پیشنهادهای سجاد نظری (٨٩)
to do things that are not useful or serious : to waste time. We just monkeyed around all afternoon.
طرف برنده
همخوانی داشتن
استفاده ابزاری
عملگرای معقول
جاکش
بزن به چاک
از روی مهربانی ترین
آن ور خیابان
از دل کسی در آوردن جبران کردن I wanna make it up to you می خوام از دلت دربیارم
اعمال که گناه محسوب میشن ولی لذت بخشند
that is certainly down to the hard work of all of you here. Down to = پیامد / نتیجه ی
زمین گیر شده
پافشاری کردن
بدست آوردن - بیرون کشیدن مثلاً We get a lot out of it
I like to pamper myself دوست دارم به خودم برسم
قطع کردن به سر انجام رساندن
شرمنده
یکه تاز است . غالب است in southeast Asia, where rice is King
Key chain یا key ring میشه جا سوئیچی
بعضی وقتها میگن I am beat یعنی من له ام , من داغونم از خستگی
پهن کردن
تحت کنترل Everything was cool همه چیز تحت کنترل بود
بر اساس
انتقال شونده بوسیله پشه
کفن و دفن
رشته تحصیلی فرعی
سوء تغذیه
My date دوست پسرم یا دوست دخترم
بعضی اوقات معنی � گیر و گور و مشکل � میده مثلاً من به فلان هدفم رسیدم ولی there is a catch ! هزینش یکم بالا ست
شیرجه رفتن
قرارداد چیزی در جایش که منطق خاصی را دنبال کند مثل کنار گذاشتن پول برای پس انداز یا گذاشن شیئ در جایی جهت مرتب کردن
سر به فلک زدن
خدمتگزار قراردادی
vocal Apparatus دستگاه ( اندام ) آوایی ( صوتی )
جانشینی
خاطرخواه او
هدف گذاری کردن . . . در
بی پولی
هدفمند
خاکریز
automated teller machine
گیلان :کونوس مازندران:کنس
drive something down یعنی پایین کشیدن چیزی مثل drive price down پایین کشیدن قیمت
پاکت چیپس
مثل هم
هشت
نامیرایی
عمل آوری