را در نور طلایی غ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خون بر گردن داشتن I don't think he would want blood on his hands فکر نمیکنم او دوست داشته باشد خون ( این پسر یا هر کس دیگر به قید قرینه های قبلی در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

هر لحظه ممکنه . . . Any minute now they see us هرلحظه ممکنه ما رو ببیند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مدرسه ی بازپروری